دکتر روبینا سهگل
ترجمه: سیده هما جعفری
فمینیسم به عنوان یک اندیشه و یک جنبش بخشی از علوم اجتماعی و ادبیات در سراسر جهان و دارای مکاتب فکری مختلفی است. در پیشینه خاص سیاسی، فرهنگی و تاریخی پاکستان، این جنبش، فرازهای فکری و عملی بسیاری را پشت سر گذاشته است. مقاله حاضر خلاصهای از یک پژوهش با عنوان "فمینیسم و جنبش زنان در پاکستان؛ بازیگران، مناظره ها و استراتژی ها" نوشته دکتر روبینا سهگل است که توسط بنیاد فردریش اِبِرت اسلام آباد (FES) منتشر شده است. دکتر سهگل در سال 2021 به دلیل ابتلا به بیماری کرونا در سن 66 سالگی از دنیا رفت. برای مطالعه متن کامل این پژوهش به این لینک مراجعه نمایید: https://library.fes.de/pdf-files/bueros/pakistan/12453.pdf
این مقاله به بررسی مسیر جنبش زنان در پاکستان می پردازد که با یک جنبش هویت ملی و مذهبی قبل از تجزیه هند آغاز می شود و اگرچه اساساً یک جنبش حقوق زنان نیست، مشارکت زنان در این جنبش که مبنای مذهبی و ملی دارد، تمایل به کسب حقوق اجتماعی بر اساس هویت فردی و جنسی را بیدار کرده است.
بخش دوم و پایانی مقاله
4.جنگ سرد و منازعه استعمار، عصر جدید اسلامی گرایی
1979 سال انقلاب در سطح جهانی و در پاکستان بود. انقلاب مذهبی در ایران همسایه و ورود ارتش روسیه به افغانستان، اوج جنگ سرد و نبرد داغ بین نظام سرمایه داری و کمونیسم، همسایگان پاکستان بودند. این شرایط بسیار باب میل ضیاءالحق، دیکتاتور نظامی پاکستان، بود. او قانون اساسی و دموکراسی را در اقدامی غیرقانونی در ژوئیه 1977 به حالت تعلیق درآورد. اکنون او ارباب سیاه و سفید کشور بود. او با حمایت آمریکا و عربستان سعودی دولت خود را تقویت میکرد. به همین منظور شعار پاسداری و ترویج دستورات اسلامی را مطرح کرد. اجرای ایدئولوژی های دیوبندی و وهابی سیاست اصلی دولت شد. مجازات شلاق و سنگسار از عربستان وام گرفته و بخشی از سیستم قضایی شد و تمام فعالیت های سیاسی به زور به نام پاکسازی جامعه متوقف شد. طول عمر سازمان های سیاسی و اجتماعی محدود شد. سوسیالیسم اسلامی بوتو دفن و اسلامی سازی ضیاءالحق بر آن بنا شد. روایتهای ملی و دولتی تغییر کرد. برنامه درسی، رسانههای جمعی و حکمت ملی به یک تفسیر مذهبی خاص به رهبری ژنرال ضیاءالحق وابسته بود. عشق به اسلام و ایجاد حکومت اسلامی تنها توجیه دیکتاتوری او بود. اجبار دولتی که آنها ایجاد کردند، زمانی که دولت از طریق کمیته های نماز در امور مذهبی خصوصی مردم مداخله کرد، به زندگی خصوصی مردم نیز کشیده شد. زنان را به نام چادر و چار دیواری محدود کردند. تمام ساختارهای دولتی برای اجازه دادن به تبعیض علیه زنان و اقلیت ها تغییر کرد. برای حمایت از عاملان قتل های ناموسی، راه هایی مانند فرمان حدود، قصاص و دیه جستجو شد که در نتیجه موارد قتل های ناموسی علیه زنان بسیار افزایش یافت. قانون خانواده مسلمان توسط لایحه شریعت سال 1985 تهدید شد.
در سال های اولیه دیکتاتوری ضیاء، سازمان های زنان در مقاومت چندان فعال نبودند. به نام تدابیر اسلامی، زنان کارگر مجبور به پوشیدن نوع خاصی از لباس شدند. قرار بود یک لباس خاص در تلویزیون ظاهر شود. تجمعات مختلط متوقف شد. تعامل زنان و مردان با مانع مواجه شد و هنگامی که سخنرانی های دکتر اسرار در تلویزیون به انتقاد از فعالیت های اقتصادی زنان پرداخت، تشکل های زنان در پاسخ به آن فعال شدند. قضیه فهمیده الله بخش، زنان سراسر کشور را شوکه کرد. آزادی های اقتصادی و اجتماعی که زنان در دهه های گذشته از آن برخوردار بودند در معرض تهدید قرار داشت. این حادثه رابطه رضایت متقابل بین دولت و زن را به مقاومت و درگیری تبدیل کرد. قانون زنا تمایز بین زنای با رضایت و زنای به زور را لغو کرد. اثبات تجاوز غیرممکن شد. چنان خلأهای قانونی ایجاد شد که زنان قربانی جنایتکار شدند و مجرم آزاد شد.
در سال 1980، گروهی از زنان در کراچی گرد هم آمدند و انجمن اقدام زنان را تأسیس کردند که بیشتر توسعه یافت و موسسات مختلف خود را در لاهور، اسلام آباد و پیشاور افتتاح کرد. مجمع اقدام زنان برای رساندن پیام خود به محافل قدرت روشهای مختلفی از جمله راهپیمایی ها و تجمعات اعتراضی، کمپینهای امضا، سمینارهای افزایش آگاهی عمومی، روشهای مختلف نوشتاری و سخنرانی را در پیش گرفت. هر دفتر اقدام زنان به نسبت موقعیت محلی خود از روش های مختلفی استفاده میکرد، اما اهداف آنها مشابه بود. کمیته اقدام زنان در مورد موضوعات مختلفی از جمله تبعیض جنسیتی در قانون، مشارکت کم زنان در ورزش، تبعیض از نظر حقوق و ساعات کار برای زنان در ادارات، اجرای قانون پوشش خاص برای زنان بحث و گفتگو کرد. یک پویش قوی علیه بی توجهی به زنان در بخش آموزش و سایر تبعیض های جنسیتی راه اندازی شد.
در سال 1983، تظاهراتی علیه قانون پیشنهادی شهادت در مقابل دادگاه عالی لاهور توسط وکلای زن پاکستانی برگزار شد که در آن بانوان کمیته اقدام زنان به صورت گسترده شرکت کردند. در این تظاهرات، مقامات دولتی از خشونت و گاز اشک آور استفاده کردند. این خبر بازتاب گسترده ای در رسانه های داخلی و خارجی داشت. در جلسات کمیته اقدام زنان مقرر شد که برای حفظ حقوق زنان و احیای دموکراسی، کارزاری مؤثر با کمک هنر و فرهنگ فراتر از روشهای سنتی انجام شود. اشعار کشور ناهید، فهمیده ریاض و حبیب جالب در این امر نقش بسزایی داشتند. علاوه بر این، نقاشی های سلیمه هاشمی در سایر رشته های هنری، مدیحه گوهر در تئاتر، شیما کرمانی در رقص، صبیحه سمر در فیلم، شری رحمان در روزنامه نگاری، عطیه داود و عذرا عباس در شعر ، زاهده حنا و خالده حسین در زمینه ادبیات پیام را میرساند. اما سازماندهی کمیته اقدام زنان بعدها قربانی اختلافات متقابل شد. اعضاء درباره مسائل مختلف متفاوت میاندیشیدند. اینکه سازمان باید مذهبی باشد یا سکولار، فقط در مورد حقوق زنان فعالیت کند یا در موضوعات دیگر یا این که صحبت در مورد حقوق زنان در سطح وسیع یا تمرکز بر برخی مسائل خاص زنان باشد. جدای از این، برخی اختلافات سازمانی نیز ظاهر شد.
حوزه سکولار در مقابل دین
در ابتدا هیچ ابهامی در تعصب، ایدئولوژی و تفکر مذهبی یا غیر مذهبی وجود نداشت. انجمن حرکت زنان(women action forum) سازمانی متشکل از زنان آگاه اجتماعی از طبقه نخبه و متوسط پاکستان بود که شامل زنان با هر دیدگاه مذهبی و اندیشه مترقی می شد. زمانی که زمان تعیین محدوده این نهاد فرا رسید، این مشکل پیش آمد که اعتقادات اساسی اسلام تحت تأثیر قرار نگیرد. هرگز این اتفاق که دغدغههای زنان برخلاف باورهای الهام شده باشد، نخواهد افتاد
از سال 1983 تا 1990 کلیه تحقیقات انجام شده در بخش لاهور انجمن حرکت زنان(WAF) و سایر موارد که موضوع آن اهداف WAF به عنوان یک سازمان بود، قابل اجرا بود. آیا از حقوق زنان بر اساس دلایل مذهبی حمایت خواهد کرد، آیا مردسالاری را به چالش می کشد، آیا به یک سازمان سیاسی تبدیل می شود یا صرفاً یک سازمان رفاهی خواهد بود که از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان حمایت می کند. در نهایت تصمیم گرفته شد که انجمن حرکت زنان به یک دولت دموکراتیک و سکولار اعتقاد دارد.
مسائل زنان یا همه مسائل
بحث دیگری که رهبری انجمن حرکت زنان را محدود می کرد این بود که آیا اهداف آن تنها به مسائل زنان محدود می شود زیرا زنان در برخی نهادها بر اساس جنسیت خود از تبعیض رنج می بردند. در حالی که بخش کراچی این انجمن نه تنها در اعتراض به مسائل زنان فعال بود، بلکه در جنبش سیاسی MRD برای احیای دموکراسی و قانون اساسی شرکت داشت. بخش لاهور انجمن قبلاً فکر می کرد که این اتفاق نمی افتد که در حین حل مسائل بزرگ سیاسی، انجمن از مسائل زنان دور شود. با این حال، در نهایت تصمیم گرفته شد که انجمن انواع مشکلات اجتماعی از رنگ، نژاد، مذهب و عقیده را بخشی از مبارزه خود در سراسر کشور قرار دهد. جدای از این، انجمن همچنین فکر میکرد که ما باید بخشی از جنبش سیاسی باشد که از طریق آن میتوان بندهایی در خصوص حقوق زنان در اعلامیه های احزاب مختلف لحاظ کرد. انجمن حرکت زنان اولین سازمانی بود که از زنان بنگلادشی به خاطر حوادث تجاوز جنسی در سال 1971 عذرخواهی کرد.
فمینیسم و حقوق زنان
برخی از زنان انجمن حرکت زنان که به بخش آموزش تعلق داشتند و فمینیسم خوانده بودند، معتقد بودند که مردسالاری میتواند از طریق فمینیسم به چالش کشیده شود. در حالی که برخی از زنان سنتی طبقه متوسط فکر میکردند که باید برای حقوق زنان مبارزه کنند و در سیستم موجود باقی بمانند و سازمان خود را مانند فمینیسم به سبک غربی اداره نکنند. زنان مارکسیست و سوسیالیست به مبارزه طبقاتی اعتقاد داشتند و طرفدار تغییر ساختار اساسی دولت و جامعه بودند. به همین ترتیب، انجمن حقوقی زنان در لاهور فقط می خواست برای حقوق برابر قانونی زنان مبارزه کند.
جدای از این، در مورد ساختار سازمانی و نحوه اداره سازمان اختلاف نظر وجود داشت. برخی از زنان فکر میکردند که این نهاد باید بدون سلسله مراتب اداره شود. اما با افزایش کار انجمن امکان اداره آن به شکل غیرمتعارف وجود نداشت. غیرسیاسی نگه داشتن سازمان نیز دشوار میشد زیرا سازمان خواهان بسیاری از تغییرات سیاسی و قانون اساسی بود که ظاهراً در عین غیرسیاسی ماندن، دستیابی به آن بسیار دشوار بود. اگرچه این مؤسسه با هیچ سازمان سیاسی مرتبط نبود، اما برخی از زنان پیشرو سازمان دیدگاههای سوسیالیستی و مترقی داشتند و مبارزاتشان در چارچوب سیاسی بود. اگرچه این سازمان از اصطلاح غیرسیاسی برای خود استفادهکرد، اما نتوانست خود را در مسائل سیاسی منزوی کند.
به همین ترتیب، تحقیقات در مورد عضویت زنان نیز ادامه یافت. برخی از زنان پیشرو معتقد بودند که در صورت باز شدن عضویت، این نگرانی وجود دارد که اکثریت زنان به سازمان بپیوندند و گروههای فشاری را تشکیل دهند که مخالف اصول اولیه سازمان هستند. جدای از این، برخی از بانوان دانشگاهی و حوزه هنری نسبت به این سازمان ابراز نگرانی کردند که اگر سازمان خود را با یک تفکر دینی خاص همسو کند، دامنه آن بسیار کوتاه خواهد بود.
جنبش سندیانی
انجمن حرکت زنان (WAF) نماد جنبش زنان در دوران دیکتاتوری ضیاء بود، اما همزمان جنبش سندیانی طبقه متوسط و پایین که در سند شناخته شده نبود، نیز به فعالیت خود ادامه می داد. این سازمان در بخشهای بَدین و تَهتِه راهاندازی شد، اما به زودی این سازمان به سایر بخشهای سند گسترش یافت. این سازمان توسط شاخه زنان حزب عوامی تحریک تأسیس شد. این سازمان به شدت با نظام مردسالار و دیکتاتوری مبارزه کرد. جنبش سندیانی زنان کارگر سند را بسیج کرد. اهداف این سازمان شامل ترویج ناسیونالیسم سندی، خودمختاری ایالتی، تبعیض طبقاتی، تبعیض جنسیتی، انقیاد زنان در نظام مردسالاری و مبارزه برای دموکراسی بود.جنبش سندیانی معتقد بود که هر مسئلهای به زنان مربوط است، بنابراین این سازمان نمی تواند خود را از مبارزه دموکراتیک جدا کند. در جریان این مبارزه، این سازمان نیز صدای خود را در برابر مسائلی مانند مناسک ضد زنان مانند تجارت و ازدواج علیه قرآن و حقوق زنان در مالکیت بلند کرد. این سازمان همچنین به دلیل اعتراضات شدید خود از جمله محاصره کلانتری مشهور شد. جدای از این، این سازمان نقش مهمی در ایجاد آگاهی زنان علیه جامعه فئودالی و سرمایه داری داشت. گرچه محافل مذهبی و برخی سیاسی نگاه بسیار منفی نسبت به این سازمان داشتند و حتی آنها را کافر و دختر راجا داهر(آخرین حکمران هندوی سند) می نامیدند، اما سازمان به کار خود ادامه داد. زنان جنبش سندی نه تنها فعالتر از انجمن حرکت زنان بودند، بلکه با جامعه و فرهنگ خود نیز ارتباط بیشتری داشتند. این سازمان در نهضت خود از شعارها، سرودها و دیگر اقلام فرهنگی استفاده فراوان کرد. دو موضوع مانع از انتشار دستاوردهای جنبش سندیانی در سطح ملی شد. یکی تبلیغ ناسیونالیسم سندی و دیگری محدود کردن کار خود در حوزه مذهبی.
5.دموکراسی و ظهور نئولیبرالیسم
دهه 1990 ثابت کرد که یک تغییر بازی در سطح ملی و بین المللی است. با پایان دهه 1980، رویدادهایی مانند پایان جنگ سرد و فروریختن دیوار برلین، راه را برای نظم نوین جهانی آمریکا هموار کرد که همراه با آن ایده نئولیبرالیسم در سراسر جهان گسترش یافت. در نتیجه جهانی شدن نئولیبرال و نفوذ فزاینده موسسه برتون وود، کار سازمان های غیردولتی در سراسر جهان شروع به افزایش کرد. کشورهای غربی از این NGOها حمایت مالی می کردند که یکی از اهداف آن توسعه بود، اما همزمان ترویج تفکر رفاهی دموکراتیک غربی را نیز دنبال میکرد. همچنین نظام سرمایه داری میخواست تجارت خود را در این کشورها ارتقا دهد و برای این منظور این سازمانهای غیردولتی که فراتر از محدودیتهای مرزی به ترویج تفکر و تجارت غربی در این کشورها میپرداختند، میتوانستند بسیار مفید باشند. برای درک اندیشه و روششناسی نئولیبرالیسم، فهم کار و نظریه آنها که اساساً بر سه رکن: اصول خصوصی سازی، آزادسازی تجارت و مقررات زدایی استوار بود، حائز اهمیت است.
نئولیبرالیزاسیون، دولت و جامعه مدنی
نولیبرالیزاسیون و شکلگیری جامعه مدنی به یک شکل در کشورهای مختلف به طور همزمان صورت گرفت. یکی از اهداف تأسیس جامعه مدنی نیز محدود کردن اختیارات نهادهای دولتی است. همزمان جامعه مدنی باید مراقب دولت باشد تا در نقض حقوق بشر آنطور که تفکر نئولیبرالی تعریف میکند، دست نداشته باشد. به نوعی سازمانی بود که با ترویج «حکومت جهانی» تأسیس جامعه مدنی جهانی را اجرا کرد. ویژگیهای این حکمرانی جهانی توسط بانک جهانی به گونهای تعیین شد که به تدریج به سمت جهانی شدن تجاری پیش می رفت. جامعه مدنی در حالی که کارایی دولت را کاهش میداد، از اصولی صحبت میکرد که توسط سازمانهای بینالمللی مانند شفافیت، برابری، ریشهکنی فساد، پاسخگویی، حاکمیت قانون و غیره تعیین شده بود. اما نکته شگفتانگیز این است که نهادهایی که با ترویج این شعارها میکوشند راه را برای تجارت جهانی هموار کنند، در درون خود فاقد دموکراسی و شفافیت بودند.
کارمندان خدمات کشوری شروع به یادگیری روشهای جدید کردند و بر اساس اصولی که عموماً پذیرفته شده بود توسعه یافتند. در خود پاکستان، اصلاحات زیادی در نهاد کمیسیون برنامه ریزی انجام شد و بخش خصوصی برای صرفه جویی در هزینه ها و سرعت بخشیدن به سرعت کار پیش رفت. در بسیاری از جاها با آنها مشارکت برقرار شد. منتقدان ضد نئولیبرالیسم میگویند امپریالیسمی که تحت نظام سرمایهداری کار میکند از یک سو از رژیم های نظامی و دیکتاتوری و از سوی دیگر جامعه مدنی تشکیل شده است و در برخی جاها این دو دست با هم کار میکنند. صاحبان سازمانهای غیردولتی که توسط جامعه مدنی اداره میشوند، بیشتر به نخبگان سرمایهدار غیرسیاسی تعلق دارند. این منتقدان بیشتر استدلال میکنند که جامعه مدنی به تدریج قدرت خود را در تلاش برای پرکردن خلاء نهادهای دولتی افزایش می دهد و به یک گروه فشار تمام عیار در امور دولتی تبدیل می شود که دستور کار نئولیبرالیسم و اقتصاد جهانی را ترویج میکند.
دولت پاکستان در دوران نئولیبرالیسم
با مرگ ژنرال ضیا در هواپیما، دوران دموکراسی در کشور آغاز شد و این زمانی بود که نئولیبرالیسم در پاکستان رو به گسترش بود. تعداد سازمان های غیردولتی تحت حمایت خارجی روز به روز در سراسر کشور افزایش می یافت و کشورهای اروپایی بودجه هنگفتی را در اختیار این سازمان های غیردولتی قرار میدادند. اگرچه برخی از NGOها هنوز در حال و هوای دهه هفتاد و هشتاد فعالیت میکردند، اما تعداد آنها خیلی کم بود. دامنه کار سازمان های غیردولتی که در دهه نود تشکیل شده بودند، بیشتر شده بود و روی هر موضوعی از حقوق زنان و حقوق کار گرفته تا مسائل زیست محیطی کار میکردند.
در دهه 1990، دولتهای نواز شریف و بینظیر دو بار به اتهام فساد اداری سقوط کردند. در طول دو حکومت دموکراتیک متوالی بی نظیر، اقداماتی برای بهبود وضعیت زنان انجام شد. مثلاً در برخی از دانشگاهها برخی رشته های دانشگاهی مختص زنان بود. بانکی برای زنان تأسیس شد. پاسگاه های پلیس زنان ایجاد شد. بدیهی است که در نتیجه این اقدامات، زنان از مزایای اجتماعی برخوردار شدند. با این حال، اصلاحات قانونی امکان پذیر نبود. این به دلیل هشتمین متمم قانون اساسی بود که توسط ژنرال ضیا ارائه شد، اما در تضاد بزرگی با دیکتاتوری دوران ضیاء بود. دیگر هیچ کد لباسی وجود نداشت و شرکت زنان در ورزش نسبتاً آسان بود. از سوی دیگر، سیاست حمایت از دولت طالبان در کشور همسایه افغانستان و اعلام آنها به عنوان دارایی های خود نیز ادامه یافت. اگرچه بی نظیر بارها مخالفت خود را با این سیاست اعلام کرده بود. در دو دوره دموکراتیک نواز شریف، اسلامی شدن دوران ضیاء دوباره افزایش یافت. با وجود صحبت های شفاهی برای حفظ حقوق زنان، درعمل هیچ اقدامی انجام نشد .زمانی که اصلاح قانون اساسی پانزدهم توسط دولت نواز شریف انجام شد، با مخالفت زنان مواجه شد. در دهه نود، نگرش سازمان های زنان نسبت به دولت مخالفت با نواز شریف و حمایت از بی نظیر بود. در همان دهه بود که درهای پاکستان به روی سازمانهای غیردولتی باز شد و سازمانهای غیردولتی تحت حمایت خارجی از سراسر جهان با برنامههای مختلف در پاکستان شروع به کار کردند. اما این کار همچنان به سبک کسب و کار و مدل شرکتی وسیله ای برای کسب درآمد بود و در نتیجه کار عملی برای رفاه زنان انجام نشد.
6. جنگ علیه ترور و بازسازی هویت
در سپتامبر 2001، ایالات متحده مورد حمله تروریست ها قرارگرفت و این حمله تاریخ جهان را تغییر داد. تفسیر جدیدی از درست و نادرست برای مردم سراسر جهان معرفی شد. پاکستان بار دیگر به متحد خط مقدم جنگ جهانی علیه تروریسم تبدیل شد و در این جنگ هر مسلمان در جهان مظنون و تروریست احتمالی به حساب میآمد. میلیون ها نفر کشته شدند و این مسئولیت کشوری بود که خود را قهرمان حقوق بشر می دانست. در پاکستان، دیکتاتوری نظامی مشرف و جنگ علیه تروریسم همزمان آغاز شد. در نتیجه مشارکت بی قید و شرط مشرف در جنگ جهانی علیه تروریسم، میلیاردها دلار به پاکستان سرازیر شد زیرا جهان مشرف را به عنوان مدافع آزادی و روشنگری به رسمیت شناخت. اکبر زیدی از این فرصت استفاده و این پرسش را مطرح میکند که چگونه میتوان یک فرد را روشنفکر دانست، وقتی که رسیدن او به قدرت در تضاد با فلسفه سیاسی مدرن است؟ به گفته آقای زیدی، مشرف تنها مورد علاقه افراد با سبک زندگیهای لیبرالی بود. به گفته وی، در زمانی که رئیس قوه مجریه بود، کارشناسان تحصیلکرده را در کابینه خود قرار داد. به قول زیدی، تنها افرادی که از دیکتاتوری مشرف حمایت کردند، لیبرال های غرب زده و کسانی بودند که به سازمانهای غیردولتی که با دیکتاتوری ضیاء مخالف بودند، تعلق داشتند. آنها مشرف را ناجی پاکستان میدانستند. زیدی جامعه مدنی پاکستان را توضیح میدهد و بیان میکند که اکثریت آن را افرادی تشکیل میدهند که در سازمان های غیردولتی مبتنی بر کمک های مالی کار میکنند. این افراد به دلیل محدودیت های نهادی خود، در ادارات دولتی که مسئولیت های خدمات عمومی را انجام نمی دهند، شریک شده اند. در زمان ژنرال مشرف بود که دریافت کمک های مالی برای سازمان هایی که برای حقوق زنان کار میکردند ممکن شد. بنیاد زنان پروژه هایی را برای آموزش سیاستمداران زن که در انتخابات پیروز شده بودند، آغاز کرد. هفده درصد کرسی ها در مجامع ولایتی و مرکزی و سی و سه درصد کرسی ها در انتخابات هیأت های محلی به زنان داده شد. برای اولین بار در پاکستان شصت کرسی برای زنان در مجلس ملی در نظر گرفته شد. شمس اختر به عنوان اولین رئیس کل بانک دولتی منصوب شد. انجمن حرکت زنان خواستار تعیین 50 درصد حق نمایندگی برای زنان شد. نکته غمانگیز این است که زنان پاکستانی در دوران دیکتاتوری از حقوق سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نسبتاً بیشتری برخوردار شدند. دولت گام های کافی برای حقوق زنان برنداشته است.
بحث ها و روایات اخیر
در جهان پس از 11 سپتامبر، جوامع غربی گرفتار نژادپرستی و اسلام هراسی هستند. این دوره ابعاد ویژه خودش را دارد. در تاریخ نقل شده توسط دانشگاهیان و مستشرقان غربی، مسلمانان به عنوان غارتگران مرتجع معرفی شده اند. در پاسخ به این رفتار، جامعه مسلمانان مجبور به بازگشت به تاریخ گذشته و تمدن قدیمی خود شده اند. معیار هویت در غرب و شرق تغییر کرده است. زنان مسلمان اکنون برقع و حجاب را هویت خود میدانند. هویت های فرهنگی وارد شده به پاکستان از خاورمیانه و عربستان سعودی شامل برقع و عبا است. گرچه زن سنتی در اینجا هم پوشیده بود، اما این حجاب محدود به چادر بود. عبا و حجاب هویتی پذیرفته شده در برابر اندیشه و هویت غربی است. وضعیتی که در دهه شصت و هفتاد قابل تصور نبود این است که اکنون زنان طبقه متوسط و نخبه پاکستانی علاقه زیادی به نهادهای مبتنی بر مفاهیم اسلامی مانند فرحت هاشمی و بنیاد الهدی دارند. زنی که به موبایل و اینترنت متصل است اکنون سنت هایی مانند حجاب و برقع را هویت خود میداند. محققان فمینیستی خاطرنشان میکنند که دلایل زیادی برای اتصال به هویت دینی وجود دارد. به گفته ممتاز و شهید، زن پاکستانی از هر جهت در چارچوب اسلام مقید است، با نادیده گرفتن آن نمیتواند جلو برود. اسماء بارلاس-محقق پاکستانی مقیم آمریکا- در عین زندگی در هویت دینی سعی در تفسیر قرآن داشته است. رفعت حسن کوشیده است که تفسیر سنتی قرآن را با دوران معاصر تطبیق دهد. آمنه جمال ابراز نگرانی کرده است که فمینیست های سکولار هنوز نمیتوانند درک کنند که زنان مذهبی بر اساس دانش خود دین را درست می دانند. حمیرا، قدرت و زنان معتقد به فلسفه جماعت اسلامی و جماعت الدعوه را واقعیتی سیاسی میداند. اما نیلم حسین این سوال را مطرح میکند که در این احزاب و گروهها در مورد نگرش ساختن زنانی مستقل و فهمیده، تناقضاتی وجود دارد. زیرا هیچ تغییر پایداری در زنان متاثر از آموزش دیده نمیشود. اکثر این محققان در جوامع غربی ساکن هستند. او معتقد است که هویت های تازه شکل گرفته بعد از 11 سپتامبر تأثیر بیشتری دارند. زن مسلمانی که در غرب زندگی میکند اکنون هویت خود را از طریق لباس نشان میدهد. از نظر زنان مسلمان اینجا، فمینیست های پاکستانی، غرب زده و دارای نگرش های نژادپرستانه هستند. بنابراین زن مسلمان در اینجا خود را مسلمانی سنتیتر و پاکستانیتر از زن فمینیست پاکستانی میداند. جنبش هایی مانند الهدی و النور به مسائل شخصی اهمیت بیشتری میدهند تا طرح پرسش های سیاسی. عافیه ضیا در این باره ابراز نگرانی میکند که زنان جوانی که نظرات خود را در شبکه های اجتماعی بیان میکنند هیچ اهمیتی برای سکولاریسم و دموکراسی قائل نیستند. در این دیدگاه، او به شدت از استفاده از اسلام برای اهداف سیاسی انتقاد میکند. او می نویسد که بسیاری از فعالان اسلامی آشکارا حقوق برابر برای زنان را انکار و فقط بر حفظ حقوق آنگونه که در اسلام تعریف شده است تأکید میکنند. آنها با این کار مردسالاری را تقویت میکنند زیرا این رفتار باعث افزایش قدرت مردان بر بدن زنان می شود. اگرچه این زنان فعال اسلام گرا از تحصیلات غربی نیز بهرهمند شده اند. همچنین باعث تأسف است که برخی از خیرین اصرار دارند که حقوق زنان تنها با حفظ اندیشه سنتی محقق می شود.
یادآوری می شود که انجمن حرکت زنان به شدت علیه طالبان اعتراض کرد و از پیوند بین دولت پاکستان و ایالات متحده به شدت انتقاد کرد، در حالی که محافل مذهبی در کنار امپریالیسم آمریکا قرار گرفتند. وضعیت عجیب این است که اکنون محافل مذهبی پاکستان زنان فعال اجتماعی را به دلیل تأثیرپذیری از آمریکا مورد تمسخر قرار می دهند.
نتیجهگیری، موانع و سکوتها
جنبشهای زنان دستخوش دگرگونی انقلابی شدهاند. تمرکز آنها از آموزش به رفاه عمومی و اصلاحات قانونی و سیاسی تغییر کرد. دستیابی به حقوق سیاسی و اقتصادی برای زنان در حال حاضر ضروری تلقی می شود.
در دوران امروز موانع زیادی در مقابل جنبش زنان وجود دارد. در گذشته جنبش زنان باید با نظام مردسالاری که در نظام دولتی، فئودالی و سرمایه داری وجود داشت مبارزه می کرد. در دوران اخیر، افراطگرایی مذهبی و خشک مقدس نماها نیز هیولایی در راه زنان اند. زنان متعلق به اقلیت های مذهبی بیشترین آسیب را می بینند.
برخی چیزها در جنبش زنان طبقه متوسط ناگفته مانده است. مهمترین آنها مسائل مربوط به خانواده و نگرش جنسیتی این اساس پدرسالاری است.
نظر شما