طوفان اطلاعات و دانش، چرا باعث شکوفایی تمدن نمی‌شود؟

سوال اساسی این است که اگر دانش و آموزش در شکل‌گیری و تقویت تمدن نقش اساسی دارند، چرا در عصر حاضر که هر فرد به مقدار فراوانی از اطلاعات دسترسی دارد، توسعه اخلاقی و اجتماعی مورد انتظار رخ نمی‌دهد؟ این مقاله قصد دارد به بررسی این پرسش بپردازد که چرا سیل اطلاعات، باعث شکوفایی تمدن نشده است؟

در دنیای مدرن امروز، حوزه‌های دانش و اطلاعات با سرعتی بی‌سابقه گسترش یافته‌اند. اینترنت، رسانه‌های دیجیتال و مؤسسات آموزشی مدرن، دسترسی به اطلاعات را برای هر فرد آسان کرده‌اند. هر روز، اکتشافات جدید، پیشرفت‌های علمی و نوآوری‌های تکنولوژیکی به ظهور می‌رسند. اما با وجود این حجم عظیم اطلاعات، پیشرفت قابل توجهی در ارزش‌های اجتماعی و فرهنگی مشاهده نمی‌شود.  
سوال اساسی این است که اگر دانش و آموزش در شکل‌گیری و تقویت تمدن نقش اساسی دارند، چرا در عصر حاضر که هر فرد به مقدار فراوانی از اطلاعات دسترسی دارد، توسعه اخلاقی و اجتماعی مورد انتظار رخ نمی‌دهد؟ این مقاله قصد دارد به بررسی این پرسش بپردازد که چرا سیل اطلاعات، باعث شکوفایی تمدن نشده است؟  
تخصص‌گرایی در دانش و تأثیرات آن  
پیشرفت دانش امری طبیعی است. هرگاه علمی توسعه یابد، شاخه‌های جدیدی از آن پدیدار می‌شوند، و هر حوزه تخصصی‌تر می‌شود. در دنیای امروز، تخصص‌گرایی یک واقعیت انکارناپذیر است. اما این تخصص‌گرایی، چالشی مهم به همراه داشته است: افراد متخصص در یک رشته علمی، از سایر حوزه‌های دانش و علوم انسانی فاصله گرفته‌اند.  
امروزه، دانشمندان در رشته خود متخصص‌اند، اما از مسائل اجتماعی و فرهنگی بیگانه‌اند. یک مهندس شاید فلسفه و ادبیات را بی‌اهمیت بداند، یک پزشک ممکن است تاریخ را غیرضروری بشمارد، و یک کارشناس اقتصادی ممکن است علاقه‌ای به علوم اجتماعی نداشته باشد. این فاصله گرفتن از دیگر رشته‌ها باعث شده است که اطلاعات به جای اینکه موجب پیشرفت فکری و تمدنی شود، در چارچوب‌های بسته و محدود باقی بماند.  
دانش در گذشته: یکپارچگی و شکوفایی تمدن  
در گذشته، روند رشد دانش متفاوت بود. در دوران باستان و قرون وسطی، دانش به‌صورت یکپارچه مورد مطالعه قرار می‌گرفت. در آن زمان، دانشمندان به یک حوزه خاص محدود نمی‌شدند، بلکه در علوم مختلف از فلسفه، پزشکی و ریاضیات گرفته تا ادبیات و ستاره‌شناسی، تسلط داشتند.  
فلاسفه یونان باستان افلاطون و ارسطو نمونه‌های برجسته‌ای از این نوع نگرش هستند که هم در سیاست و هم در علوم طبیعی صاحب‌نظر بودند. در تمدن اسلامی، ابن سینا، ابن رشد، رازی، بیرونی و ابن هیثم از جمله دانشمندانی بودند که در حوزه‌های مختلف علم تسلط داشتند.  
این روند تا زمانی که انقلاب صنعتی و تخصص‌گرایی علمی در قرن بیستم به اوج خود رسید، ادامه داشت. در نتیجه، علم به بخش‌های کاملاً مجزا تقسیم شد و متخصصان علوم مختلف به تدریج از یکدیگر جدا شدند.  
علم، فناوری و افول ارزش‌های اجتماعی  
قرن بیستم را عصر علم و فناوری نامیده‌اند، و این روند در قرن بیست و یکم با سرعت بیشتری ادامه دارد. امروزه ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که بیوتکنولوژی، هوش مصنوعی و انقلاب دیجیتال در آن نقش محوری دارند. اما پرسش اساسی این است: آیا پیشرفت علمی و فناوری، جامعه‌ای بهتر برای انسان‌ها فراهم کرده است؟ آیا ارزش‌های اخلاقی و تمدنی ارتقا یافته‌اند؟  
پاسخ به این سؤال، چندان امیدوارکننده نیست. اگرچه فناوری زندگی را آسان‌تر کرده است، اما همزمان باعث شده است که انسان‌ها خودخواه‌تر، بی‌احساس‌تر و از ارزش‌های اجتماعی دورتر شوند. جنگ‌ها، رقابت تسلیحاتی، بحران‌های زیست‌محیطی و زوال اخلاقی نشانه‌هایی هستند که نشان می‌دهند پیشرفت علمی بدون رشد تمدنی، بی‌ثمر خواهد بود.  
افزایش اطلاعات، اما کاهش آگاهی و شعور  
امروزه اطلاعات به‌وفور در دسترس است. اینترنت، شبکه‌های اجتماعی، و رسانه‌های دیجیتال، سیلی از اطلاعات را به سوی ما روانه می‌کنند. اما مشکل اصلی این است که این اطلاعات بدون تفکر، تجزیه‌وتحلیل و استفاده معنادار صرفاً ذخیره می‌شوند.  
آلفرد وایت‌هد در کتاب "اهداف آموزش" (Aims of Education) می‌نویسد:  
"اگر آموزش فقط به انباشت اطلاعات محدود شود و تفکر، نقد و تجزیه‌وتحلیل را در افراد تقویت نکند، آن آموزش بی‌ارزش است."
امروزه سیستم آموزشی ما با همین مشکل روبه‌رو است: این سیستم به دانشجویان اطلاعات زیادی می‌دهد، اما آن‌ها را قادر نمی‌سازد که از این اطلاعات به شکلی خلاقانه و مفید استفاده کنند.  
آیا هدف آموزش فقط کسب شغل است؟  
در دنیای غرب، این واقعیت به رسمیت شناخته شده است که هدف آموزش نباید فقط تولید متخصصان، پزشکان، مهندسان و تکنوکرات‌ها باشد، بلکه باید انسان‌هایی آگاه و مسئول پرورش دهد. به همین دلیل، امروزه در دانشگاه‌های معتبر جهان، علاوه بر آموزش علوم فنی و تجربی، علوم انسانی و اجتماعی نیز در برنامه‌های درسی گنجانده شده‌اند.  
اما متأسفانه در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، آموزش صرفاً به کسب مهارت برای اشتغال محدود شده است. دانشجویان بیشتر به دنبال رشته‌هایی مانند مدیریت کسب‌وکار، مهندسی و پزشکی هستند، زیرا این رشته‌ها فرصت‌های شغلی بیشتری دارند. در مقابل، علوم انسانی، تاریخ، فلسفه و ادبیات به‌عنوان رشته‌های غیرضروری تلقی می‌شوند. نتیجه این است که تعداد افراد تحصیل‌کرده افزایش می‌یابد، اما تعداد افراد آگاه، روشنفکر و دارای بینش تمدنی کاهش می‌یابد.  
راه‌حل چیست؟  
اگر می‌خواهیم اطلاعات و دانش واقعاً باعث شکوفایی تمدن شوند، باید اقدامات زیر را انجام دهیم:  
1. ایجاد ارتباط میان رشته‌های علمی: باید میان علوم مختلف ارتباط برقرار کرد تا متخصصان فقط در حوزه خود محدود نمانند و از سایر حوزه‌ها نیز آگاهی داشته باشند.  
2. تقویت تفکر انتقادی: آموزش نباید صرفاً مبتنی بر حفظ و تکرار اطلاعات باشد، بلکه باید مهارت‌های تحلیلی و خلاقانه را در افراد پرورش دهد.  
3. گنجاندن علوم انسانی در نظام آموزشی: در کنار علوم تجربی و فنی، آموزش اخلاق، تاریخ، فلسفه و ادبیات باید بخشی از برنامه درسی باشد.  
4. تمرکز بر آگاهی به‌جای اطلاعات خام: به جای اینکه صرفاً اطلاعات را منتشر کنیم، باید روش استفاده معنادار از آن‌ها را آموزش دهیم.  
نتیجه‌گیری  
در دنیای امروز، کمبودی از نظر اطلاعات و داده‌ها وجود ندارد، اما کمبود آگاهی و شعور کاملاً محسوس است. اگر آموزش فقط به‌عنوان وسیله‌ای برای کسب شغل تلقی شود و تفکر و اخلاق در آن جایی نداشته باشد، این حجم عظیم اطلاعات تنها به یک انباشت بی‌فایده تبدیل خواهد شد.  
اکنون زمان آن رسیده است که سیاست‌های آموزشی و اجتماعی خود را بازبینی کنیم و آموزش را نه‌تنها به‌عنوان ابزاری برای توسعه مهارت‌های حرفه‌ای، بلکه به‌عنوان وسیله‌ای برای ایجاد یک جامعه آگاه، اخلاقی و تمدن‌ساز در نظر بگیریم. این تنها راهی است که می‌تواند سیل اطلاعات را در مسیر صحیح هدایت کرده و آن را به عاملی برای رشد واقعی تمدن تبدیل کند.
https://jang.com.pk/news/1271525

کد خبر 23926

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 1 =