در مورد مقاله ماریا زاخارووا، یادداشت الکساندر دوگین منتشر شد:
هوش مصنوعی و استعمارگرایی
الکساندر دوگین نظریهپرداز روس
5 اوت 2025
مقالهای بسیار بهموقع و صحیح از ماریا زاخارووا در مورد هوش مصنوعی و استعمار منتشر شده است.
هوش مصنوعی جهانی نیست. در غرب ایجاد شده و ساختار تفکر غربی را نشان میدهد، یعنی یک شبکه استعماری که بر همه جوامع حاکم شده و آنها را تابع معانی، اهداف و رویههای غربی میکند. هوش مصنوعی هویت تمدنی دارد و غربی است. تا زمانی که در مورد هویت تمدنی روسیه شفافسازی نکنیم، قادر به ساخت هوش مصنوعی روسی نخواهیم بود. گیگاچات و سایر برنامههای جعلی روسی، جایگزینهای وارداتی هستند که صرفا ChatGPT را با چند محدودیت اضافی برای جلب رضایت کارفرمایان کپی کردهاند.
زاخارووا موضوع مهمی را مطرح کرد: حاکمیت هوش مصنوعی. اما او بلافاصله موضوع دیگری را در مورد حاکمیت عقل به طور کلی، در مورد حاکمیت روسیه بر روح، ذهن، فاش میکند. صحبت جدی در مورد هوش مصنوعی بدون بحثی به همان اندازه جدی در مورد «من» غیرممکن است.
ما سیصد سال است که در یک بستر فکری که توسط غرب قالببندی شده است، زندگی میکنیم. علوم ما، سیاست ما، فرهنگ ما، اقتصاد ما، فناوری ما چنین است. این یک زندگی عاریتی است ما زندگی خودمان را نمیگذرانیم. غرب اکنون تنها با هوش مصنوعی، که زاخارووا به درستی آن را امپریالیسم تعبیر میکند، به ما نفوذ نمیکند. غرب مدتهاست که مانند «من» وارد ما شده است. ما با ذهن خودمان زندگی نمیکنیم. با در نظر گرفتن روسیه به عنوان بخشی از تمدن غرب، و این نه با بلشویکها، بلکه با پیُتر آغاز شد، ما معانی روسی را از دست دادهایم و قرار نیست آنها را بازیابی کنیم. هر آنچه که ما از علم، سیاست، فرهنگ، هنر میفهمیم، همه غربی، همه وارداتی و همه کپی شده هستند. توسعه «خلاقانه» به این دلیل رخ میدهد که ما وام گرفتن را فقط تا حدی درک میکنیم، زیرا زمینهها و منشأ را نمیدانیم، چراکه این تجربه ما نیست. روسیه از زمان پیُتر یک شبهمورفوسیس،[1] یک سنتگرای مدرن، یک محموله پرست[2] است.
اما چیزهای بیشتری هم وجود داشت. اسلاودوستان و اوراسیاییها مثل جان کرونشتات[3] و آنتونی (خراپوویتسکی)[4] بودند، تیخومیروف[5] و سولونویچ[6] بودند، فلورنسکی[7] با فیزیک مسیحیاش و س. بولگاکف[8] با اقتصاد مسیحیاش بودند. و آنها تلاشهای ناامیدانهای کردند تا روسیه را دوباره روسی کنند، تا آگاهی روسی را غربیزدایی نمایند. هر قدمی که آنها برای تمدنی که «من» آن دزدیده شده و با چیزی بیگانه جایگزین شده بود، برمیداشتند، به اندازه وزنش، معادل طلا ارزش داشت.
برای نزدیک شدن به مسئله هوش مصنوعی روسی، یا حتی صرفا طرح صحیح آن، ابتدا لازم است که به «من» روسی نفوذ کنیم، تا آگاهی خود را از استعمار رها بخشیم. امروزه، عملا تمام نهادهای مسئول الگوی علوم انسانی، چه در نسخه لیبرال و چه در نسخه بیروح کمونیستی، به طور کامل اسیر غربگرایی یا بدتر از آن، اسیر جهانشمولی غربی هستند. از آکادمی علوم گرفته تا مدارس. و هر جا که تلاشهای خجولانهای برای جایگزینی واردات صورت میگیرد، فراتر نمیروند: آلیس، کریمه مال کیست؟ و حتی به آن هم نمیرسند. اما اگر کمی عمیقتر بررسی کنید، پیشرفت جنسیتی محض وجود دارد.
این همان چیزی است که ماسک هنگام آغاز ایجاد یک هوش مصنوعی غیرلیبرال؛ یک ضد بیداری، با آن مواجه شد. او دریافت که آموزش بازیکن برای آوردن بیش از یک موقعیت کافی نیست (لیبرال- جهانیگرا به سبک سوروس و وحشیانهترین سانسورهایش) بلکه به چندین موضع (از جمله یک موضع محافظهکارانه) استناد کند. هسته اصلی هوش مصنوعی همچنان مطابق با نگرشهای لیبرال ساخته شده است. وقتی ماسک تعدادی از ممنوعیتها را لغو کرد، گراک[9] ۴ شروع به صحبت کردن مانند هیتلر کرد. ماسک بلافاصله همه چیز را پس گرفت. او فقط سعی داشت، تأکید را در چارچوب ایدئولوژی غربی تغییر دهد و این همان چیزی است که او با آن مواجه شد. برای جلوگیری از استعمار هوش مصنوعی (م. زاخارووا)، ما با کار بسیار دشوارتری روبرو هستیم. ما در مورد اصلاح ظاهری الگوی غربی صحبت نمیکنیم، بلکه منظور ما برچیدن آن و ساختن یک هوش مصنوعی روسی بر اساس یک «من» مستقل روسی است.
خدا را شکر که اکنون این مشکل توسط رئیس جمهور تشخیص داده شده، نهاد ریاست جمهوری به آن پیوسته است، وزارت علوم و آموزش و پرورش اقدامات هدفمند و سیستماتیکی را انجام میدهد. وزارت امور خارجه که به طور فعال از چندقطبیگرایی حمایت میکند، نیز شروع به اولویتبندی این موضوع کرده است.
این فوقالعاده است. اما این حتی آغاز کار نیست، بلکه آمادگی برای آغاز، چرخه صفر است.
همچنین در تاریخ ما لحظات زیادی از این دست وجود نداشته که ما به طور جدی به هویت تمدنی خود فکر کرده باشیم؛ قرنهای ۱۵ تا ۱۷ (مسکو - روم سوم)، اسلاووفیلها در قرن نوزدهم، در آغاز قرن بیستم (عصر نقرهای، بلوک، کلیوف)[10]و در تبعید. و اکنون.
منبع:
[1] . در زمینشناسی، فرآیندی است که در آن یک کانی شکل یا فرم بیرونی کانی دیگری را به خود میگیرد، در حالی که ترکیب شیمیایی آن تغییر میکند. اساسا، شبهمورف یک کانی است که به دلیل این دگرگونی به صورت یک کانی متفاوت ظاهر میشود. این اصطلاح همچنین در زمینههای دیگر، مانند مطالعات فرهنگی، برای توصیف وضعیتی استفاده میشود که در آن یک فرهنگ، اشکال بیرونی فرهنگ دیگری را اتخاذ میکند و در عین حال شخصیت درونی خود را حفظ مینماید.
[2] . فرقه بار یا محموله پرستی (از انگلیسی cargo cult -)، یا فرقه هدایای آسمانی، اصطلاحی است که برای توصیف گروهی از افراد در ملانزی و گینه نو به کار میرود. فرقههای بار معتقدند که کالاهای غربی توسط ارواح اجدادی خلق شده و برای مردم ملانزی در نظر گرفته شدهاند. اعتقاد بر این است که سفیدپوستان به طور ناعادلانه کنترل این اقلام را به دست گرفتهاند.
[3] . جان کرونشتات (نام واقعی - جان ایلیچ سرگیف؛ 1909-1829) - کشیش کلیسای ارتدکس روسیه، اسقف اعظم؛ رئیس طولانی مدت کلیسای جامع سنت اندرو در کرونشتات؛ عضو شورای مقدس حاکم از سال 1906 واعظ، نویسنده و چهره اجتماعی-سیاسی با دیدگاههای محافظهکارانه راستگرا و سلطنتطلب.
[4] . متروپولیتن آنتونی (معروف به الکسی پاولوویچ خراپوویتسکی؛ 1936-1863) - اسقف کلیسای ارتدکس روسیه؛ از 30 مه 1918، متروپولیتن کییف. پس از جنگ داخلی در روسیه، اولین رئیس شورای اسقفهای کلیسای ارتدکس روسیه در خارج از کشور.
[5] . میخائیل نیکلایویچ تیخومیروف (۱965-1893) مورخ و محقق منابع و متخصص تاریخ و فرهنگ روسیه. دکترای علوم تاریخی (۱۹۳۹)، استاد، عضو آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی.
[6] . ایوان سولونیویچ (1953-1891) روزنامه نگار، متفکر، نویسنده تاریخی و چهره عمومی روسی.
[7] . پاول الکساندرویچ فلورنسکی (1937-1882) – مهندس و کشیش کلیسای ارتدکس روسیه، متکلم، فیلسوف مذهبی.
[8] . سرگئی نیکلایویچ بولگاکف (1944-1871) - فیلسوف مذهبی، متکلم، کشیش ارتدکس، اقتصاددان روسی. یکی از بنیانگذاران و استاد انستیتو الهیات سنت سرگیوس در پاریس.
[9] . گراک یک چتبات هوش مصنوعی مولد است که توسط ایکسایآی ساخته شده است. این چتبات مبتنی بر مدل زبانی بزرگ LLM ساخته شده است و در نوامبر ۲۰۲۳ به عنوان ابتکاری از سوی ایلان ماسک راهاندازی شد. در تبلیغ این چتبات، به داشتن «حس شوخطبعی» و دسترسی مستقیم به پلتفرم خواهرش ایکس، که پیشتر با نام توییتر شناخته میشد، اشاره شده است.
[10] . عصر نقرهای فرهنگ روسیه، الکساندر بلاک و نیکلای کلیوف سه مفهومی هستند که ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. بلاک یکی از برجستهترین نمایندگان عصر نقرهای بود و کلیوف نیز اگرچه همیشه بخشی از آن محسوب نمیشد، اما از این جنبش ادبی پیروی میکرد.
نظر شما