مروری بر تاریخچه ادبیات اردو در ایالت بلوچستان پاکستان

حلقه‌ای از دانشمندان بلوچ زبان اردو را نیز جزو زبان مادری بلوچ‌ها می‌داند و معتقد است که این زبان نیز بخشی از هویت فرهنگی آنان است. صرف نظر از این دیدگاه، ارتباط بلوچ‌ها و اهل بلوچستان با زبان اردو یکی از قدیمی‌ترین و مستحکم‌ترین روابط در تمام مناطق پاکستان بوده است. از آغاز قرن بیستم، نخستین فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی ما از طریق زبان اردو انجام می‌شده است.

بیایید، مروری بر ادبیات اردو در بلوچستان را از این نکته جالب آغاز کنیم که حلقه‌ای از دانشمندان بلوچ زبان اردو را نیز جزو زبان مادری بلوچ‌ها می‌داند و معتقد است که این زبان نیز بخشی از هویت فرهنگی آنان است. صرف نظر از این دیدگاه، ارتباط بلوچ‌ها و اهل بلوچستان با زبان اردو یکی از قدیمی‌ترین و مستحکم‌ترین روابط در تمام مناطق پاکستان بوده است. از آغاز قرن بیستم، نخستین فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی ما از طریق زبان اردو انجام می‌شده است.

چه مکاتب یوسف عزیز مگسی، اولین رهبر سیاسی بلوچستان باشند، چه سخنرانی‌ها، شعرها، متون یا حتی روزنامه‌ها و مجلاتی که مورد سانسور قرار می‌گرفتند، همه به زبان اردو نوشته می‌شدند. اولین گروه سیاسی بلوچستان که «انجمن اتحاد بلوچان» نام داشت، و همچنین نخستین حزب سیاسی رسمی، «حزب ملی ایالت قلات»، اساسنامه های خود را به زبان اردو نوشتند. اولین داستان کوتاه اردو در بلوچستان که در دهه 1920 تدوین شد، نیز حاصل قلم یوسف عزیز مگسی بود.

چون در آغاز، نویسندگان حوزه ادبیات در بلوچستان افرادی بودند که همزمان در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی نیز فعال بودند، آثار ادبی آنان بیان ساده‌ای از تاریخ اجتماعی و سیاسی دوران خود بود. آثار ادبی معاصر بلوچستان نیز ادامه و تسلسل همین روند هستند.

واضح است که در آن زمان، در زبان اردو، دو گروه مختلف می‌نوشتند. اول، افرادی که ساکنان دائمی بلوچستان بودند و زندگی و مرگشان با این سرزمین گره خورده بود. به همین دلیل، تمام ادبیات آنان با مسائل محلی ارتباط داشت. اما همزمان گروه دیگری نیز به زبان اردو می‌نوشتند، این افراد کسانی بودند که قبل و بعد از تقسیم هند به بلوچستان مهاجرت کرده بودند. به گفته آغا گل، نویسنده و رمان نویس معروف در بلوچستان، این افراد "با ادعای جعلی، دلتنگی خود را از سرزمین مادر به همراه آوردند". این دلتنگی تا آخر عمر آنها از آنان جدا نشد. بنابراین، در آثار آنها نه بوی محلی بود و نه رنگ و روح منطقه‌ای. اگر پس‌زمینه نویسنده را ندانید، ممکن است فکر کنید که این نوشته‌ها متعلق به فردی از هند متحد باشد. نکته جالب این است که این روند هنوز هم به همین شکل ادامه دارد.

همان‌طور که در سطح جهانی، اصطلاح "دنیای مدرن" برای دنیای پس از یازده سپتامبر استفاده می‌شود، در بلوچستان نیز سیاست جدید، مطبوعات یا ادبیات جدید از زمان پس از قتل نواب بگتی (اوت 2006) شروع می‌شود. قتل نواب بگتی، نقطه عطفی برای بلوچستان بود. این واقعه، ساختارهای سیاسی و اجتماعی بلوچستان را کاملاً تغییر داد. از شهرها گرفته تا روستاها، همه جا آتش افروخته شد. این حادثه و مسائل مرتبط با آن، آثار ادبی زیادی را برانگیخت. داستان‌ها، اشعار، ترانه‌ها... به گونه‌ای که هیچ صنف ادبی نبود که تحت تأثیر این حادثه قرار نگرفته باشد. حتی در روستاها، مادران شروع به تعریف داستان‌هایی از اکبرخان و بالاچ برای فرزندانشان کردند. خوانندگان ترانه‌هایی سرودند. پس از اکبرخان، قتل نواب زاده بالاچ و سپس غلام محمد بلوچ و دیگر هم‌رزمانش، به‌طور طبیعی باعث ایجاد ادامه‌ای در این آثار ادبی شد. از سال 2010 به بعد، تعداد انتشارات ادبی از مکران از چند نشریه به بیش از 20 نهاد انتشاراتی رسید. به‌ویژه کتاب‌های بلوچی به هزاران نسخه فروش رفت و خوانده شد. دپارتمان بلوچی در دانشگاه بلوچستان که قبلاً برای پذیرش دانشجویان و استادان همیشه باز بود و تنها برای تزئینات وارد می‌شد، اکنون تبدیل به جایی شد که دانشجویان زیادی در آنجا پذیرفته شدند. به حدی که دپارتمان مجبور به برگزاری یک آزمون سخت برای پذیرش شد، اما هنوز تعداد دانشجویان متقاضی به قدری زیاد بود که لیست ورودی‌ها از لیست متقاضیان طولانی‌تر می‌شد.

در این چند سال گذشته، بیش از 12 ناشر جدید در بلوچستان وارد عرصه شدند. این نقطه عطفی در ادبیات بلوچی بود. جایی که پیش از این یک نویسنده برای چاپ کتابش باید پول جمع می‌کرد، اکنون ناشران درخواست دارند که کتاب‌های رایگان منتشر کنند. در یکی از این زمان‌ها، کتابی از معروف‌ترین شاعر بلوچی که بیشترین خواننده را داشت، چند سال پیش منتشر شد و تنها در پانزده روز اولین نسخه آن به پایان رسید. نسخه دوم که هزار نسخه بود، در عرض یک ماه تمام شد. این تغییرات برای نویسندگان بلوچی فرصتی را فراهم آورد که برای اولین بار خوانندگان زیادی پیدا کردند و کتاب‌هایشان به طور گسترده خوانده و تحسین شد. البته این واقعیت هم وجود داشت که بسیاری از نویسندگان در جستجوی توجه و تحسین بیشتر، در دام کلیشه‌ها افتادند و در مورد یک موضوع خاص به قدری نوشتند که تکرار ایده‌ها منجر به خستگی و دلزدگی شد.

به طور خلاصه، در دهه گذشته، سیاست، مطبوعات و ادبیات بلوچستان حول یک احساس واحد می‌چرخیدند و اگر بخواهیم این احساس را در یک کلمه بیان کنیم، آن کلمه خواهد بود: "مقاومت!" اگر نگاه کنیم به حملات به کتابفروشی‌ها، خوابگاه‌های آموزشی و ممنوعیت برخی کتاب‌ها در بلوچستان، می‌توانیم آن‌ها را در این زمینه بهتر درک کنیم.

اردو همانطور که در سراسر هند فارسی را کنار زد، در همان دوره در دربارهای بلوچستان که تحت عنوان ایالت قلات شناخته می‌شد، جایگزین فارسی شد و سپس به سمت مردم رو آورد. بنابراین، این اشتباه باید اصلاح شود که اردو هرگز زبان دربار نبوده است. مردم آن را پذیرفته‌اند، اما این زبان همچنین در مواقعی علیه همین مردم توسط حکومت‌ها و دربارها مورد استفاده قرار گرفته است. به ویژه در منطقه ما، دشمنی با اردو باید در این زمینه و با توجه به تاریخچه‌ی آن مورد بررسی قرار گیرد.

جدا از بحث سیاسی زبان اردو، هدف ما بررسی اجمالی ادبیات این زبان در بلوچستان است. در منطقه ما، دکتر انعام الحق کوثر در اثر خود با عنوان «اردو در بلوچستان» آثار آن را با جزئیات بیان کرده‌اند. او توضیح می‌دهد که در سال ۱۹۱۱ میلادی، محافل شعرخوانی اردو به‌صورت منظم در لورالائی آغاز شده بودند. نخستین شاعر اردوزبانِ صاحب دیوان از بلوچستان، ملا محمد حسن براهوی بود که نه تنها هم‌عصرِ "ولی دکنی" در هند شمرده می‌شود، بلکه به «ولی دکنیِ بلوچستان» نیز شهرت یافته است. پس از دربار، نامه‌نگاری‌های خصوصی نیز به همین زبان رایج شد. درباره میر یوسف عزیز مگسی یکی از نخستین شخصیت‌های سیاسی بلوچستان گفته می‌شود که اولین داستان اردو در بلوچستان حاصل قلم اوست. همین یوسف عزیز مگسی بود که مبارزه سیاسی منظم را در سطح تشکیلاتی آغاز کرد، به همین منظور شعر سرود، داستان نوست، مقاله نگاشت، روزنامه منتشر کرد، کنفرانس برگزار نمود، زندان رفت، تبعید شد، و سرانجام در سن تنها بیست‌وهشت‌سالگی در زلزله مرگبار کویته جان باخت.

یوسف عزیز مگسی و یارانش زبان اردو را به‌عنوان وسیله بیان خود برگزیدند، چراکه در آن زمان این زبان نه‌تنها در سراسر این منطقه به‌طور هم‌زمان نوشته، خوانده، فهمیده و صحبت می‌شد، بلکه حتی حاکمان انگلیسی نیز در کنار ترویج آن، خود نیز به یادگیری‌اش مشغول بودند. از آنجا که ادبیات و سیاست هر دو به مردم مربوط می‌شدند و باید با توده‌ها پیوند می‌خوردند، بیان آن‌ها تنها در زبانی می‌توانست مؤثر باشد که در میان مردم به‌طور گسترده قابل فهم باشد. تقریباً تمامی بزرگان ما در همین زبان می‌نوشتند و می‌خواندند. و چون نخستین نویسندگان ما افرادی فعال و درگیر در میدان مبارزات سیاسی بودند، ادبیاتی که بنیان نهادند به‌تمامی رنگ و بوی سیاسی داشت؛ پیوند خورده با مردم، بازتاب‌دهنده سخن مردم، فریادی علیه ظلم و ندایی بر ضد ستمگران.

اما پس از دهه ۱۹۴۰، چهره این زبان آغاز به دگرگونی کرد. به‌ویژه پس از سال ۱۹۴۷، مهاجرانی که از هند به پاکستان آمدند، تنها خاطراتی از دهلی و لکهنو را با خود نیاوردند، بلکه گویش ها و موضوعات ادبی آن مناطق را نیز همراه آوردند. و در نتیجه، ادبیات ما پاکستانی ها دیگر از آنِ ما نماند، بلکه به بازتابی از دهلی و لکهنو بدل شد. بلوچستان از این ادبیات محو گردید. در پی ایشان، نویسندگان بومی ما نیز همین سبک و رنگ را در پیش گرفتند.

در سطح دانشگاه، زمانی که برای نخستین‌بار زیر نظر استادان هندی به تحصیل اردو پرداختم، دریافتم که زبان تنها وسیله‌ای برای بیان نیست، بلکه بسته‌ای فرهنگی است. از این‌رو، زمانی که زبان خاصی را برای بیان خلاقانه برمی‌گزینید، یا باید آن را با تمام بسته فرهنگی‌اش بپذیرید، و یا باید شجاعت آن را داشته باشید که به‌کلی از سنت‌های وابسته به آن زبان سر باز زنید و آن را به رنگ خود درآورید. این کاری‌ است دشوار که تنها نوابغی معدود از پس آن برمی‌آیند—و در بلوچستان، برخی افراد چنین کاری را به‌راستی انجام داده‌اند.

آغاز ادبیات مدرن اردو در بلوچستان از دهه ۱۹۵۰ میلادی صورت می‌گیرد، اما بیشتر نویسندگان این دوره، غیر بومی‌اند؛ از همین رو، در آثار ادبی خلق‌شده در این بازه، نشانه‌ها و عطر و بوی بلوچستان کمتر به چشم می‌خورد. به‌ویژه در این دوره، شعر بسیار سروده شد، در حالی‌که داستان‌های کوتاه تنها در قالب چند کتاب منتشر گردیدند و رمان تقریباً وجود نداشت. البته رمان‌های عامه‌پسند (پاپیولر) فراوان نوشته شدند، ولی امروزه حتی نامی از آن‌ها به یاد کسی نیست.

در دهه ۹۰ میلادی، رمانی نسبتاً قطور با عنوان"سرزمین رؤیاها» به قلم دکتر فردوس انور قاضی، از اساتید وابسته به گروه زبان اردو در دانشگاه بلوچستان، منتشر شد. این رمان در اصل داستان یک خانواده مهاجر است که از هند به کراچی مهاجرت کرده و سپس در نواحی داخلی سند ساکن می‌شود. این رمان به شیوه‌ای نیمه‌زندگینامه‌ای نگاشته شده و آکنده از بوی تعصب زبانی است. تنها ارتباط آن با بلوچستان در این است که نویسنده‌اش نزدیک به چهار دهه در این سرزمین سکونت دارد.

اگر در حوزه رمان‌نویسی در بلوچستان کاری استثنایی صورت گرفته باشد، بی‌شک آن را نابغه زمانه ما، آغا گل، انجام داده است. آثار آغا گل چنان عمیق و متفاوت‌اند که پرداختن به آن‌ها نیازمند نشستی مستقل است. در اینجا تنها اشاره‌ای کوتاه بسنده است: اگرچه از نظر شخصی مورد انتقاد بوده، اما در دنیای نوشتار، آغا گل بی‌همتاست. او چهار رمان نگاشته است:

  • "دشتِ وفا" که در بستر تاریخی جنبش مقاومت دهه ۷۰ میلادی در بلوچستان نوشته شده؛
  • "بیله" داستانی عاشقانه از یک راننده حمل‌ونقل؛
  • "بابو"، رمانی ساده که در بستر زبان خاص اردوِ رایج در کویته نگاشته شده؛
  • و "فسانه جنات" که در واقع روایتی حماسی از تاریخ احداث خط راه‌آهن در بلوچستان است.

تا کنون نزدیک به ده مجموعه از داستان‌های کوتاه آغا گل نیز منتشر شده‌اند.

آیا مایل‌اید این بخش را برای یک مقاله پژوهشی گسترش دهم؟

به‌جز اینان، در حوزه‌ی داستان‌نویسی، آثار طاهر محمد خان، خادم میرزا، یعقوب شاه غرشین، روشنی، زیب لونی، فرزانه خدرزئی، امرت مراد، شازیه لانگو و اسرار شاکر به‌صورت مجموعه منتشر شده‌اند. در میان جوانان، فارس مغل نیز دو رمان منتشر کرده است. همچنین، دو رمانک از نویسندگان نوپا اخیراً به چاپ رسیده‌اند. در زمینه‌ی خاطره‌نویسی، سه کتاب وحید زهیر شایسته‌ی مطالعه‌اند. برخی سفرنامه‌های قابل ذکر نیز نوشته شده‌اند. اما ادبیات سیاسی بسیار نوشته شده و همچنان در حال نگارش است؛ به‌ویژه پس از اوت ۲۰۰۶ میلادی، گویی جریانی برق‌آسا در آن به راه افتاد. دوره‌ی جدید ادبیات ایدئولوژیک دکتر شاه محمد مری نیز در همین دو دهه آغاز شد، و در این مدت، بیش از پنجاه کتاب از ایشان منتشر شده‌اند که شامل آثار پژوهشی، تاریخی و ترجمه‌های ایدئولوژیک می‌باشند. نویسندگان حوزه‌ی سیاست بلوچ انبوهی از ادبیات سیاسی را به وجود آورده‌اند.

در حوزه پژوهش و نقد ادبی، جز در موارد معدود، آثار برجسته‌ای در زبان اردو در بلوچستان پدید نیامده‌اند. یکی از دلایل این وضعیت، ساختار اجتماعی قبیله‌ای ماست که مانع رشد نگرش‌های انتقادی شده است. به‌جز دو کتاب از پروفسور مجتبی حسین، گذشته ما در زمینه نقد ادبی تقریباً خالی از دستاورد است. هرچند برخی نویسندگان مقالاتی در قالب نقد و نظر منتشر کرده‌اند، اما آن‌ها بیشتر جنبه تبصره‌ای داشته‌اند تا تحلیلی یا پژوهشی.

در دوران معاصر، همکار ما دانیال طریر با انتشار پی‌درپی آثار انتقادی، تلاش کرده این خلأ را پُر کند. آثار ارزشمند او شامل "در جست‌وجوی شعریاتِ بلوچستانی" (بلوچستانی شعریات کی تلاش)،" ارزش‌گذاری و نظریه معاصر(تعینِ قدر اور معاصر تئوری) و مدرنیسم، پسامدرنیسم و غالب) هستند.

در اینجا به‌تفصیل از شعر سخن نمی‌گویم، زیرا شعر در سراسر بلوچستان به‌وفور سروده می‌شود. هر سال، ده‌ها مجموعه شعر اردو منتشر می‌گردد. گذشته را اگر کنار بگذاریم، نویسندگان نوظهور امروز با حسی تازه و مدرن به بیان می‌پردازند و توجه شایانی نیز به‌دست می‌آورند.

اگر این سخن را ادعا یا فتوا تلقی نکنید، باید عرض کنم که در حال حاضر، شهر کویته، به‌صورت کلی، بزرگ‌ترین مرکز شعر مدرن اردو در پاکستان است. برای اثبات این سخن، تنها کافی‌ست به اشعار شاعران جوان امروزی نگاهی بیندازید.

در این پس‌زمینه، می‌توان دو دهه آغازین قرن بیست و یکم را در بلوچستان، به‌حق، دهه‌های داستان‌نویسی در ادبیات اردو نامید. در همین بیست سال، حدود 24 تا مجموعه داستان کوتاه منتشر شدند. همچنین، نزدیک به شش رمان و به همان تعداد رمان کوتاه به چاپ رسیدند. در میان این آثار، نویسندگانی اهمیت ویژه دارند که بلوغ فکری و آغاز مسیر قلمی‌شان از اوایل همین قرن بوده است. از این‌رو، این نویسندگان با واقعیت‌های اجتماعی و محیط خود پیوند عمیق دارند.

وضعیت شعر نیز در همین دوره کم‌وبیش مشابه است؛ بسیاری از اشعار نوظهور نیز در همین بازه زمانی خلق شده‌اند و بازتاب‌دهنده تجربه‌های معاصرند.

بالاخر، می‌توان گفت که ادبیات معاصر بلوچستان، از نظر مضمون و سبک، آن‌چنان تهی‌دست هم نیست. مهم‌ترین نکته این است که این ادبیات از واقعیت‌ها و شرایط عینی خود بی‌ارتباط نیست. در آن، همه رنگ‌ها و طعم‌های این سرزمین حضور دارند. از این‌رو، به هیچ‌وجه نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

حال این پرسش پیش می‌آید که پس چرا پژواک ادبیات بلوچستان در ادبیات کلی اردو به گوش نمی‌رسد؟! چرا با وجود تمام شایستگی‌هایش، ادبیات بلوچستان در ادبیات ملی پاکستان جایگاهی درخور نمی‌یابد؟

پاسخ منطقی دانیال طریر در یکی از مصاحبه‌های خود به این صورت داده بود:

"ارجاع فکری ادبیات بلوچستان در منافع دولتی ما قرار ندارد. شاید این ترس است که ادبیات بلوچستان را محدود به مرزهای جغرافیایی‌اش می‌کند. دلیل دیگر تعصب زبانی است. این یک برداشت رایج است که چگونه یک بلوچ یا پشتون می‌تواند به اردو بنویسد؟ و اگر هم بنویسد، چگونه می‌تواند ادبی و استاندارد باشد؟ جالب است که پاسخ به این سوالات نیز از پیش تعیین شده است. یعنی این از پیش تعیین شده است که در بلوچستان فقط ادبیات غیر استاندارد تولید می‌شود. به همین دلیل تا کنون در تاریخ ادبیات و کتاب‌های نقد ادبی ما، به طور تصادفی نام بلوچستان دیده می‌شود، اما به صورت عمدی جایی برای آن وجود ندارد!"

زمانی که ادبیات با منافع دولتی در تضاد قرار گیرد و افرادی که با نگارش و سخنوری مرتبط هستند، ناپدید شوند، دولت‌ها مسیر خود را از دست می‌دهند، اما سفر ادبیات هرگز متوقف نمی‌شود.

نتیجه این است که ادبیات معاصر بلوچستان ممکن است در شکل اصلی خود ناقص باشد، اما "غیر شایسته" هرگز نخواهد بود. در واقع، نگاه کردن به ادبیات اردو بلوچستان در زمینه ادبیات اردو پاکستان اشتباه خواهد بود. زمینه تاریخی، مکان، موضوع و سبک هر دو کاملاً متفاوت است. اگر به رودخانه‌های راوی و ناری نگاه کنید، شاید معنی رودخانه‌ها برای شما تغییر کند، اما وقتی از تشنگی و کم‌آبی بلوچستان آگاه باشید، خواهید فهمید که چرا برای ما رودخانه ناری، بزرگ‌ترین رودخانه است.

بنابراین، لازم است که ادبیات اردو بلوچستان را در زمینه‌ها و محدودیت‌های خاص خود بررسی کنیم.

در همین راستا دانیال طریر گفته بود:"اگر واقعاً بخواهیم ادبیات بلوچستان را بخشی از تاریخ ادبیات قرار دهیم، باید تمامی تصمیمات ادبی خود را دوباره مورد بازنگری قرار دهیم."

نویسنده: عابد میر

منبع: http://yun.ir/07x4q7

کد خبر 24086

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 0 =