۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۱
ناسپاسیِ افغانستان

تاریخ جهان گواهی می‌دهد که ملت‌های ناسپاس هرگز حقِ دوستی را ادا نکرده‌اند. در وجود آنان عطری از وفا یافت نمی شود ، بلکه بوی تند منفعت‌طلبی پیچیده است. همین حال را افغانستان و حاکمان آن دارند؛ کسانی که در هفت دههٔ گذشته پیوسته راه جفا پیموده‌اند. پاکستان برای آنان فداکاری‌هایی کرده است که اگر برای هر ملت دیگری انجام می‌شد، شاید آن ملت تا نسل‌ها سپاس‌گزار باقی می‌ماند. اما افسوس که افغانستان جز نیرنگ و زخم، چیزی نصیب پاکستان نکرد.

تاریخ جهان گواهی می‌دهد که ملت‌های ناسپاس هرگز حقِ دوستی را ادا نکرده‌اند. در وجود آنان عطری از وفا یافت نمی شود ، بلکه بوی تند منفعت‌طلبی پیچیده است. همین حال را افغانستان و حاکمان آن دارند؛ کسانی که در هفت دههٔ گذشته پیوسته راه جفا پیموده‌اند. پاکستان برای آنان فداکاری‌هایی کرده است که اگر برای هر ملت دیگری انجام می‌شد، شاید آن ملت تا نسل‌ها سپاس‌گزار باقی می‌ماند. اما افسوس که افغانستان جز نیرنگ و زخم، چیزی نصیب پاکستان نکرد.

در ۱۴ اوت ۱۹۴۷م، زمانی که پاکستان تأسیس شد، تقریباً همهٔ کشورهای جهان این دولت نوپا را از دل و جان به رسمیت شناختند. اما افغانستان تنها کشوری بود که در سازمان ملل متحد با عضویت پاکستان مخالفت کرد و تا زمانی که شاه ظاهر شاه بر افغانستان حکومت می‌کرد، هرگز پاکستان را از صمیم قلب نپذیرفت.

در سال ۱۹۷۹ میلادی، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان یورش برد، برای نخستین‌بار در تاریخ، مردمان یک کشور به چنین شمار عظیمی ناگزیر به مهاجرت شدند؛ رخدادی که در گذشته نظیری نداشت. پاکستان با رویی گشاده به چهار تا پنج میلیون پناهجوی افغان پناه داد و نه‌تنها مأوایی امن برایشان فراهم کرد، بلکه درهای مدارس، بیمارستان‌ها، خوراک، سرپناه و فرصت‌های شغلی را نیز به روی آنان گشود. این بارِ سنگین تنها چند ماه یا چند سال ادامه نداشت، بلکه آزمونی دشوار بود که بیش از چهار دهه به طول انجامید.

پاکستان این پناهجویان افغان را در دل و خانهٔ خود جای داد، اما پاداشی که در برابر این همه احسان دریافت کرد چه بود؟ «فرهنگ کلاشنیکوف»، مواد مخدر، تروریسم و ویرانی اقتصادی. این عناصر، فرهنگ سلاح را در خیابان‌های پاکستان گسترش دادند و نسل نو را به تباهی کشاندند.

و این همان ملتی است که ما آنان را همچون مهمان در خانهٔ خود پذیرفتیم، ولی افغان‌ها هرگز اثبات نکردند که خیرخواه پاکستان‌اند. این در حالی است که حتی به قدرت رسیدن خود را نیز مدیون پاکستان‌اند؛ با این همه، طالبان به جای برقراری روابط دوستانه با پاکستان، ترجیح دادند آلت دست هند شوند.

در این میان، زمانی که «اجیت دُوال» رئیس سازمان جاسوسی هند (را) بود، ویدیویی از او منتشر شد که در آن می‌گفت: «ما می‌توانیم طالبان را با بهایی بهتر بخریم.» و گویا طالبان در انتظار همان بها بودند؛ زیرا پس از دریافت آن، وزیر خارجهٔ طالبان، «امیرخان متقی»، در سفر خود به هند، ایالت جامو و کشمیر(منطقه مورد مناقشه بین هند و پاکستان) را بخشی از هند خواند، و بلافاصله پس از آن، با آتش توپخانه به خاک پاکستان حمله کرد تا ثابت کند که هند بهای خوبی پرداخته است.

در مدّت اخیر، طالبان با حملات خود از آن سوی مرز به نیروهای ارتش پاکستان و شهادت سربازان این کشور، نشان داده‌اند که پشت این اقدامات، دستِ هند نهفته است. در حالی‌که پاکستان همواره افغانستان را «کشور برادر اسلامی» خوانده و پیوسته کوشیده است تا طالبان را از انجام حملات تروریستی فرامرزی بازدارد، امّا طالبان هیچ‌گاه به این هشدارها و نصیحت‌ها توجه نکرده‌اند و این حملات همچنان ادامه یافته است.

دشمن دیرینهٔ پاکستان، یعنی هند، که همیشه در پی آسیب رساندن به پاکستان بوده، اینک چنگال‌های خود را در خاک افغانستان فرو برده است. کنسولگری‌های هند در افغانستان در حقیقت چیزی جز مراکز شبکه‌های جاسوسی و اردوگاه‌های آموزشی نیستند که در شهرهای گوناگون افغانستان به پایگاه‌های فعالیت‌های ضدپاکستانی تبدیل شده‌اند. هرچند حکومت طالبان به ظاهر مدّعی پیروی از شعائر اسلامی است، اما در واقع در دستان سازمان‌های جاسوسی هند بازی می‌کند.

پاکستان همواره بر اساس اصول اخوّت اسلامی در پی برقراری روابط برادرانه با افغانستان بوده است، ولی این رابطه همواره یک ‌سویه باقی مانده است. بسیاری از کشورهای دیگر، همچون ترکیه، جمهوری تُرک قبرس شمالی، جمهوری آذربایجان، بوسنی و چچن، هنوز هم قدردان احسانات و یاری‌های پاکستان‌اند. امّا افغانستان؟ درست در نقطهٔ مقابل آنان قرار دارد.

در حالی که طالبانِ پناه‌گرفته در پاکستان بیش از چهل سال است که در این کشور زندگی کرده‌اند، امروزه همین گروه در برابر پاکستان به تبلیغ و ترویج نفرت مشغول‌اند.

کسی خوب گفته است: به طالبان اعتماد کردن یعنی فریب به خود دادن  است. گذشتهٔ آنان آکنده از نقض عهدهاست. کمی تأمل کنید: در گذشته از میان رهبران طالبان، مولوی یونس خالص، گلبدین حکمت‌یار، عبدالرسول سیاف، مولوی محمد نبی محمدی، پیر سید احمد گیلانی، صبغت‌الله مجددی و برهان‌الدین ربانی در مکهٔ مکرمۀ داخل کعبه دست بر قرآن گذاشتند و قسم خوردند تا اختلافات را پایان دهند و صلح را برقرار سازند؛ اما تنها چند روز بعد آن سوگند را شکستند. بنابراین، اعتماد یا اطمینان به طالبان به‌معنای فریب خود است.

اکنون وقت آن رسیده که پاکستان در این زمینه تصمیمات قاطع بگیرد و لازم است سر این «مارهایِ آستین‌پوش» را فشار دهد. دوگانگیِ سیاست افغانستان، فریب‌کاری طالبان و تبانیِ مخفیانهٔ آنان با هند، تنها زمانی پایان می‌یابد که پاکستان منافع ملی‌اش را بر هر چیز دیگری مقدم بدارد. همهٔ اتباع غیرقانونی افغان باید از کشور اخراج شوند، مرزهای افغانستان باید غیرقابل‌عبور گردد، و روابط با دولت طالبان محدود شود تا امنیت پاکستان در اولویت قرار گیرد. برای شکستِ اتحاد هند و افغانستان، لازم است پاکستان روابط دفاعی و تجاری نوینی با ترکیه، جمهوری آذربایجان، ایران و کشورهای آسیای مرکزی برقرار سازد.

مسئلهٔ افغانستان هرگز صرفاً دینی یا ایدیولوژیک نبوده؛ این بازی‌ای است از سرِ محاسبهٔ محض، خودخواهی و عطش قدرت. رفتار طالبان فرصتی است برای تمییزِ راست و دروغ. چه طالبان باشند و چه دولت‌های پیشین افغانستان، همگی یک هدف را دنبال کرده‌اند: تضعیف پاکستان و خشنود ساختن هند. اما هدف ما حمایت از نیروهای امنیتی‌ای است که برای حفظ تمامیت و ثبات وطن، جان خود را بی‌توجه به خطر فدا می‌کنند؛ زیرا پاکستانِ ماست کشوری که از جان‌مان هم دوست‌ داشتنی‌تر است.[1]

نویسنده: دکتر فرقان حمید

مترجم:م.ع.م
منابع: روزنامه جنگ

 

[1] . https://jang.com.pk/news/1519568

کد خبر 25278

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 10 =