درها، این گذرگاههای شگفتانگیز و همواره حاضر، از آغاز تاریخ با بشریت همراه بودهاند. از سکونتگاههای ابتدایی تمدنهای باستانی تا کاخها و عمارتهای باشکوه امروزی، درها نقش اساسی ایفا کردهاند—محافظت، جداسازی، دعوت و گاهی طرد کردن. ظاهر آنها مانند صاحبانشان متنوع است؛ برخی مغرورانه ایستادهاند، برخی متواضع و برخی با عظمت.
با این حال، درها چیزی فراتر از موانع فیزیکی یا مسیرهای عبور هستند. آنها شاهدان خاموش داستانهای زندگی انسانها هستند—رازها و دسیسهها، عشق و اندوه، تولدها و مرگها—که همگی در پس آنها رخ میدهند. ما نهتنها از درها استفاده میکنیم بلکه آنها را مورد سوءاستفاده نیز قرار میدهیم. گاهی با عصبانیت آنها را به هم میکوبیم، گاهی پا در میان میگذاریم تا از بسته شدنشان جلوگیری کنیم، و گاهی عمداً آنها را نیمهباز میگذاریم تا دیگران را فریب دهیم و سپس به دام بیندازیم. در برخی موارد نیز، برای ورود به جایی که از ما دریغ شده است، درها را با خشونت میشکنیم.
درها در تاریخ و قدرت
در سراسر تاریخ، درها نقشی مهم در حکومت و عدالت ایفا کردهاند. یکی از نمونههای برجسته، زنجیر عدالت (زنجیر عدل) در دربار جهانگیر، امپراتور مغول هند بود. در حالی که درهای قصر او به دنیای بیرون بسته بودند، او از طریق این مکانیزم خارقالعاده با مردم خود ارتباط برقرار میکرد. زنجیری طلایی از دروازهی قصر تا اتاق خصوصی او کشیده شده بود و هر شهروندی که نیاز به توجه پادشاه داشت، میتوانست آن را بکشد تا زنگی در داخل قصر به صدا درآید. این درِ نامرئی اما نمادین پلی بین حاکم و مردم بود. با این حال، تاریخ ثبت نکرده است که این زنجیر چند بار کشیده شد و امپراتور—در میان خوابهای سنگین ناشی از تریاک و شراب—چند بار برای اجرای عدالت بیدار شد.
معنای شاعرانه و نمادین درها
فراتر از کارکرد فیزیکی، درها معانی استعاری عمیقی دارند، بهویژه در ادبیات شرق. در سنتهای شعری فارسی و اردو، واژهی "در" معنایی فراتر از یک مانع سادهی چوبی یا فلزی دارد. "در" نماد موانع در مسیر عشق، گذرگاهی به سوی معرفت و آستانهای برای فروتنی است. در شعر صوفیانه، عاشق با نهادن سر بر آستانهی در معشوق، تسلیم و ارادت خود را نشان میدهد.
همچنین، درها در دنیای عشق رمانتیک نقش مهمی دارند و لحظات عاشقانه را از چشمان کنجکاو پنهان میکنند. در این میان، درِ اتاقخواب مقدسترین درگاه است، چرا که خصوصیترین جنبههای زندگی انسان را از دیگران محفوظ میدارد.
اندی رونی، نویسندهی آمریکایی، زمانی درِ بسته را نمادی از موقعیتی دراماتیک دانست و گفت که طرز نگاه ما به یک در بسته، بسته به این که در بیرون ایستاده باشیم و بخواهیم وارد شویم یا در داخل باشیم و بخواهیم خارج شویم، کاملاً متفاوت است. این بینش بهویژه برای کسانی که در زندانها یا تیمارستانها محبوساند، معنا پیدا میکند؛ چرا که برای آنها، درها نهتنها موانع فیزیکی، بلکه نماد اسارت و محدودیت هستند.
درها بهعنوان نمادهای فرهنگی و معنوی
درها اغلب شخصیت و باورهای صاحبانشان را منعکس میکنند. در فرهنگهای شرقی، آنها با تعویذها و کتیبههای مقدس تزئین میشوند تا از ورود ارواح خبیث جلوگیری کنند. در برخی مناطق، پرچمهای سیاه کوچکی بالای درها نصب میشود تا چشم زخم را دور کند. همچنین، نقش آیات مقدس بر درها در میان مسلمانان، یهودیان، مسیحیان شرقی، هندوها و سیکها رایج است و نشانهای از حفاظت الهی و حضور معنوی به شمار میرود.
با این حال، درها تنها موانع محافظتی نیستند؛ بلکه بهعنوان اشیایی فرهنگی، خاطرات و تاریخهایی را در خود جای دادهاند که درون قابهای فرسودهی آنها نهفته است.
سفری شخصی در جستجوی درهای فراموششده
چند سال پیش، من درگیر جستجویی خاص شدم—بازیابی درها و پنجرههای خانهی اجدادی ۱۲۵ سالهمان در پیشاور که برای ساخت یک مرکز خرید تخریب شده بود. مانند بسیاری از خانههای قدیمی، بقایای آن به انبارهایی منتقل شد که مصالح ساختمانی بازیافتی را جمعآوری و مجدداً عرضه میکنند.
این انبارها، مانند گورستانی از اشیای فراموششده، پر از درهای کهنه، آینههای قدیمی و پنجرههای عتیقهای هستند که روزگاری شاهد عشقها، مشاجرات و رازهای خانوادگی بودهاند. در میان آنها، سرانجام درها و پنجرههای آشنای کودکیام را پیدا کردم—انباشته در گوشهای، بیروح و از جای خود کنده شده. هر خراش، هر فرورفتگی بر سطح آنها، داستانی برای گفتن داشت.
اما در میان همهی آنها، دری خاص توجهم را جلب کرد—دری که به ایوان بالا راه داشت. در بالای قاب آن، در دوران کودکی، کتابی کهنه قرار داشت که در ظهرهای تابستانی با کنجکاوی ورق میزدم و با خود فکر میکردم که آیا روزی توانایی خواندن آن را خواهم داشت؟ برای یک کودک چهار ساله، کتابها شگفتیهایی بودند که فقط برای بزرگترها سخن میگفتند.
اکنون، پس از هفتاد و شش سال، آن درِ ساده و بیادعا همچنان در ذهن من زنده است—درگاهی که مرا به سفرهای زندگیام برد، جایی که خواندن و نوشتن را آموختم و دنیای جدیدی را کشف کردم. برخی درها، چه فیزیکی و چه استعاری، هرگز بهراستی بسته نمیشوند.
https://thefridaytimes.com/21-Jun-2019/those-marvelous-hinged-portals
نظر شما