سلامت روان در پاکستان: بحران نادیده

یکی از بزرگترین موانع برای پرداختن به سلامت روان در پاکستان، ننگی است که به آن وارد شده است. مبارزات بهداشت روانی اغلب به عنوان نارسایی های اخلاقی، ضعف های شخصی یا حتی پدیده های ماوراء طبیعی رد می شوند.

ذهن انسان، با شبکه پیچیده ای از افکار، احساسات و تجربیاتش، برای بهزیستی کلی نقش محوری دارد. با این حال، در پاکستان، سلامت روان به عنوان یک جنبه نادیده گرفته شده و نادرست از سلامت باقی مانده است. سکوت فراگیر پیرامون چالش‌های سلامت روان، همراه با تابوهای اجتماعی و باورهای غلط، محیطی را ایجاد کرده است که در آن افراد بدون دسترسی به حمایت یا درک لازم رنج می‌برند.

عوامل موثر در چالش های سلامت روان

مسائل مربوط به سلامت روان در پاکستان از ترکیبی از عوامل اجتماعی-اقتصادی، فرهنگی و سیستمی ناشی می شود:

بی ثباتی اقتصادی: فقر، بیکاری و عدم اطمینان اقتصادی به استرس مزمن، اضطراب و افسردگی کمک می کند.

فشارهای اجتماعی: انتظارات مرتبط با شرافت خانواده و نقش های جنسیتی فشار روانی بسیار زیادی را به خصوص بر زنان و جوانان ایجاد می کند.

آسیب ناشی از خشونت و بی‌ثباتی: ناآرامی‌های سیاسی، تروریسم و ​​درگیری‌ها باعث می‌شود بسیاری از افراد، به‌ویژه کودکان، با تروما و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) دست و پنجه نرم کنند.

دسترسی ناکافی به مراقبت: جمعیت روستایی به ویژه در محرومیت قرار دارند و دسترسی محدودی به متخصصان و منابع بهداشت روان دارند. ترجیحات فرهنگی برای راه حل های مذهبی یا معنوی اغلب بر مراقبت های پزشکی ارجحیت دارد و درمان های مبتنی بر شواهد را بیشتر به تاخیر می اندازد.

انگ اجتماعی و تعصب

یکی از بزرگترین موانع برای پرداختن به سلامت روان در پاکستان، ننگی است که به آن وارد شده است. مبارزات بهداشت روانی اغلب به عنوان نارسایی های اخلاقی، ضعف های شخصی یا حتی پدیده های ماوراء طبیعی رد می شوند. عباراتی مانند پاگل (دیوانه) گرانش این چالش ها را بی اهمیت جلوه می دهد و کلیشه های مضر را تداوم می بخشد.

این ننگ افراد را از جستجوی کمک حرفه ای، ترس از قضاوت یا طرد اجتماعی منصرف می کند. خانواده ها نیز اغلب از بحث در مورد نگرانی های مربوط به سلامت روان برای محافظت از شهرت اجتماعی خود یا چشم انداز زناشویی فرزندان خود اجتناب می کنند.

عدم آگاهی و آموزش

آگاهی در مورد سلامت روان به حداقل می رسد. مدارس، محل‌های کار و خانواده‌ها به ندرت به سلامت روان می‌پردازند و بسیاری از علائم آن یا اهمیت مداخله به موقع را ناآگاه می‌کنند. شرایط معمولی مانند اضطراب و افسردگی اغلب به عنوان موقتی یا بازتابی از قدرت اراده ضعیف نادیده گرفته می شوند.

این شکاف در درک به ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی گسترش می یابد، که بسیاری از آنها آموزش کافی برای تشخیص یا درمان اختلالات سلامت روان ندارند. تشخیص‌های اشتباه و نگرش‌های نادیده‌انگیز، کسانی را که به دنبال کمک هستند، از خود دور می‌کند.

چالش های سیستمی

سیستم مراقبت های بهداشتی پاکستان برای مدیریت نیازهای بهداشت روانی این کشور مجهز نیست:

کمبود متخصصان: با وجود تنها چند صد روانپزشک و تعداد کمتری از روانشناسان بالینی که به جمعیتی بیش از 250 میلیون نفر خدمات ارائه می دهند، دسترسی به مراقبت به طرز نگران کننده ای ناکافی است.

امکانات محدود: خدمات بهداشت روان عمومی کمیاب و سنگین هستند، در حالی که خدمات خصوصی برای اکثر آنها بسیار گران است.

اتکای فرهنگی به شفا دهندگان معنوی: بسیاری به شفا دهندگان ایمانی روی می آورند و به دنبال درمان برای شرایطی هستند که به عنوان مجازات های الهی یا نتایج جادوی سیاه تلقی می شوند. در حالی که اعمال معنوی ممکن است برای برخی آرامش ایجاد کند، اما اغلب مداخلات پزشکی ضروری را به تاخیر می اندازند یا جایگزین می کنند.

پیامدهای نادیده گرفته شدن سلامت روان

مسائل بهداشت روانی درمان نشده عواقب عمیقی دارند:

تأثیر فردی: افراد مبتلا به کاهش کیفیت زندگی، تیرگی روابط و افزایش خطر خودکشی را تجربه می کنند. علیرغم موانع قانونی و فرهنگی برای گزارش دقیق، سازمان جهانی بهداشت بیش از 19000 خودکشی در پاکستان را در سال 2019-2020 تخمین زد.

بار اقتصادی: شرایط سلامت روان منجر به از دست دادن بهره وری و افزایش هزینه های مراقبت های بهداشتی می شود که مانع پیشرفت اقتصاد ملی می شود.

رسیدگی به بحران

آموزش و آگاهی:

  • ادغام آموزش بهداشت روان در برنامه های درسی مدارس می تواند جوانان را با دانش مدیریت رفاه و حمایت از همسالان مجهز کند.
  • آموزش معلمان و رهبران جامعه برای تشخیص علائم بیماری روانی، محیط های حمایتی را برای مداخله زودهنگام ایجاد می کند.
  • کمپین‌های آگاهی عمومی می‌توانند انگ را به چالش بکشند، مکالمات را عادی کنند و اهمیت جستجوی کمک حرفه‌ای را برجسته کنند.

مداخلات در محل کار:

  • کارفرمایان باید سیاست های دوستدار سلامت روان مانند برنامه های کمک به کارکنان، شرایط کاری انعطاف پذیر و دستمزد منصفانه را اتخاذ کنند.
  • محیط های کاری باید فرهنگ باز بودن را ترویج دهند و اطمینان حاصل کنند که کارکنان در رسیدگی به چالش های بهداشت روانی احساس حمایت می کنند.

تقویت زیرساخت های بهداشت و درمان:

  • گسترش برنامه های آموزشی برای متخصصان مراقبت های بهداشتی برای رفع نیازهای سلامت روان.
  • افزایش تخصیص بودجه برای خدمات بهداشت روان و ایجاد زیرساخت ها، به ویژه در مناطق روستایی کم برخوردار.
  • ترویج مراقبت های مقرون به صرفه و در دسترس از طریق همکاری بین دولت، بخش خصوصی و سازمان های غیر دولتی.

اصلاحات سیاست:

  • توسعه یک سیاست جامع سلامت روان که در استراتژی‌های مراقبت بهداشتی گسترده‌تر ادغام شده است.
  • اجرای سیاست هایی که از حقوق افراد برای مراقبت از سلامت روان بدون ترس از تبعیض یا انگ محافظت می کند.

نقش خانواده ها و جوامع

خانواده ها و جوامع نقش مهمی در پرورش جامعه ای آگاه از سلامت روان دارند. بحث‌های آزاد درباره سلامت روان می‌تواند تابوها را از بین ببرد و افراد را تشویق به کمک گرفتن کند. شفقت، درک و مسئولیت جمعی برای ایجاد یک محیط حمایتی حیاتی هستند.

نتیجه گیری

سلامت روان در پاکستان همچنان یک بحران دیده نشده است که موانع فرهنگی، سیستمی و اقتصادی مانع آن شده است. پرداختن به این چالش نیازمند رویکردی چندوجهی است که شامل آموزش، اصلاحات مراقبت های بهداشتی و تغییرات فرهنگی است. با اولویت دادن به سلامت روان به عنوان یک جزء جدایی ناپذیر از رفاه کلی، پاکستان می تواند افراد را توانمند کند، جوامع را تقویت کند و راه را برای یک جامعه سالم تر و فراگیرتر هموار کند. از آنجایی که پاکستان در حال عبور از این مقطع حساس است، اقدام جمعی - در میان خانواده ها، مربیان، ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی و سیاست گذاران - ضروری است. سلامت روان باید با همان اضطرار و احترام به سلامت جسمی برخورد شود، زیرا تنها در این صورت است که ملت واقعاً می تواند پیشرفت کند.

https://www.pakistantoday.com.pk/2024/12/01/mental-health-in-pakistan-the-unseen-crisis/

کد خبر 22061

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 4 =