چکیده: محافل علمی و اندیشمندان دارای درک مبهمی از ویژگی های افراط گرایی اسلامی هستند. بر اساس دیدگاه اندیشه های سیاسی اسلامی، این مقاله، شباهت ها و تفاوت های نظرات و اندیشه های متفکران سیاسی افراط گرایی اسلامی و متفکران اسلام میانه رو را بررسی می کند و در صدد روشن شدن مفهوم افراط گرایی اسلامی و ویژگی های اساسی و حقیقی آن است. این مقاله با تحلیل و بررسی مهمترین دیدگاه ها و اندیشه های چهار تن از تاثیر گذارترین متفکران اسلامی در تاریخ مصر، اصلی ترین ویژگی های افراط گرایی اسلامی را که "حاکمیت الهی" و "تقابل" با دنیای واقعی، تشویق به "جهاد مسلحانه" و "خشونت" است را برجسته می کند و آن را یک وسیله مهم برای رسیدن به این هدف لحاظ می کند. همچنین بحث در مورد افراط گرایی اسلامی نیز باید از منظر "تقابل" و "خشونت آمیز" تعریف و مشخص (روشن) شود.
واژه های کلیدی: افراط گرایی اسلامی، اعتدال گرایی اسلامی، سید قطب، فارج، هضیبی، قرضاوی
درباره نویسنده: وانگ جین، کاندیدای دکترای سال ۲۰۱۳ دانشکده علوم سیاسی دانشگاه حیفا، اسرائیل، و پژوهشگر ویژه مرکز مطالعات و تحقیقات سوریه، دانشگاه شمال غربی (XI BEI) (۳۱۹۰۵).
افراط گرایی اسلامی یکی از جدی ترین چالش های امروز جامعه بین المللی است. برای مدت زمان طولانی است که در بین محافل علمی، اختلافات زیادی در مورد چگونگی تعریف افراط گرایی اسلامی وجود دارد. از یک طرف، افراط گرایی اسلامی یک موضوع نسبتا وسیع است. و مردم می توانند آن را از جنبه های مختلفی مانند جامعه شناسی، علوم سیاسی٬ مذهب و غیره تفسیر کنند، در نتیجه یک نوع «عدم قطعیت» در مورد تعریف دقیق این واژه وجود دارد. از سوی دیگر، برای فهم ویژگی ها و خصیصه های افراط گرایی اسلامی٬ هنوز سوء ظن هایی (ابهاماتی) درمورد آموزه های اسلامی، افکار سیاسی مدرن اسلامی و شیوه های سیاسی واقعی وجود دارد. در حال حاضر بررسی و بحث در مورد ویژگی های افراط گرایی اسلامی، به ویژه از دیدگاه افکار سیاسی اسلامی، مقایسه شباهت ها و تفاوت های متفکران افراطی اسلامی و اندیشمندان معتدل اسلامی، به ما کمک می کند تا مفهوم و ویژگی های افراط گرایی اسلامی را روشن کنیم و آن را بهتر بفهمیم. همچنین به ما کمک می کند تا ماهیت و ذات افراط گرایی اسلامی را بهتر درک کنیم.
۱. نقد و بررسی (نمای کلی از) پژوهش های صورت گرفته در مورد افراط گرایی اسلامی
محققان٬ در مواجهه با مسئله افراط گرایی اسلامی٬ آن را به طور عمده از چهار جنبه مورد بررسی قرار می دهند: اول، ویژگی "سیاسی". افراط گرایی اسلامی اساساً یک جنبش سیاسی است که در مورد مسئله مالکیت رژیم ها مبارزه می کند. دوم، تجدید نظر در ایده "جهانی سازی". "افراط گرایی اسلامی" به دنبال انکار و از میان برداشتن نظم بین المللی موجود بر اساس حاکمیت قلمرو سرزمینی، و انکار اصول سیاسی مبتنی بر سکولاریسم است و در تلاش برای استقرار نظام اسلامی بر اساس احکام فقه اسلامی است. سوم، گرایش "افراطی" و "رادیکال". افراط گرایی اسلامی " دکترین اسلام معاصر در حمایت از ایده های رادیکال و یا افراطی، و همچنین ایده های سیاسی و اجتماعی است. این اصطلاح کلی، آن را از ماهیت صلح آمیز بودن ساقط می کند و از دین منحرف می سازد، آنها به نام دین فعالیت های تروریستی خشونت آمیزی را مرتکب می شوند که ویژگی اساسی آن از آموزه های مذهبی تشکیل می شود." زینو بران[۱] "افراط گرایی اسلامی" را "به استفاده از وسایل و ابزارهای خشونت بار مانند حملات بمب گذاری شده و آدم ربایی برای رسیدن به اهداف مذهبی خاص" تعریف می کند و تأکید می کند که "افراط گرایی اسلامی" به اسلام تعلق ندارد، زیرا "اسلام سنتی لزوما حاوی خشونت نیست".چهارم، فهم نادرست از تفسیر و تعبیر آیات قرآن کریم. یکی از ویژگی های افراط گرایی اسلامی تحریف و سوء برداشت از آیات قرآن است. "افراط گرایی مذهبی یک اصطلاح عمومی است و به گرایش افراط گرایانه در ادیان مختلف یا فعالیت های خشونت آمیز و جنایتکارانه ای اشاره دارد که به نام دین انجام می شود. افراط گرایی مذهبی یک مفهوم پیچیده از" دین "و" افراط گرایی "است که به دین اشاره دارد. عناصر یا عواملی که حاوی افراط گرایی هستند، افراط گرایی مذهبی یا "افراط گرایی به نام مذهب" نامیده می شود، یعنی "افراط گرایی که به واسطه ای امور مذهبی و دینی برای رسیدن به هدفی خاص عمل می کند." از این منظر، "افراط گرایی اسلامی" می تواند به عنوان "عوامل افراطی در اسلام" یا به عنوان "فعالیت های افراطی به نام اسلام به منظور خاص" بیان شود. نویسنده تعریف دوم، یعنی یکی از خصوصیات معمول افراط گرایی اسلامی این است که فعالیت های تروریستی را تحت پرچم اسلام انجام می دهند را ترجیح می دهد.
با این حال، گفتمان آکادمی در مورد افراط گرایی اسلامی، در توضیح وجود مشکلات واقعی و حقیقی، دارای نقایص و کاستی هایی است. اگر ما از "اهمیت سیاسی" به عنوان یک معیار مهم برای قضاوت درمورد "افراط گرایی اسلامی" استفاده کنیم، ایران، که "ولایت فقیه" را اجرا می کند، به عنوان "کشوری که افراط گرایی اسلامی را دنبال می کند" خوانده می شود؛ اگر "جهان گرائی اسلامی" به عنوان معیار برای "افراط گرایی اسلامی" استفاده شود، تفسیر ما از مفهوم "امت" منحرف می شود، که منجر به اشتباه تصمیم ماهیت گروه های سیاسی اسلامی، به ویژه گروه سیاسی مشخص شده توسط اسلام به عنوان "سازمان افراطی" تعریف شده است؛ اگر از "افراط گرایی" و "رادیکالیزاسیون" به عنوان معیار قضاوت در مورد تعریف "افراط گرایی اسلامی" استفاده کنیم، ممکن است دشوار باشد که مفهوم "افراط گرایی اسلامی" را به خاطر وجود مفهوم " ism " دقیق و کامل تعریف کنیم.
تفسیر علمی و آکادمیک از اصطلاح «افراط گرایی اسلامی» در نزد محققان٬ نشات گرفته از پیچیدگی و تنوع در افراط گرایی اسلامی است. در بسیاری از موارد، دیدگاه و نظرات محققان بر اساس برخی از ویژگی های گروه ها یا سازمان های "افراط گرایی اسلامی" مورد حمایت اندیشمندان مذهبی٬ شکل می گیرد. به منظور اجتناب از این وضعیت، لازم است که ایده ها و اندیشه های "افراط گرایی اسلامی" و "مدرنیته اسلامی" را با هم مقایسه کنیم و ویژگی های افراط گرایی اسلامی را براساس دیدگاه افراط گرایان اسلامی و عالمان دینی میانه رو با هم و درکنار یکدیگر بررسی کنیم. در زیر دو متفکر میانه رو سیاسی و دو متفکر افراطی سیاسی در جهان اسلام انتخاب شده اند تا با بررسی و تحلیل اندیشه های این چهار نفر٬ ویژگی های ایدئولوژیک افراط گرایی اسلامی را از طریق تجزیه و تحلیل شباهت ها و تفاوت ها بین دیدگاه های آنها٬ روشن و آشکار سازیم.
۲. اشتراکات افراط گرایی اسلامی و اندیشه ی سیاسی اعتدال گرایی (میانه روی)
این مقاله تفاوت های موجود بین افراط گرایان اسلامی و متفکران سیاسی میانه رو را بررسی می کند تا بهتر بتواند شباهت ها و تفاوت های میان افراط گرایی اسلامی و مدرنیسم اسلامی را تحلیل و بررسی کند. محتوای تفکرات سیاسی اسلامی وسیع و گسترده است و زمینه های مختلف و محیط های اجتماعی و دوره های مختلف زمانی منجر به تفاوت ها در گفتار و رفتار آنها می شود. هنگام تحلیل و بررسی افکار متفکران اسلامی، ما باید به اعمال و رفتارهای آنها توجه بیشتری داشته باشیم تا به سخنرانی ها؛ ما باید به ایده هایشان توجه بیشتری نسبت به عمل داشته باشیم. بنابراین، با مقایسه اندیشه ها و ایده های اصلی متفکران اسلامی، تفکرات و اندیشه های مختلف را تجزیه و تحلیل می کنیم. شباهت ها و تفاوت های عقاید سیاسی٬ کمک قابل توجهی در شناخت و درک ویژگی های افراط گرایی اسلامی می کند.
حسن الهضیبی (۱۸۹۱ ~ ۱۹۷۳) دومین مرشد عام اخوان المسلمین مصر بود که پس از ترور حسن البنا به این سمت انتخاب شد. او نماینده مهم "اندیشه میانه روی اسلامی" در تاریخ مصر است. شاهکار الهضیبی، کتاب "دعاه لاقضاء" است که در سال ۱۹۷۷ منتشر شد. این کتاب "در بردارنده پاسخ تفکر سیاسی اعتدال گرایی اسلامی به اندیشه سیاسی افراطی گرایی اسلامی" است. در این کتاب، الهضیبی نه تنها افکار سیاسی اسلامی خود را بسط و توسعه داده، بلکه همچنین افراط گرای اسلامی را که در آن زمان در مصر ظهور کرده بود را مورد انتقاد قرار داد. بنابراین همواره در محافل علمی٬ حسن الهضیبی به عنوان نماینده تفکر اعتدال گرای اسلامی در تاریخ مصر شناخته می شود.
یوسف القرضاوی (۱۹۲۶ ~) یک محقق و اسلام شناس مصری الاصل است. ایشان رئیس و مؤسس اتحادیه جهانی علمای مسلمان و یکی از معتبر ترین تئوریسین های تفکر اسلامی در عصر حاضر است. قرضاوی بعدها به عنوان رهبر اخوان المسلمین شناخته شد. نوشته های قرضاوی، بعنوان مثال کتاب"الحلال و الحرام فی الاسلام" نشان دهنده ایده های اصلی قرضاوی است. به دلیل اظهارات تحریک آمیز و دست داشتن در ناآرامی های پس از انتخابات مصر در سال ۲۰۱۱ و ستایش و طرفداری از افراط گرایان فلسطینی، از قرضاوی بعنوان "تروریست" توسط برخی از کشورهای عربی در سال ۲۰۱۷ نام برده می شد، اما اکثر محققان و رسانه های کشورهای عربی هنوز هم او را "اندیشمند میانه رو اسلامی" می دانند. در این مقاله ایشان به عنوان نماینده "محقق اعتدال گرای اسلامی" در میان محافل علمی و جریان های رایج در کشورهای عربی شمرده می شود و بر این اساس، اندیشه های او مورد بررسی قرار می گیرد.
سید قطب (۱۹۰۶ تا ۱۹۶۶) یک نماینده به رسمیت شناخته شده از ایده های افراطی اسلامی مدرن است. شاهکار اصلی او کتاب"معالم فی الطریق" است که نگارش آن در زندان به پایان رسید. سید قطب معتقد است که جامعه مدرن مصر همچنان در دوران "جاهلیت" قرار دارد، بنابراین لازم است که از طریق "جهاد" حاکمیت کامل احکام الهی به دست آید. هنگامی که قطب اعدام شد، کار او ناتمام ماند. و همچنین مباحث مطرح شده از طرف وی دقیق و منطقی نبود. به عنوان مثال، او از یک طرف معتقد بود که تمام جوامعی که با حکومتهای غیراسلامی اداره میشوند، غیراسلامی هستند و بر مبنای تفسیرهای قرآنی از جاهلیت، نتیجه میگرفت که مسلمانان این جوامع شرعاً موظفاند با دولت حاکم مبارزه کنند. و از طرف دیگر به "آزادی عقیده" باور داشت و با اعمال فشار بر انتخاب مذهب مخالفت می کرد و خواستار آن بود که مسلمانان باید در نظر داشته باشند که هیچ تنبیهی مذهبی وجود ندارد. "هر کس آزاد است که باورهای دینی خود را انتخاب کند و قانونی که در امور عادلانه حاکم است را انتخاب کند. هیچ کس مجبور نخواهد شد ایمان خود را تغییر دهد و به اجبار اسلام را بپذیرد." با این وجود؛ ضدیت و خصومت سید قطب با جامعه مدرن و معاصر و همچنین تشویق و ترغیب افراط گرایان به "جهاد" او را از مهم ترین بنیانگذاران افراط گرایی اسلامی به شمار آورده است.
محمد عبدالسلام فرج (۱۹۵۴ ~ ۱۹۸۲) عضو هیات علمی دانشگاه قاهره در مصر بود و بعداً سازمان"الجهاد" را تاسیس کرد. مصری ها از افراط گرایان استخدام کردند و سعی داشتند با استفاده از ابزارهای خشونت آمیز٬ رژیم سابق مصر را سرنگون کنند. سازمان جهاد، تأثیر مهمی در شکل گیری و تقویت سازمان های افراطی اسلامی دارد. رهبر فعلی القاعده، أیمن الظواهری، عضو «سازمان جهادی» بوده است. عبدالسلام فرج در سال ۱۹۸۱ دستگیر شد و در سال ۱۹۸۲ به خاطر دست داشتن در قتل انور سادات رئیس جمهور وقت مصر محکوم به اعدام شد و در همان سال به دار آویخته شد. ایده های افراطی عبدالسلام فرج عمدتا در کتاب "الفریضه الغائبه" درج شده است. بنابراین فرجی به عنوان نماینده افراط گرایی اسلامی در نظر گرفته می شود.
به لحاظ موضوعی، افراط گرایی شباهت هایی با برخی از اندیشه های سیاسی معتدل اسلامی دارد. اول، همه آنها بر اصل "تقلید اسلامی" تاکید می کنند، مخالف "جدایی دین و دولت" یا همان سکولاریسم هستند و معتقدند که اسلام همه جانبه و جهان شمول است. علم سیاست، جامعه و اقتصاد همه از مشتقات اسلام است و نمی تواند از اسلام جدا باشد. آنها بر این باور تأکید می کنند که اسلام دارای بالاترین اقتدار است و فراتر از ایدئولوژی های سایر ادیان، فرهنگ سکولار است؛ "قرآن" و "حدیث" را ترویج می دهند و تاکید می کنند که آموزش بزرگترین منبع تئوریک و "هدیه خداوند" است و نمی تواند به چالش کشیده شود یا رد شود؛ آنها بر این عقیده هستند که اسلام از دین در سنت غربی متفاوت است. همچنین بر این باورند که اندیشه دینی غربی را نمی توان بر روی اسلام پیاده سازی کرد و اگر اینگونه شود٬ اسلام به عنوان یک دین متضرر خواهد شد. قرضاوی در نوشته هایش اشاره می کند که "درک غرب از "دین" تنها به عنوان یک مفهوم است که هیچ ارتباطی با امور سیاسی ندارد. ... در نزد غربی ها، مسیحیت به معنای اقتدار پاپ و اقتدار اسقف است. این اندیشه با دیدگاه مسلمانان از مفهوم دین کاملا متفاوت است، اسلام نه پاپ و نه اسقف و نه هیچ دیکتاتوری مذهبی نیست. سید قطب معتقد است که" اسلام همه از وحی سرچشمه گرفته و همه هنجارها و اصول زندگی انسان، از جمله اصل ایمان، اصول سازمانی و قضایی، اصول اخلاقی٬ اصول روابط انسانی، دانش و اصول علمی را شامل می شود".
دوم، متفکران سیاسی اسلامی عموما "سکولاریسم" را تحقیر می کنند. آنها "سکولاریسم" را با "ماتریالیسم" معادل می دانند و حتی آن را به عنوان یک ابزار "توطئه" برای تجاوز غرب و فشار آوردن بر جهان اسلام تلقی می کنند. اندیشمندان سیاسی اسلامی اغلب بر هویت اسلامی و تاریخی خود به عنوان مخالف "سکولاریسم" غرب تأکید می کنند؛ آنها به حاکمان سکولار و نخبگانی که طرفدار مفهوم سکولاریست به عنوان "غیراسلامی" یا "غیرمسلمان" هستند٬ حمله می کنند. آنها بر این باورند که سیاستمداران سکولار اشخاصی "فاسد" و "گمراه" هستند و بر این تأکید می کنند که حضور سیاسی آنها در رأس امور کشورهای اسلامی٬ منافع دنیای غرب را تأمین می کند. حسن الهضیبی از تاسیس یک دولت اسلامی حمایت و بر اجرای قوانین و احکام اسلامی در امور کشورداری تاکید کرد. قرضاوی در مورد ترکیه معتقد است که معرفی کور "سکولاریسم" غربی و پذیرش آن به تنزل جایگاه ترکیه منجر شده است. "ما نمی توانیم به طور کامل ارتباط بین اسلام و جامعه را از طریق آموزش و پرورش، فرهنگ و دانش های عمومی جدا کنیم. بسیاری از مردم ترکیه هنوز بین ظاهر و باطن، سنت و مدرنیته، ایده و واقعیت در شک و تردید هستند ... درست مثل یک نویسنده زن ترکیه ای که گفت: "ما قبلا رهبران جهان شرق بودیم ولی اکنون ما فقط پیروان دنیای غرب هستیم. سید قطب"سکولاریسم" جامعه ی مصر را "نا امنی" می داند؛ "ما باید خودمان را از جامعه مبهم، مفاهیم مبهم، سنت های مبهم و اقتدار مبهم آزاد و رها کنیم. وظیفه ما این است که با اقدامات خود نه تنها به جامعه مبهم و نا امن وفادار نمانیم، بلکه باید به طور کامل آن را سرنگون کنیم. عبدالسلام فرج خاطر نشان کرد که دولت مصر یک "متجاوز" است و باید از ابزارهای خشونت آمیز برای سرنگونی آن استفاده کرد." اگرچه آنها (حاکمان) نماز می خوانند و روزه می گیرند، اما آنها فقط ظاهر اسلام ظاهری را رعایت می کنند ... ای مسلمانان؛ این وظیفه شماست که شمشیر را در دستان خود بگیرید و با ریاکاری و دروغ مبارزه کنید. در غیر این صورت حقیقت هرگز توسط مسلمانان شناخته نخواهد شد.
سوم، متفکران سیاسی مسلمان همواره به دنبال احیای «امت» (جامعه مسلمانان) به عنوان والاترین ارزش هستند. پس٬ از این منظر متفکران سیاسی مسلمان، حاکمیت امت را جایگزین سیستم موجود از دولت-ملت می دانند، و آن را هویت مذهبی مسلمانان به شمار می آورند و در این صورت است که می توان از ملیت، هویت قومی و نژادی فراتر رفت، و به وحدت همه مسلمانان در سراسر جهان دست پیدا کرد. از دیگر سو، متفکران سیاسی اسلامی عقیده دارند که تنها با احیای واقعی "امت"، جهان اسلام می تواند از انشعاب و فروپاشی در امان باشد. سید قطب بطور آشکار و روشن بیان می کند که مسلمانان جهان نیازمند یک امتی هستند که بر حول محور کلمه "لا الله الا الله" شکل بگیرد و آنها باید تنها به خداوند وفادار باشند و سایر قدرت ها و قوانین و باورهای غیر اسلامی را انکار کنند و از پذیرش آن سر باز زنند. "امت" به پیشگام و پیشرو برای دنیای اسلام تبدیل خواهد شد و منجر می شود تا مسلمان در مسیر درست حرکت کنند و از اقیانوس های ناشناخته که تمام جهان را دربر گرفته٬ عبور کنند. عبدالسلام فرج معتقد است که مسلمانان باید باهم متحد شوند، برای اولین بار «دولت اسلامی» را در کشور خود و یا منطقه تاسیس کنند، و با "جهاد" سرزمین های اسلامی از دست رفته را بازپس گیرند، و "امت" واحد را در آن استقرار سازند. قرضاوی بر این عقیده است که "هر مسلمانی برای ایجاد یک خلافت اسلامی مسئولیت دارد و باید مانع از ایجاد شکاف در سرزمین های اسلامی شود. و برای متحد کردن سرزمین های اسلامی، مهم نیست که چند کشور و چندین سرزمین، با یک دولت اسلامی متحد می شوند؛ آنها باید یک قانون اساسی ملی را بر مبنای قرآن و حدیث بسازید؛ و همچنین رهبران خلافت اسلامی باید از امامان و خلفا بیشتر یاد بگیرند تا توانایی اداره کشور بر طبق قوانین اسلامی را داشته باشند."
از سوی دیگر، متفکران اسلامی "امت" یا "مسلمانان" را به عنوان بالاترین منبع قدرت در "خلافت اسلامی" می پندارند. حسن الهضیبی پیش از این اشاره کرده بود که در "خلافت اسلامی"، اقتدار حاکمیت توسط مردم به وجود می آید و حاکمان کشور باید از طریق شور و مشورت انتخاب شوند. هرگاه حاکمیت مرتکب جرمی شود، به خصوص هنگامی که قوانین اسلامی را نقض کند، اقتدار خود را از دست خواهد داد. یوسف القرضاوی همچنین معتقد است که "کشورهای اسلامی الگوهایی مانند "خسروپرویز" و یا "سزار" را برای تأسیس کشورشان انتخاب نخواهند کرد، و همچین حاکمیت کشور را به دست فرزندان و نواده های هیچ خانواده یا قبیله ای نخواهند داد، .... کشورهای اسلامی بر پایه دموکراسی کامل مدون خواهد بود. همچنین این نوع نظام، تقلیدی ساده از دموکراسی غربی نیست ... اگر حاکمی مردم را انکار کند یا به آنها ستم روا دارد و یا به سخنان عامه مردم گوش فرا ندهد، مردم این حق را دارند که حاکم را از حاکمیت برکنار و دولت او را ساقط کنند.
چهارم، پیامبر و چهار خلیفه بزرگ همگی تأکید بر برتر بودن دین اسلام نسبت به سایر ادیان داشته اند. متفکران سیاسی اسلامی به طور کلی چهار خلفیه بزرگ را به عنوان یک الگو برای روابط هماهنگ و منظم بین دولت و مذهب و همچنین نمونه ای از ایجاد "کشورهای اسلامی" توسط نسل های آینده در نظر گرفته اند. سید قطب پیش از این استدلال کرده بود که وحی خداوند منجر شد تا نسلی از پیامبران و مقدسات به وجود آیند و این نسل همواره دارای دستاوردهای بی نظیری در تاریخ بشری بوده اند. ... پیامبر و پیروانش، مطابق با وحی خداوند عمل کردند و خداوند این اجازه را به مسلمانان داد تا بدون هیچ نگرانی و اضطرابی به فرامین آن عمل کنند. هضیبی پیامبر اسلام و چهار خلیفه را تحسین کرده است و معتقد بود که پیامبر اسلام در این دوره نه تنها یک مؤمن مقتدر بود، بلکه در امور حکومتی از دیدگاه ها و نظرات مردم نیز استفاده می کرد. و این شیوه نیز الگویی برای نسل های بعد شد.
پنجم، اکثر متفکران سیاسی اسلام بر این تأکید دارند که اسلام از "دین عاری از خشونت" حمایت می کند. همچنین "دولت اسلامی" با استفاده از اسلام به عنوان اصول اصلی، همزیستی و هماهنگی گروه های مختلف مذهبی و ملی را می تواند تضمین کند، اما بر فرض این که آنها یعنی "کافران" در هر شرایط سیاسی باید "اهل ذمه" بودن را بپذیرند. قرضاوی خاطر نشان کرد که "کشورهای اسلامی" باید امنیت شخصی و آزادی باورها و عقاید دیگر اقلیت ها و همچنین "غیر مسلمانان" را تضمین کنند. اسلام "با خشونت و حملات علیه مسلمانان و غیر مسلمان مخالف است و حتی مخالف حملات خشونت آمیز علیه مردم و حیوانات است. او همچنین تأکید کرد که دولت جدید باید از شریعت اسلامی و اقتدار ارزشهای اسلامی حمایت کند و از آن در تمامی زوایای سیاسی کشور استفاده کند." امت در حکومت، بدین معنی است که مسلمانان تحت قوانین اسلامی و با شور و مشورت قدرت را در اختیار دارند. حسن الهضیبی معتقد است مسلمانان و مسیحیان باید از حقوق اجتماعی مشابه برخوردار باشند. "آنها باید استانداردهای رفتار خوب و صادقانه را با توجه به باورهای مربوطه و به شیوه های خودشان روشن کنند. دولت مسئولیت آموزش تمامی کودکان مسلمان و مسیحی را در دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی بر عهده دارد. هضیبی همچنین بیان می کند که در تمامی دولت های اسلامی رهبران باید از دانش و آگاهی های گسترده ی یک امام برخوردار باشند. در دیدگاه ایشان تصور کشورهای اسلامی این نیست که همه باید مسلمان باشند بلکه افراد باید با آشنایی و آگاهی از دانش های اسلامی تبدیل به فردی صالح شوند و همچینن"امام" از طریق ترویج تدریجی مسائل اسلامی٬ جامعه را بهبود بخشد که در نهایت منجر به یک "جامعه اسلامی واقعی"خواهد شد.
متفکران سیاسی اسلامی از موضع برتر سیاسی اسلام و وحدت و برابری مسلمانان حمایت می کنند و از دوران پیامبر و چهار خلیفه به عنوان نمونه اشاره می کنند. به وضوح مشخص است که متفکران سیاسی اسلامی در تلاش هستند تا در دنیای مدرن و حکومت اسلامی مجدداً جامعه ای با چینین ویژگی احیا کنند. متفکران سیاسی اسلامی با تعبیر دوباره ایده ها و اصول اسلام سنتی تلاش کرده اند تا آموزه های اسلامی سنتی و روح معنویت را با سیستم های اجتماعی و سیاسی مدرن ترکیب کنند. این در حالی است که همچنان به دنبال مقاومت در برابر "سکولاریسم" و "فرهنگ غربی" هستند، همچنین به دنبال یافتن "مسیر توسعه اسلامی" هستند که با ویژگی های تاریخی و واقع گرایانه دنیای اسلام سازگار باشد.
۳. تفاوت افراط گرایی اسلامی و اندیشه ی سیاسی اعتدال گرایی (میانه روی)
اگر چه در بین دیدگاه های چهار متفکر سیاسی اسلامی شباهت های زیادی وجود دارد، اما با این حال هنوز میان افراط گرایان و میانه روها در مورد اینکه آیا باید به "جامعه غیر اسلامی" یعنی سکولار بپیوندند، یا "جهاد خشونت آمیز" را احیاء کنند و شکل خاصی از "امت" را تاسیس کنند٬ اختلافات اساسی و بنیادینی وجود دارد.
اول، در مورد چگونگی برخورد با دنیای سکولار؛ متفکران اسلامی میانه رو از "تحول و ادغام" حمایت می کنند در حالی که متفکران افراطی از "تقابل و خشونت" و شیوه برخورد با دنیای سکولار پشتیبانی می کنند. سید قطب معتقد است که واقعیت کنونی جامعه به شکل یک جامعه "غیر متمدن" است، به نظر وی، یک مسلمان واقعی نباید در یک جامعه غیر متمدن زندگی کند. او از ایجاد یک "دولت اسلامی" با ترکیبی از "مهاجرت" و "مبارزه خشونت آمیز" حمایت می کند. سید قطب معتقد است که مبارزه علیه "جهل" مسئولیت مهم "پیشگامان" اسلام است. او خواستار تشکیل "پیشگامان" برای ترویج و ایجاد "کشورهای اسلامی" شد. "پیشگامان " نخست باید "گروه های مذهبی" کوچکی را تشکیل دهند و سپس به رشد و توسعه آن بپردازند و در نهایت زمانی که شرایط را مناسب دیدند، امت را در منطقه تأسیس کنند. "وقتی مردم چنین ایده ای را می بینند، این همان زمانی است که جامعه اسلامی از نظر تئوری شروع می شود ... ۳ نفر را می توان به ۱۰ نفر تبدیل کرد، ۱۰ نفر می توانند به ۱۰۰ نفر تبدیل شوند، ۱۰۰ نفر به ۱۰۰۰ نفر و ۱۰۰۰ نفر تا ۱۲۰۰۰ نفر تبدیل می شوند. .... بنابراین جامعه اسلامی ظهور و تثبیت خواهد شد. سید قطب پیشنهاد کرد که "پیشگام" باید به طور کامل از "بربریت" جدا شود و امت جدید را به شیوه ای مشابه مهاجرت پیامبر اسلام از مکه به مدینه تشکیل داد.
عبدالسلام فرج با ادغام شدن در جوامع سکولار مخالفت کرد و پیشنهاد کرد که مسلمان واقعی باید در برابر «جامعه غیر مسلمان» مقاومت کنند. او معتقد است که مسلمانان واقعی باید به اندازه کافی شجاعت داشته باشند تا با استفاده از خشونت در برابر حکومت و دولت مصر مقاومت کنند. عبدالسلام فرج خاطر نشان می کند که "قدرت سیاسی باعث توانای دولت در تمامی عرصه های جامعه می شود و در این صورت تنها با استفاده از ابزارهای خشونت آمیز می توان به طور کامل نظام اجتماعی و سیاسی غیر اسلامی را متوقف کرد. او همچنین با تأسیس یک «دولت اسلامی» از طریق شیوه های مسالمت آمیز انتخاباتی مخالفت کرد و تأکید کرد احزاب سیاسی که سعی در نابود کردن غیرمسیحیان دارند آنها نیز نتیجه ای معکوس خواهند گرفت؛ زیرا در این صورت ما مجبور می شویم با غیر مسیحیان و معترضان همکاری کنیم، با آنها کار کنیم و بر اساس اصول آنها عمل کنیم ... ما همچنین ناچاریم که به پارلمان ملحق شویم و اقدامات خود را مطابق با برخی از احکام آنها انجام دهیم نه دستورات خداوند". او معتقد است که اگر مسلمانان با «نظام غیر اسلامی» سازگار شوند، با این کار تنها باعث دشوار شدن اجرای قوانین اسلامی می شوند. برخی معتقد هستند که اگر تمام نهادها با پزشکان مسلمان و مهندسان مسلمان پر شوند، جذابیت سیاسی های غیر مسیحیان به طور طبیعی از بین خواهد رفت و اجرای قوانین اسلامی به طور طبیعی یک روزه ایجاد خواهد شد ... چنین استدلالی غیر منطقی است ... زیرا مهم نیست که چه تعداد پزشک و مهندس مسلمان داریم، آنها فقط به ساخته شدن جامعه ی غیر مسلمانان کمک می کنند.
بر خلاف عقاید افراطی گرای اسلامی، متفکران میانه رو اسلامی اغلب به دنبال ترویج ادغام اندیشه های سیاسی اسلامی با نظام سیاسی سکولار هستند. قرضاوی پیشنهاد داده است که سیاست های دموکراتیک غرب مدرن با سنت های اسلامی ادغام شوند."رابطه ی بین دموکراسی و اسلام ذاتا هماهنگ است، زیرا اگر فرد از طرف مردم پشتیبانی نشود این شخص نمی تواند گروه خود را تشکیل دهد". "اسلام معتقد است که انتخابات می تواند به عنوان یک روش مهم برای اعتباردادن به نامزدها در نظر گرفته شود...اگر پیش شرط های لازم برای روند انتخابات را اضافه کنیم روند انتخابات مطابق با آموزه های اسلامی خواهد بود، صرف نظر از اینکه روند انتخابات در اصل از دیگر تمدن ها و ملل عاریت گرفته شده است. قرضاوی در پاسخ به گسترش اسلام هراسی در جوامع غربی، اشاره می کند که سیاست دموکراتیک غربی و افکار سیاسی اسلامی اهداف مشابهی دارند. "دموکراسی بر اساس حکومت مردم سالاری است و این خلاف قانون اسلامی که بر اساس احکام الهی است نیست. آنچه که همه ی ما دنبال می کنیم مخالفت با دیکتاتوری و تحقق حکومت مردم سالاری است ... نکته ی مورد توجه این است که مردم از طریق انتخابات می توانند حاکمان خود را انتخاب کنند. مردم هرگز حاکمانی را که قانون اساسی و احکام خداوند را نقض می کنند انتخاب نخواهند کرد و اگر حاکمان از قوانین منحرف شدند و به نصایح گوش فرا ندهند مردم قدرت سرنگونی چنین حاکمانی را دارند.
حسن الهضیبی معتقد است که «کشورهای اسلامی» با کشورهای مدرن سازگار هستند و قانون اساسی یکی از ویژگی های اصلی کشورهای اسلامی است. "کشورهای اسلامی" باید توسط امامانی عادل هدایت شوند و قوانین اسلامی باید اساس قانون اساسی "دولت اسلامی" باشد. در انتخاب امام نباید به تبار او توجه شود، بلکه باید به فضیلت و دانش او توجه کرد. در دیدگاه هضیبی، مفاهیمی چون امام، حکومت اسلامی و قوانین اسلامی از نشانه های مهم "کشورهای اسلامی" هستند و اگر جامعه ای بتواند به شریعت اسلامی احترام بگذارد، باید آن را "کشور اسلامی" دانست.
دوم، درباره عقیده "جهاد مسلحانه" در اسلام، متفکران اسلامی میانه رو و اندیشمندان سیاسی افراط گرا نظرات متفاوتی دارند. اسلام از صلح و عدالت حمایت می کند و از مسلمانان می خواهد که در مسیر"اعتدال" و "میانه رو" باشند. "جهاد" به معنای "مبارزه" است و در آموزه های اسلامی، "جهاد مسلحانه" یا "جهاد اصغر" به رفتار مسلمانان با استفاده از شمشیر برای دفاع در برابر تجاوز بیگانگان اشاره می کند. این درحالی است که "جهاد اکبر" به مخالفت و مبارزه با نفس و خواهش های نفسانی اشاره دارد.
افراط گرایان اسلامی اغلب نقش «جهاد مسلحانه» در اسلام و وضعیت «خشونت» در دین اسلام را برجسته می کنند. برخی از محققان با توجه به نقش "جهاد" در ایدئولوژی افراط گرایی اسلامی، خاطرنشان می کنند که: " زمانی که از آن برای آزادی بخشی ملت ها استفاده شود مشروعیت دارد، اما با این حال، تحریف و سوء استفاده از جهاد توسط افراط گرایان مذهبی نه تنها موجب تشدید درگیری های داخلی کشورهای اسلامی و مناطق تحت حاکمیت آنها می شود بلکه درگیری و تنش بین دنیای اسلام و جهان غرب را تشدید کرده و بهانه ای خوبی به دست غرب برای مخدوش کردن چهره ای اسلام می دهد. "
حسن الهضیبی موضع و نقش مهم جهاد مسلحانه را در روند بازسازی دولت اسلامی ستود. او اشاره کرد که "جامعه بربری یا جهالت همیشه بطور فعالانه از مشروعیت خود دفاع می کند و جهالت است که غالبا همه چیز را سرکوب و جان افراد را به خطر می اندازد". هنگامی که افکار جاهلانه تحقق یابند و تبدیل به یک جریان اصلی جامعه شوند، هر گونه تلاش برای از بین بردن چنین افکارجاهلانه ای بسیار دشوار خواهد بود. در این صورت مبارزه ی تئوری دیگر کافی نیست. هدف ما از بین بردن افکار جاهلانه و جایگزین کردن یک سیستم جدید است، برای رسیدن به یک نظام جدید استفاده از جهاد مسلحانه سازمان یافته و برنامه ریزی شده ضروری است. ما باید کاملا مطمئن باشیم که نظام اجتماعی جدید و روابط بین فردی که ما در حال ساخت آن هستیم قوی تر و قدرتمند تر از نظام های پیش پا افتاده و قدیمی است. وی بر این اساس منطق و مشروعیت "جهاد مسلحانه" را تأیید می کند و تأکید می کند که هدف آن "ایجاد پادشاهی خداوند در جهان است که همه ی امور انسانی با توجه به اراده خدا ترتیب داده می شود". قدرت و نوع زندگی کافران را باید از بین برد و نظام های سیاسی ناعادلانه را باید رها کرد، زیرا همه مردم مخلوقات خداوند هستند و همه برابرند. "او همچنین معتقد است که هدف "جهاد مسلحانه" دفاع از سرزمین مسلمانان نیست، بلکه دفاع از شریعت اسلامی است، بنابراین مبارزه علیه "متجاوزان" شرعی و قانونی است.
عبدالسلام فرج همچنین بر نقش "خشونت" و "جهاد مسلحانه" تأکید کرد و معتقد بود که مسلمان واقعی باید به اندازه کافی شجاع باشند تا با استفاده از خشونت در برابر حکومت دولت مصر مقاومت کنند. او همچنین اشاره کرد که قدرت سیاسی باعث شده قدرت دولت عمیقا در تمام جنبه های جامعه به وجود آید و تنها از راه های خشونت آمیز می توان به طور کامل نظام اجتماعی و سیاسی غیراسلامی را متوقف کرد. دانشمندان سنتی اسلامی تمایل دارند "جهاد" را به عنوان یک "واجب کفایی" توصیف کنند، یعنی همراه با سایر مسلمانان، تحت رهبری یک مقام سیاسی یا مذهبی، به طور مشترک علیه "کافران" یا "متجاوزان" جهاد مسلحانه را راه اندازی کنند. او معتقد است که این دیدگاه غلط و غیرواقعی است. وی تاکید می کند که در حال حاضرکه جهان اسلام با وضعیت شدید سیاسی روبروست بر مسلمانان واجب است که جهاد را از "واجب کفایی" به "واجب عینی" تبدیل کنند. وی به این نتیجه رسید که امت قابل اعتماد نیستند، از یک سو به این دلیل که آنها با سازمان های دولتی ارتباط نزدیکی دارند و از سوی دیگر، "قدرت مذهبی نیروی قاطعی برای پایان دادن به باورهای بت پرستانه ی بشری نیست".
برخلاف مسلمانان افراط گرا٬ مسلمانان میانه رو مخالف استفاده کورکورانه از خشونت هستند. قرضاوی معتقد است که اگرچه مسلمانان متعهد هستند که جهان را تغییر دهند، ولی آ نها نمی توانند با خشونت های کور در برابر واقعیت های اجتماعی موجود مقاومت کنند. "امر به معروف و نهی از منکر" یکی از اساسی ترین آموزه های دین اسلام هستند، اما مجازات "نهی از منکر" از طریق خشونت٬ باید توسط همه دانشمندان مسلمان به رسمیت شناخته شود. در غیر این صورت، ترویج خودسرانه ی امر به معروف و نهی از منکر، هرج و مرج را به ارمغان خواهد آورد. و از این پس هر کسی می تواند از ابزارهای خشونت آمیز برای مجبور کردن مردم به اراده خود استفاده کند. او با صراحت تمام می گوید: زمانی که فساد دولت را فرا گرفت، مسلمانان باید بر فرض "داشتن نیروی کافی" و "حمایت اکثریت قریب به اتفاق مردم" با ظرافت تمام آن حکومت را سرنگون سازند، اما در عین حال، یک "پیشگام" و "رهبر" است که می تواند دولت را در دست بگیرد و باعث ایجاد تغییرات شود. او تاکید می کند که گروهی که "دولت فاسد" را سرنگون کردند باید از قبل اطمینان حاصل کنند که اقدامات آنها منجر به روی کار آمدن دولت فاسدتری نخواهد شد. "محققان اسلامی معتقدند اگر یک حرکت برای متوقف کردن یک رفتار ناشایست باعث بروز چالش های جدی تری شود، پیامدهای بلاخص خطرناک تری به همراه خواهد داشت، پس ما باید در مواجهه با چنین رفتار شریرانه ای سکوت کنیم."
حسن الهضیبی با ترویج خشونت مخالفت می کند و می گوید: "خشونت اخوان المسلمین با اهداف تلافی جویانه علیه افراد خاصی صورت می گیرد. این در حالی است که تحول جامعه اسلامی باید بر مبنای تحول جامعه و خود شخص به عنوان نقطه شروع به کار گرفته شود." او همچنین معتقد است که ایجاد سازمان نظامی تحت فرمان اخوان المسلمین "اشتباه بزرگی است و باید اصلاح شود ... هیچگونه حریم خصوصی در برابر خدا وجود ندارد ... در اسلام هیچ گونه فعالیت تروریستی پذیرفته نیست. » وی خاطر نشان می کند که وظیفه اصلی اخوان المسلمین ترویج صلح در جامعه و ساختن جامعه ای عاری از هرگونه خشونتی است." هدف اصلی جامعه اسلامی پرورش و تربیت افرادی است که پایبند به موازین شرعی اسلامی باشند.
سوم، برای تشکیل شکل خاصی از "امت" در آینده، متفکران سیاسی افراط گرای اسلامی به شدت تمایل دارند که از مدل «عصرطلایی» در تاریخ اسلام پیروی کنند و از "شریعت اسلام" برای ساختن آینده "خلافت اسلامی" استفاده کنند؛ در صورتی که متفکران میانه رو سیاسی اسلامی معتقد به تطبیق با روند زمان و بازنگری و تکمیل احکام شریعت اسلامی با توجه به ویژگی های زمان هستند. سید قطب با تأکید بر اینکه جهان اسلام در جنبه های فرهنگی و اقتصادی در مقایسه با دنیای غرب در دوران مدرن شکوفا نشده، تاکید می کند: «امت باید به طور کامل سبک سنتی اسلامی را بازگرداند تا بار دیگر بتوان یکی از قدرتمند ترین نظامات سیاسی بشریت را نشان داد. برای احیای مجدد "خلافت اسلامی"، لازم است که ما افکار و رفتارهایی را که طی چندین نسل به وقوع پیوسته و از فراموش شده را احیا کنیم و رفتار و اندیشه هایی را که هیچ ارتباطی با احکام و شریعت اسلامی ندارند را دفن کنیم.
بر خلاف متفکران افراطی گرای اسلامی، متفکران سیاسی میانه رو اسلامی معتقدند که از طریق انعطاف پذیری برای مقابله با روابط بین اصول اسلامی شریعت و دنیای واقعی از طریق "جهاد" و مقابله با اقدامات کورکورانه شریعت اسلامی حمایت کردند. ایجاد معنای اصلی جهاد "تلاش" است، به این معنی که حقوقدانان اسلامی از روش استدلال و قیاسی با توجه به قرآن و حدیث استفاده می کنند تا نتیجه گیری و مقرراتی را که با تمام اصول تدریس در مورد چیزها و پدیده های نوظهور مواجه نیست. پس از قرن بیست و یکم، اکثر علمای علم اخلاق اهل سنت معتقد بودند که باب "اجتهاد" بسته شده است، و محققان و عالمان تنها می توانستند "مقلد" باشند و هیچ ابتکار جدیدی در مسائل دینی و فقهی نداشته باشند. قرضاوی در یکی از آثارش اشاره می کند که "قوانین و احکام دینی باید با شرایط زمان و مکان سازگار شوند و ما باید انعطاف پذیری بیشتر٬ متون دینی را با توجه به قوانین اسلامی تفسیر کنیم." هضیبی معتقد است که با توسعه و پیشرفت جوامع بشری، پدیده های اجتماعی جدید و مسائل نو همچنان در حال ظهور هستند. پس اندیشمندان اسلامی به منظور حل مسائل جدید، باید جرأت ارائه تفسیرهای جدید و قوانینی مبتنی بر قرآن و حدیث را داشته باشند. و از لحاظ انعطاف پذیری از روش های اسلامی استفاده کنند. ما شاهد آن هستیم که عالمان و رهبران دینی به قوانین سنتی اسلامی بطور کامل پایبند نیستند، پس باید برای گشوده شدن باب «اجتهاد» لاش کنیم و نظام حقوق اسلامی را با توجه به نیازهای توسعه اجتماعی غنی سازیم.
۴. "تقابل" و "خشونت" در افراط گرایی اسلامی
برای مدت زمان طولانی، چگونگی مواجهه با اصل «توحید» در ارتباط با جامعۀ سکولار، مساله اصلی متفکران سیاسی اسلامی بوده است و همچنین ریشه اصلی تقابل بین متفکران میانه رو و متفکران افراطی در رابطه با "شناخت خداوند" و جامعه سکولار است. اندیشمندان اسلامی میانه رو و افراط گرا هر دو امیدوار هستند که "خلافت اسلامی" بر اساس شریعت اسلامی اداره شود. آنها دولت فعلی سکولار را انکار می کنند و از تاثیرات منفی و مخرب غرب و نظام های سکولار در جهان اسلام انتقاد می کنند. آنها بر این باورند که نفوذ غرب و سکولاریسم به جهان اسلام و فساد و انحطاط رهبران سیاسی کشورهای اسلامی دلایل اصلی فروپاشی جهان اسلام است.
با این حال، چگونگی کم کردن شکاف بین جهان اسلام و دنیای توسعه یافته غرب و احیای دوباره ی قدرت سیاسی اسلام، تفاوت اصلی بین دیدگاه متفکران سیاسی میانه رو اسلامی و اندیشمندان سیاسی افراطی اسلامی در بحث «خشونت آمیز» و «تقابل» منعکس شده است.
متفکران معتدل سیاسی اسلامی، که توسط قرضاوی نمایندگی می شوند، مزایای ایدئولوژی غیر اسلامی را تشخیص می دهند و برای تفسیر ایدئولوژی غیر اسلامی در ساختار سیاسی به شیوه اسلامی، و همچنین مشروعیت دادن آن در زمینه اسلام، یا تجزیه و تحلیل آن و یا نقص این ایده ها و بهبود آنها از طریق "اسلام" آن را طرح سیاسی و ایده آلی برای"دولت اسلامی" قرار می دهند. متفکران سیاسی افراطی اسلامی، تمام اشکال اجتماعی و سیاسی"سکولاریسم" را رد می کنند و معتقدند که عامل اصلی انحراف اسلام همان سکولاریسم است. بنابراین، لازم است همه ویژگی های غیر اسلامی در جامعه را حذف کنیم؛ هر گونه حمایت از "سکولاریسم" یا " فرهنگ غربی" یا دیگر شخصیت های غیر اسلامی، گروه ها، گروه های قومی و حتی فرقه ها نیز از اهداف افراطی گری اسلامی هستند.
از سوی دیگر، متفکران سیاسی افراطی اسلامی اغلب بر استفاده از ابزارهای خشونت آمیز برای تاسیس «خلافت اسلامی» تأکید می کنند. برای متفکران میانه رو سیاسی، استفاده از "خشونت" بسیار نامطمئن است و به آسانی می تواند باعث تلفات و زیان های زیادی شود. معیارهای متوسط تحصیلی می تواند به تدریج اسلام را از طریق اصلاحات تدریجی ترویج دهد. متفکران سیاسی افراطی اسلامی اغلب تنش بین «دار الاسلام» و «دار الحرب» را برجسته می کنند و براین باورند که اصلاحات تدریجی قادر به شکست قدرت غرب و دولت های دست نشانده آنها نیست. بنابراین تنها با استفاده از ابزارهای خشونت آمیز می توانند به ایجاد دولت اسلامی دست پیدا کنند. عبدالسلام فرج معتقد است که "جهاد مسلحانه" همان "مبارزه در راه خدا" است، بنابراین پیچیده نیست و زمان زیادی برای یادگیری آن نیاز نیست. "هرکس می تواند دانش اسلامی را بیاموزد، اما کسانی که جهاد را ترک می کنند تا دانش را فرا بگیرند٬ آنها پویندگان حقیقی راه خدا نیستند.
متفکران سیاسی افراطی اسلامی در مقایسه با متفکران معتدل سیاسی اسلامی٬ بر "تقابل دوگانه" بین جهان اسلام و جهان غیر اسلامی تأکید می کنند و استفاده از ابزارهای خشونت آمیز برای سرنگونی دنیای غیر اسلامی و تشکیل "خلافت اسلامی" را مورد حمایت قرار می دهند. افراط گرایان اسلامی در مناطق مسلمان نشین اغلب مخالفان "اسلام" و "غیر اسلامی" را برجسته می کند و رهبران فعلی و غیر اسلامی را "سرکوب گر" و "ستمگر" می داند. بنابراین آنها معتقدند برای برقرار کردن "حاکمیت خداوند" باید از شیوه "جهاد مسلحانه" استفاد کرد. سید قطب اظهار می کند که "جامعه انسانی تنها دو شکل اجتماعی دارد، یکی اسلامی و دیگری مبهم. دولت اسلامی بر اساس اعتقادات و باورهای دینی، احکام اسلامی را اجرا می کند، سازمان های اسلامی را تشکیل می دهد و اخلاق و روش های اسلامی را دنبال می کند. نظام غیر اسلامی به اسلام احترام نمی گذارد، عقاید و مفاهیم اسلامی را رها می کند، ارزش ها و استانداردهای اسلامی را رد می کند، قوانین و مقررات اسلامی را نقض می کند و اخلاق و روش های اسلامی را زیر پا می گذارد. از دیدگاه افراط گرایان اسلامی، "هر کسی که با اعتقادات خشونت آمیز موافق نباشد، غیر مسلمان است، هرچند که او از جامعه مسلمانان باشد.
هرچند که افراط گرایان اسلامی از تاسیس "خلافت اسلامی" حمایت می کنند و نیازمند اجرای "احکام اسلامی" در "دولت اسلامی" خود هستند و همچنین منبع اصلی تفکرات آنها عمدتا از فقه سنتی و آموزه های اسلامی سرچشمه می گیرد با این حال منصفانه نیست که نتیجه گیری کنیم که تفکر سنتی اسلامی مسئول ظهور ایدئولوژی افراطی اسلامی باید باشد. به طور خلاصه، ویژگی های ایدئولوژی افراطی اسلامی، با تاکید یک طرفه بر تقابل و تضاد مطلق بین اسلام و غیر اسلام و استفاده از ابزارهای خشونت آمیز برای احیای خلافت اسلامی، جامعه اسلامی و نظم اسلامی که قانون اسلامی را اجرا می کند، برجسته می شود. این نیز یکی از تفاوت های اصلی بین افراط گرایی اسلامی و مدرنیسم است. بنابراین روشن است که شناخت تفاوت های موجود بین افراط گرایی اسلامی و میانه روی اسلامی منجر به شناخت ماهیت افراط گرایی و اصلاح تصویر صلح و عدالت اسلامی خواهد شد.
[۱] . Zeyno Baran
نظر شما