در این نوشتار بر آن خواهیم شد تا نگاه اجمالی بر تاریخ معاصر را با تمرکز بر جامعه علوی ساکن ترکیه داشته باشیم. هدف ما این است که در پرتو این اطلاعات کاربردی و خلاصه، «غلط های مصطلحی» که به ویژه در ذهن جوانان علوی وجود دارد، را اصلاح کنیم.
مجلس اول یا جمهوری
از آنجایی که هیچ قشری از مردم جز اعضای تحمیلی و ناهمگون کمیته موسس در این سازمان گنجانده نشدند، جمهوری ترکیه از بدو تاسیس همواره مورد «بحث» بوده است. این نگرش استکباری نه تنها خودشیفته، مغرور، تحمیلی، نگاه از بالا و تحقیر مردم و ارزش های مردم، با واکنش عمومی مواجه و این واکنش ها با ظلم، خشونت و در نهایت خونریزی سرکوب شد. واکنش هایی که با ارعاب سرکوب شد و این ترس و ارعاب «ژن» مردم را دستکاری کرد.
با انقلاب الفبا و انقلاب های دیگر ارتباط جامعه با گذشته خود به کلی قطع و حافظه اش پاک شد. جامعه ای که هر ده سال یک بار تحقیر و سرکوب و درنهایت سرگردان شده بود مجبور بود از بین گزینه های مختلف یک چیز را انتخاب کند.
با این حال، این مردم که از سابقه قرن ها فرمانروایی درجهان برخوردارند، اعتماد به نفس ، غرور و شخصیت داشته و قهرمانی را تجربه کرده بودند . افتخار آن را داشته اند که ملتی بزرگ و نجیب از کرد و ترک گرفته تا عرب، لاز، چرکس، علوی و سنی تشکیل داده و با شعار "یک ملت، یک امت و یک هدف" قرن ها بر سه قاره تسلط یابند. جمهوری باید توسط یکایک این ملت تاسیس می شد.
مجلس اول با این عنوان تشکیل شد که در آن، مردم جمهوری خود را تأسیس کنند. مجلسی که اعضای آن نماینده تمامی عناصر باشند . این مجلس امیدبخش و هیجان انگیز باشد ، شاید اگر این مجلس اندکی فرصت بهبودی می یافت، می توانست توانمندتر و قدرتمندتر در صحنه تاریخ ظاهر شود.
اما این اتفاق نیفتاد. زیرا ظهور امت در صحنه تاریخ ، اصلی ترین چیزی بود که می خواستند ملت / امت را از صحنه تاریخ محو کنند از آن می ترسیدند.
فی الواقع آنچه عثمانی را عثمانی می کند، همین ملت بودند. نمایندگانی که فارغ از مذهب و زبان و پوشش و تاریخ و کرد ، ترک ، عرب و علوی همه در مجلس اول حضور یافتند. از این رو، با از بین بردن آنچه عثمانی را عثمانی می کرد، اجازه ندادند قبایل مختلف در قالب امت کنار یکدیگر جمع شوند.
مجلس اول بلافاصله تعطیل شد و پایه های جمهوری که نزدیک به صد سال است به دلایل مختلف درباره آن بحث و جدال می کنیم جای خود را به مجلس دوم داد.
متأسفانه انتقادات به رژیم به گونهای دستکاری شدکه گویا منتقدان جمهوری را دوست ندارند و سودای جمهوری های دیگر در سر می پرورانند.
این جمهوری نبود که مورد انتقاد قرار گرفت. مسئله؛ ساختار سرکوبگر، تحقیرآمیز، متکبر و حتی فاشیستی بود. می توان نام آن را جمهوری یا هر چیز دیگری گذاشت. مهم اجراییات بود.
در مجلس اول مردم حضور داشتند. ملت / امت وجود داشت. آحاد مردم از هر رنگ و فرقه ای در آن بودند و مجلس جمهوری خود را برپا کردند.
اما در مجلس دوم/جمهوری مردمی نبود. ملت/امتی وجود نداشت، هیچ رنگ و زبان و دینی نداشت.
اعضای آن نظامی بودند، ترک بودند و ترکها فقط یک اعتقاد خشک و خالی سنی داشتند که در حرف بود و در عمل جایی نداشت.
در این مجلس همه اقشار از هر رنگ و زبان و مذهبی به جز ترک ها و نظامیان نادیده گرفته شدند. به دلیل غیبت این افراد به عبارت دیگر نادیده گرفته شدن آنها، یک رژیم نظامی که فرض می شد از یک نژاد واحد تشکیل شده بود به زور اسلحه تأسیس شد و نام آن جمهوری ترکیه بود.
البته چنین جمهوری موجب رضایت و خرسندی همگان را فراهم نمی کرد که در واقع نیز چنین نشد و ما هنوز در حال بحث در مورد آن هستیم.
زیرا پس از تشکیل مجلس دوم و اعلام جمهوری، انقلابهایی که با تاریخ، فرهنگ، دین، سنت، زبان، الفبا و منش مردم سازگاری نداشت یکی پس از دیگری پدید آمدند و مردم با این انقلابها مخالفت کردند. زیرا «رنگها» و «ارزشهای» مردم که در مجلس اول مورد توجه قرار میگرفت، در مجلس دوم کاملاً حذف و کنار گذاشته شد. به همین دلیل؛ کردها و ترک ها با حساسیت های اسلامی به شدت در مقابل این امر مقاومت کردند.
تسبیح از هم پاشیده
علاوه بر این، همانطور که اسلام گرایی کردها کنار گذاشته شد، نژاد و زبان آنها نیز کاملاً حذف و از رژیم رانده شد. علویان هم که به لحاظ اعتقادات و هویت شان، خارج از نظام بودند. به همین دلیل علویان نیز علیه نظام قیام کردند.
در واقع کرمانجی ها، زازاها و سایر اقوام کرد هیچ ربطی به علویت نداشتند. کردها عمدتاً از صدها سال قبل، ساکن منطقه آناتولی جنوب شرقی بودند، بخش کوچکی از کردها از مذهب حنفی و اکثریت از مذهب شافعی هستند.
و اما علویان؛ دکتر الیاس اوزوم در کتاب «علویت در ابعاد تاریخی و فرهنگی آن» درباره اینکه علویان و کردها یکی نیستند به نقل از دده علوی خود گفته است: علویت اسلام است. راه حق-محمد-علی در مجلس چهل مقام به کمال رسیده و با دوازده امام ادامه یافته است . این نام راه ایمانی است که امام جعفر صادق راهنمای آن بود و به یاری اولیای خراسان به آناتولی آمد و با نفس حضرت پیر و بزرگان ما زنده شد.
پس وقتی می گوییم کرد لزوما منظورمان علویان نیست. بگذارید واضح تر بگویم کردها و علویان از یکدیگر جدا هستند. از آنجایی که تعداد بسیار کمی از علویان به دلایل جغرافیایی به زبان کردی صحبت می کنند، آنها را کرد می نامند.
و اما در مورد موضوع اصلی این نوشتار، در مسلمانی همه عناصر زنده اسلام، وجود کرد و علویان مردود و تکذیب شد.
اسلام مادامی که رژیم اجازه می داد به شکل خود باقی می ماند، محتوای آن کاملاً تهی بود، فقط با مساجد سازمان می یافت. سازمان امور دینی در اختیار سیاست بود.
جنگ هفت خوان علویان
به این ترتیب، علویان که از پیروان طایفه حاجی بکتاشی ولی بودند، علی رغم جنگ "هفت خوان" و پیروزی آنها در جمهوری تازه تاسیس ، احساس محرومیت و آسیب دیدگی می کردند.
زیرا اساسیترین قاعدهای که در زمان تأسیس دولت شناخته شده است، این است که مردم دولت خود را تأسیس میکنند و سپس قوانین و قواعد را وضع میکنند، یعنی قوانینی که فرهنگ، زبان، مذهب و سنتهای مردمی را که پایهگذاری کردهاند در نظر میگیرند.
اما برای ما ؛ قوانین و مقررات از کشورهایی مانند سوئیس، آلمان و ایتالیا وضع شد و سپس به مردم تحمیل شد.
آنها میخواستند مردم را به «تودههای ناآگاه» تبدیل کنند که نالایق و بیصلاحیت بودند، قدرت تمیز درباره ارزشی موجود و منسوخ نداشتند.
هوشیاری، حافظه و ارزش های آنها نادیده گرفته شد، تحقیر شدند و کنار گذاشته شدند.
تلاش برای جایگزینی همه اینها با قوانین جدید صورت گرفت. یک تاریخ جدید، زبان جدید، زبان نوشتاری جدید، لباس جدید، قوانین جدید، حتی اگر یک دین جدید نباشد، دینی که منشاء آن دستکاری شده بود...
اما متأسفانه هر عنصری که ما آن را جدید نامیدیم با جامعه بیگانه بود، با روح و جسم و روان و زندگی جامعه تناسبی نداشت و حتی متناقض به نظر می رسید.
رای شفاف تقسیم بندی پنهانی
به همین دلیل بود که همه اقشار جامعه با آنها مخالفت کردند و علمای برجسته دینی، پیشوایان صوفی، علما، ملاها، شیوخ، پیروان هر قشر جامعه، صدها و هزاران نفر مخالفت و مقاومت کردند و در زندان ها پوسیده و تبعید شدند. یا به دار آویخته شدند.
بدین ترتیب مردم به مثابه تسبیح از هم پاشیده، از یکدیگر جدا و در نهایت سرکوب شدند.
در سال های 1935، 1939 و 1943، انتخابات نمایشی برگزار شد که در آن فقط حزب جمهوری شرکت کرد. در سال 1946، با وجود مشارکت حزب دمکرات (DP)، "شرم آورترین" انتخابات در تاریخ جمهوری برگزار شد. این آرا به طور علنی در صندوق های رای در مقابل "مقامات" حزب جمهوری ریخته شد و به طور مخفیانه توسط مسئولان صندوق های رای حزب جمهوری شمارش و اعلام شد. (رای شفاف تقسیم بندی پنهانی) و در نتیجه البته که حزب جمهوری پیروز شد (!)
https://www.haber7.com/yazarlar/ferman-karacam/3380971-aleviler-ozelinde-turkiyenin-eski-yuzu-1
https://www.haber7.com/yazarlar/ferman-karacam/3384508-aleviler-ozelinde-turkiyenin-eski-yuzu-2
نظر شما