۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۷
تاریخ قوم بلوچ و مهرگَر

نمی‌دانم اشعاری که از گذشته‌ها به ما رسیده است یا کتاب‌های تاریخی که می‌خوانیم تا چه حد معتبر هستند. با این فکر که حتی در قرن بیست‌ویکم، زمانی که رسانه‌ها و آزادی اندیشه به اوج خود رسیده‌اند، هیچ تحلیل‌گر یا نویسنده‌ای جرأت ندارد که حقیقت کامل را بیان یا ثبت کند، تعجب میکنم چگونه می‌توان به اصالت اشعار و تصنیفات دوران باستان اعتماد کرد؟

نمی‌دانم اشعاری که از گذشته‌ها به ما رسیده است یا کتاب‌های تاریخی که می‌خوانیم تا چه حد معتبر هستند. با این فکر که حتی در قرن بیست‌ویکم، زمانی که رسانه‌ها و آزادی اندیشه به اوج خود رسیده‌اند، هیچ تحلیل‌گر یا نویسنده‌ای جرأت ندارد که حقیقت کامل را بیان یا ثبت کند، تعجب میکنم چگونه می‌توان به اصالت اشعار و تصنیفات دوران باستان اعتماد کرد؟

تاریخ قوم بلوچ و مهرگَر

 هویت هر ملت در تاریخ، فرهنگ و زبان آن است. اگر این سه عنصر از میان برود و تاریخ، فرهنگ و زبان بیگانه جایگزین شود، آن ملت به مرور در فرهنگ غالب جذب می‌شود. در گذشته، امپراطوری‌ها و نیروهای اشغالگر بسیاری از ملت‌های تحت سلطه را در قومیت خود جذب کرده‌اند و این ملت‌ها اکنون تاریخ، فرهنگ و زبان خود را فراموش کرده‌اند و از صفحه روزگار محو شده‌اند. بلوچ‌ها، که شامل چهل قبیله بودند، از شام و حلب مهاجرت کردند. نمی‌دانیم که در آن زمان اشعار تا چه حد تحت تأثیر دخالت‌های سیاسی امپریالیست‌ها بودند. من نمی‌توانم این اشعار را به کلی رد کنم، اما نمی‌توانم با آن‌ها به طور کامل موافق باشم.

وقتی که لشکرهای عربی خاورمیانه، آسیای مرکزی و آفریقا را فتح کردند و به سواحل مکران و سند رسیدند، بسیاری از این سرزمین‌های اشغال‌شده امروز خود را متعلق به قومیت عربی می‌دانند. آیا واقعاً همه اینها عرب هستند؟ اگر عربند، ملت‌های باستانی این سرزمین‌ها قبل از ورود فاتحان عرب کجا رفته‌اند؟ یا اینکه آنها همان ملت‌های باستانی‌اند که با فراموش کردن تاریخ، فرهنگ و زبان خود، تاریخ، فرهنگ و زبان عربی را پذیرفته و هویت اصلی خود را از دست داده‌اند؟ اگر کسی امروز یک مصری باستانی را عرب بنامد، این چیزی جز مضحکه نیست. یک مصری امروزی به جای زبان خود، عربی صحبت می‌کند و به جای تاریخ فرعون‌ها، تاریخ فاتحان عرب را تاریخ خود می‌داند، اما این حقیقت ندارد. چند سال پیش در مصر از طریق آزمایش DNA ثابت شد که مصری‌ها از نظر نژادی با عرب‌ها متفاوت هستند. اهرام بزرگ فرعون‌ها که هزاران سال ایستاده‌اند، خود گواهی بر این هستند. حتی همه کتاب‌های مقدس ابراهیمی پر از تاریخ فرعون‌های مصر هستند.

در واقع، حاکمان عرب برای تقویت اقتدار خود، زبان، فرهنگ و تاریخ این ملت‌ها را از میان برداشته و آنها را در قومیت عربی ادغام کردند. فارس برای حفظ هویت خود از دیپلماسی استفاده کرد؛ عرب‌ها اهل سنت بودند و فارس با انتخاب مذهب شیعه موفق شد خود را از جذب در قومیت عربی نجات دهد، زیرا هر دو خلافت اموی و عباسی اهل سنت بودند.

حاکمان عرب تلاش بسیاری کردند تا بلوچ‌ها را در قومیت عربی جذب کنند، اما مانند ایرانی‌ها، بلوچ‌ها نیز موفق شدند خود را از ادغام در قومیت عربی محفوظ نگه دارند، هرچند به طور محدود تحت تأثیر قرار گرفتند. این تأثیر در اشعاری که به مهاجرت بلوچ‌ها به دلیل مشکلات داخلی عرب‌ها و ارتباط با اپوزیسیون عرب‌ها اشاره می‌کنند، مشهود است. با این حال، بلوچ‌ها توانستند خود را از ادغام در قومیت عربی محفوظ نگه دارند، که این می‌تواند به خاطر احساسات قوی ملی‌گرایانه‌شان باشد.

در زمان اوج فارس، این کشور نیز تلاش کرد تا از طریق دیپلماسی بلوچ‌ها را در قومیت فارسی جذب کند، اما می‌دانست که بلوچ‌ها به دلیل داشتن تاریخ قدیم درگیری با فارسی‌ها به هیچ وجه در قومیت فارسی جذب نخواهند شد. به همین دلیل فارس از افسانه نژاد آریایی به عنوان یک ترفند استفاده کرد تا بگوید ما همگی از نژاد مشترک آریایی هستیم. هنوز هم بسیاری از روشنفکران بلوچ تحت تأثیر این افسانه جعلی قرار دارند که بلوچ‌ها آریایی هستند.

سردار عطاالله مینگل، سردار قبیله مینگل ها (بلوچ) ضمن تکذیب ادعای رسانه های غربی مبنی عربی بودن بلوچ‌ها گفت: «ما عرب نیستیم، ما از نسل آریایی هستیم.» بلوچ‌ها به جای قومیت عربی بیشتر در دام نظریه آریایی بودن گرفتار شده‌اند، زیرا داستان مهاجرت آریایی‌ها به قدری تقویت شده است که بسیاری از اقوام باستانی آسیا و اروپا خود را به نسل آریایی نسبت می‌دهند. دیدگاه آریایی بودن بلوچ ها توسط استعمارگران غربی نیز تقویت شد. هدف آنها این بود که نشان دهند ما همه آریایی هستیم و با آشنا کردن اقوام آسیایی و اروپایی با حقوق بشر و فرهنگ مدرن، از سلطنت‌ها آزاد شده و جمهوریت را معرفی کنند. هیتلر نیز بر اساس همین نظریه آریایی، نازیسم را معرفی کرد. اما اکنون با تحقیقات علمی در زمینه باستان‌شناسی، نظریه مهاجرت آریایی‌ها در حال افول است و ممکن است به زودی از میان برود.

اگر کسی مطالعه‌ای از تاریخ پاکستان داشته باشد، در آن بلوچستان به عنوان بخشی از هند و قاضی و جمالی به عنوان فرزندان بزرگ بلوچستان معرفی شده‌اند که در تشکیل پاکستان نقش داشتند. در زمان شاه ایران، عراق به این شرط به آزادی‌خواهان در غرب بلوچستان کمک کرد که آنها بلوچ‌ را به قوم عرب الحاق دهند. در این زمینه، یکی از سران سیاسی بلوچ، نام خودش را به شکل عربی «شیخ محمد بن حسن» گذاشت و به یکی از نویسندگان وقت بنام الحکامی پول پرداخت کرد تا نام بلوچستان را « بلوچستان سرزمین عربی» بنویسد. او نه تنها این نام را نوشت بلکه بلوچ ها را فرزندان امیرحمزه، پسرعموی رسول الله (ص) معرفی کرد و برای اثبات عربی بودن بلوچ ها، استدلال زیادی نمود. شاه ایران نیز برای جلوگیری از پیوستن بلوچ‌ها به قوم عربی، در مدارس غرب بلوچستان کتاب‌هایی به دانش‌آموزان می‌داد که نسل بلوچ را به زبان فارسی و ایرانی نسبت می‌دادند و فارسی را به عنوان زبان تدریس می‌کردند تا بلوچ‌ها تحت تأثیر فلسفه قومیت ایرانی قرار بگیرند.

پس از تشکیل سلطنت عثمانی، ترک ها در هند سلطنت دهلی را تأسیس کردند و شروع به ادغام اقوام مختلف در قوم ترک نمودند و در این دوره، اعلمش رومی، جد قبیله رندهای قوم بلوچ را به قوم ترک نسبت دادند. به عنوان یک محقق، برای من هر گونه محتوا جذاب است و من هیچ وقت نمی‌توانم هیچ مطلبی را به طور کامل رد یا تأیید کنم.

تاریخ قوم بلوچ و مهرگَر

اکنون به موضوع اصلی خود، مهرگره می‌روم که مرا در مورد تمام مطالبی که بلوچ‌ها را عرب، ترک یا آریایی نشان می‌دهند، دچار تردید کرده است. دنیای قدیم چگونه بود؟ سلطنت‌ها و شهرها کجا واقع شده بودند؟ رودخانه‌ها از کجا می‌گذشتند؟ در این باره، جز حدس و گمان، هیچ مدرک معتبر دیگری وجود ندارد، زیرا تحقیقات علمی جدید نشان داده‌اند که زمین بارها دوران یخبندان را تجربه کرده است و قرن‌ها برف باریده است. سلطنت‌ها، شهرها، رودخانه‌ها و کانال‌ها همه از بین رفته‌اند. تنها انسان‌ها و چند حیوان توانستند خود را به نحوی نجات دهند. زمان آغاز آخرین دوران یخبندان، زمان شروع برف‌باران و مدت زمان ادامه آن، هیچ‌کس نمی‌داند، اما اکثر کارشناسان معتقدند که آخرین دوره یخبندان حدود ۱۰ هزار سال قبل از میلاد به پایان رسید. در دوران یخبندان، دمای زمین آن‌قدر پایین آمده بود که مناطق بلوچستان، مهرگره و سند در پاکستان، موهانجو دارو، منطقه خاورمیانه در عراق، مصر در آفریقا و چند منطقه دیگر از نظر دمایی مناسب برای زندگی انسانی بودند. و زمانی که آخرین دوران یخبندان حدود ۱۰ هزار سال قبل از میلاد به پایان رسید، تمدن‌های انسانی در همین مناطق شروع به ظهور کردند. مهرگر، پس از پایان آخرین دوران یخبندان، به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین تمدن‌ها توسط بلوچ‌ها شکل گرفت. آثار باستانی که از مهرگر یافت شده، به تمدن و فرهنگ بلوچ‌ها مرتبط است و طبق نظر کارشناسان، مهرگر به تمدن ۸ هزار سال قبل از میلاد مربوط می‌شود، در حالی که دوران یخبندان ۱۰ هزار سال قبل از میلاد به پایان رسیده بود. نکته قابل توجه این است که زمانی که پس از دوران یخبندان، تمدن‌های اولیه انسانی در این مناطق ظهور کردند و مهرگر بلوچ‌ها نیز در این میان بود، چگونه ممکن است بلوچ‌ها عرب شوند؟ عرب‌ها جد خود را حضرت ابراهیم علیه‌السلام می‌دانند، که بین ۱۸۰۰ تا ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد در شهر اور عراق متولد شد. اگر دیدگاه مهاجرت آریایی‌ها را نیز بپذیریم، طبق نظر متخصصان، مهاجرت آریایی‌ها بین ۲۰۰۰ سال قبل از میلاد تا ۱۶۰۰ سال قبل از میلاد بوده است، و قوم ترک در زمان عیسی علیه‌السلام ظهور کرده‌اند. اکنون که کارشناسان مهرگر را به‌عنوان تمدنی متعلق به ۸ هزار سال قبل از میلاد شناسایی کرده‌اند، چگونه ممکن است بلوچ‌ها عرب، آریایی یا ترک باشند؟

مقاله نگار: زبیر مشتاق

منبع: روزنامه آزادی

https://dailyazadiquetta.com/2024/04/27/article-30/

کد خبر 22015

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =