۲۸ فروردین ۱۳۹۹ - ۲۳:۱۲

در مصاحبه ای با آرمان کودابای استاد، خبرنگار و کارشناس دین شناسی، به سوالاتی مربوط به بحران اخلاقی در جامعه قزاقستان پرداخته شده است.

سیستم ارزش های اخلاقی دوره شوروی به گذشته فرو رفته وقزاقستان تا به حال سیستم جدیدی ایجاد نکرده است.در مصاحبه ای با  آرمان کودابای استاد، خبرنگار و کارشناس دین شناسی، به سوالاتی مربوط به بحران اخلاقی در جامعه قزاقستان می پردازیم.

پرسش: از نظر شما، آیا دینداری رو به رشد جمعیت بر جو اخلاقی جامعه تأثیر می گذارد؟

پاسخ: قبل از هر چیز یک نکته اساسی را باید روشن کنم. مسئله ایی را که شما مطرح می کنید، اکثر مردم به جوانان پیوند می دهند. درست است که این قشر جامعه، آسیب پذیرترین و حساس ترین قشر نسبت به تمام تحولات جامعه محسوب می شود. اما اگر شکست ارزش های اخلاقی قزاق ها را که  اکنون اتفاق می افتد به جوانان نسبت بدهیم کار درستی نیست.

بحران اخلاقی جامعه قزاقی از اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ آغاز شد، وقتی که جوانان آن زمان تحت تاثیر گرایش های ایدئولوژیک مانند " از زندگی بیشترین بهره را ببرید "، " به هر وسیله سریعتر ثروتمند شوید "، " قوی ترین، زنده می ماند" و ... قرار گرفته بودند. امروز این افراد که پدر و مادر شده اند، فرزندان خود را تربیت می کنند و به آنها درباره ضرر اینترنت، شبکه های اجتماعی و ... می گویند. در حالی که فراموش کرده اند که چگونه دیروز در مقابل موج تولیدات هالیوودی عاجز مانده بودند. در واقع آنها همان "نسل ایده آل های شکسته" هستند، اما فرزندان آنها را که در جستجوی رهنمود ها و چیزهایی هستند که می تواند جای خالی ایدئولوژی را پر کند، می توان "نسل به دنبال ایده ال ها" نامید. به اصطلاح دیگر، علت ناتوانایی ما در حل این مسئله، درماهیت نسل کنونی نیست، بلکه در درگیری ابدی بین پدران و فرزندان است.

پرسش:  این مسئله در چه چیزی ظاهر می شود؟

پاسخ: مثلا، اکنون ما از عدم تمایل جوانان به ازدواج، افزایش طلاق زوجین جوان یا انتخاب روابط غیر سنتی توسط آنها شکایت می کنیم اما به یاد بیاوریم که چگونه در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به ایده چندزنی شرقی و رمان های سینمای غربی بین کارفرمایان و منشی ها علاقه مند شده ایم. آیا همان موقع نبود که اولین ضربه به روابط سالم خانوادگی زده شد؟ حتی تصور کردن دشوار است که چه تعدادی از مردم بخاطر تقلید مردان کشور ما از گذشتگان، بدبخت شده اند؟ هر روانشناس می گوید که جدایی والدین و حتی درگیری های بین آنها، عواقب درازمدت برای فرزندان و خانواده آنها دارد.

در حقیقت، در آن زمان انفجاری صورت گرفت که حلقه ایی بسیار مهم را از زنجیره انتقال اطلاعات اخلاقی، هنجاری و آموزشی از نسل به نسل، از والدین به فرزندان، از استاد به دانش آموز از بین برد.  و اکنون ما در منطقه عمل " موج انفجار " یا "تابش باقیمانده" قرار داریم .به رفتار جوانان امروز، به ویژه طرفداران جریان های جدید مذهبی، نسبت به بزرگسالان توجه کنید. آنها زندگی را به والدین خود آموزش می دهند ، با داشتن دیدگاه های معتدل، در مساجد با مقامات مذهبی به شدت بحث و گفتگو می کنند، تا حدی که حتی ریشه سفیدان نمی توانند آنها را آرام کنند. آنها با کف در دهان شان به معلمان خود ثابت می کنند که حجاب و نقاب پوشاک ملت قزاق است و کسی نمی تواند آنها را متقاعد کند. وقتی در مورد "تابش باقیمانده" گفتم، من از جمله رد نظر بزرگان ، یک حس برتری نسبت به آنها را در ذهن داشتم.

با این حال جوانان ضرورت کسب اطلاعات بیشتر را احساس می کنند ذات آنها چنین است. اما آنها مربیان خود را از میان والدین، اساتید و شخصیت های معتبر انتخاب نمی کنند، بلکه دنبال افراد بیگانه می روند. در زمان شوروی این پدیده "نفوذ خیابان" نام داشت. مثلا برای جوانان که به دین علاقه دارند،  اغلب موعظه های دروغین  بیان می شد یا آگوز دوگان تبعه ترکیه را به یاد آورید که خودش را "میهن پرست قزاقی" اعلام کرد و صرفا با اقدامات تحریک آمیز خود توانست ارتشی از هواداران جوان را در شبکه های اجتماعی به دست آورد.

روزی در دیدار دانش آموزان با پیرمرد جانباز شرکت کردم که بیان می کرد چگونه پدر و مادرش در سال های سخت جنگ با وجود کمبود مواد غذایی، داشتن فرزند زیاد و مشکلات دیگر، به پناهندگان از سایر جماهیر کمک می کردند. همانجا درک کردم که ریشخند ها در میان مخاطبان مدرسه نسبت به نمایندگان نسل بزرگتر یک کار عادی شده است البته من از ایدآلیزه کردن همه چیز مربوط به دوره شوروی دور هستم، اما باید اعتراف کنیم که با این وجود، اصول عقیدتی آن دوران یک وظیفه مهم هنجاری - رفتاری را انجام می داد.

پرسش: بی تفاوتی، پرخاشگری، بی احترامی به بزرگان، امتناع از ارزش های خانوادگی و ... آیا دین به مبارزه با همه این ها دعوت نمی کند؟

 پاسخ: امروز شاهد جانشینی ارزش های دینی سنتی توسط رهبران جعلی مذهبی هستیم و همه اینها توسط دست سازان ماهر انجام می شود. بدین دلیل، بسیار ساده لوحانه خواهد بود اگر توقع داشته باشیم که احیای ایمان، ارزش های سنتی خانواده را حفظ کند. تا حدی، ما حتی به نتیجه معکوس رسیده ایم، از جمله به این دلیل که اسلام روش طلاق را ساده تر می کند ...

جالب این است که شهر به تعیین سنت های مردم قزاق پرداخته است! در یکی از مصاحبه های قبلی درباره ماجرای یک دختر جوان روستایی گفتم که برای تحصیل به شهر آلماتا رفته بود. برای بدرقه او تمام مردم روستا آمدند زیرا دختر باهوش، زیبا و برنده المپیادها بود. اما در نخستین تعطیلات او به خانه خود با پوشش کاملا سیاه برگشته تا برای همروستایان خود نشان بدهد لباس زن مسلمان واقعی چگونه باید باشد. روستایی که آن را شعرا، نویسندگان و آهنگسازان قزاقی ستوده اند، امروز از طرح حفظ و انتقال سنت ها بیرون آمد. متخصصان مفهوم "مصونیت فرهنگی" را دارند. از نظر من قزاق ها این مصونیت را از دست داده اند و نه روستا و نه شهر امروز قادر به مقاومت با نفوذ خارجی نیست. 

پرسش: آیا راه حل این بحران اخلاقی-دینی وجود دارد؟

پاسخ: می دانید نقطه ضعف جامعه قزاقی جیست؟ ما تمایل داریم توضیحات و بهانه ها را یا در دوران گذشته یا در خارج از کشور جستجو کنیم.در حالت اول، ما یک زمینه نسبتاً گسترده ایی برای دست کاری در اساطیر و افسانه های مربوط به "عصر طلایی" دریافت می کنیم. مردم می گویند که آن دوران ها هیچ مشکلی نداشتیم و زندگی خوب داشتیم و تمام دردسرها به خاطر دسیسه های دشمنان و بیگانگان اتفاق افتاد. پسران و دختران ساده لوح این ادعاها را خیلی زود باور می کنند. البته برخی از مخاطبان بزرگسال نیز تحت تاثیر این فکر هستند.

در حالت دوم ، ما سعی داریم مسئولیت شکاف در تربیت معنوی و اخلاقی جوانان خود را به دوش نیروهای خارجی بیندازیم می گوییم که تاثیر منفی آنهاست. اگرچه مثلا جوانان کشور به خاطر  زندگی خوب به داعش نپیوسته اند، بلکه جستجوگری انها را به این سمت برد.

بنابراین  وظیفه اصلی بزرگسالان، آموختن به جوانان، تشخیص ارزش های واقعی پیرامون ما و دانستن قدر آن است. بیهوده نمی گویندکه عشق به خانه و خود مفهوم "خانه" با شیر مادر و نصیحت پدر جذب می شود. اما متأسفانه، در جوانان قزاقستانی که برای جستجوی زندگی بهتر مجبور به سرگردانی در سراسر کشور (جهان) هستند ، این احساس تقریباً از بین رفته است.

از سوی دیگر ما واقعیت را احساس نمی کنیم زیرا عادت داریم مقصران را در جای دیگر جستجو کنیم ما دنبال نظرات دیگران می رویم و لذا اعتماد به نفس مان را از دست داده ایم. توجه کنید چگونه بیگانگان به راحتی ما را توانستند قانع کنند که روش صحبت کردن، روش دعا، پوشش ما صحیح نیست... درگذشته پدران واقعا خوشحال می شدند که دختران خود را برای مدارس و دانشگاه ها اعزام می کنند اما امروز وضعیت برعکس است آیا این شکست ایده آل ها و ارزش ها نیست؟ شک نکنید "شکست" در رفتار جوانان نیست، بلکه در زنجیره انتقال ارزش ها صورت گرفت. لذا، وظیفه اصلی ما، ارزیابی مناسب آنچه که داریم و آنچه که از دست داده ایم است. تا زمانی که به خود ایمان نیاوریم و ارزش های اخلاقی پیشین را احیا نکنیم و به انتقال آن به نسل آینده نپردازیم، فرزندان ما همچنان به خانه های خود که در آن بزرگ شده اند، لگد می زنند.

۱۲/۹/۱۳۹۸

https://camonitor.kz/

کد خبر 804

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 13 =