تیمور عمراف، مشاور علمی در مرکز کارنگی در مقاله خود با اشاره به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان به بررسی چهار تهدید عمدهای میپردازد که ممکن است دولتهای آسیای مرکزی از جانب افغانستان با آن مواجه شوند.
- مرزها: عمراف معتقد است کشورهای آسیای مرکزی تجربه همسایگی با حکومت طالبان را در اواخر دهه ۹۰ و اوایل قرن ۲۱ دارند. علاوه بر این، بسیاری از این کشورها مدتها پیش از خروج نهایی آمریکا از افغانستان به این نتیجه رسیده بودند که واشنگتن دیر یا زود نیروهای خود را از افغانستان خارج کرده و طالبان بار دیگر به یک بازیگر مهم در صحنه افغانستان تبدیل خواهد شد. بسیاری از این دولتها نیز از قبل تماسهایی با طالبان برقرار کرده و مذاکراتی با این گروه داشتهاند. با این اوصاف، به باور نویسنده حکومتهای آسیای مرکزی آمادگی لازم برای محافظت از مرزهای خود با افغانستان را دارند.
- آوارگان: عمراف معتقد است اغلب در مورد خطر ورود مهاجران به کشورهای آسیای مرکزی بزرگنمایی میشود. به نظر این تحلیلگر مهاجرت از افغانستان دهههاست که جریان دارد و در این طول این مدت کشورهای آسیای مرکزی موفق شدهاند تا مسیرهای اصلی مهاجرتی را مشخص کرده و آنها را کنترل نمایند. علاوه بر این، به باور نویسنده شرایط کشورهای آسیای مرکزی به گونهای نیست که آنها آمادگی پذیرش مهاجران داشته باشند و بسیاری از این کشورها تمایلی به باز کردن مرزهای خود بر روی مهاجران ندارند.
- تروریسم: نویسنده معتقد است هر چند در دهههای گذشته کشورهای آسیای مرکزی شاهد بروز حوادث تروریستی بودند، اما این حوادث تروریستی ارتباطی با افغانستان و طالبان نداشتهاند. در حال حاضر نیز وضعیت به لحاظ تهدیدات تروریستی در آسیای مرکزی بحرانی نیست.
- ثبات: عمراف معتقد است بعد از به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان در خصوص خطر گسترش افراطگرایی اسلامی در کشورهای آسیای مرکزی نباید اغراق نمود. نویسنده تفاوتهای عمده میان مردم افغانستان و مردم آسیای مرکزی را دلیل این گفته خود میداند. به باور این تحلیلگر، مردم افغانستان و مردم آسیای مرکزی دهههاست که در شرایط متفاوتی زندگی میکنند. در حالی افغانستان چهار دهه است که اسیر جنگ بوده و نقش مذهب و سنت در آن بسیار پررنگ است، در کشورهای آسیای مرکزی هم شاهد ثبات و گسترش ارزشهای سکولار در جامعه هستیم. عمراف با مقایسه میزان سواد در افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی، حجاب زنان، میزان استفاده از اینترنت و نظایر آن به عنوان شاخصهایی اشاره میکند که تفاوت جامعه افغانستان با جوامع آسیای میانه را نشان میدهد.
با بررسی موارد فوق نویسنده نتیجه میگیرد که هر چند وضعیت افغانستان تهدیدات جدیدی برای منطقه ایجاد میکند، اما با توجه به آمادگی دولتهای آسیای مرکزی برای مواجه با چالشهای احتمالی، بعید است وضعیت موجود منجر به تهدیدی برای حکومت های این منطقه تبدیل شود و احتمالا کنترل آنها را بر جامعه تشدید خواهد کرد.
نظر شما