هند و بنگلادش چگونه افراط گرائی های یکدیگر را تقویت می کنند؟

هنگامی که رژیم طولانی مدت شیخ حسینه سرانجام در سال 2024 به پایان رسید، بنگلادش خود را نه تنها از نظر رهبری، بلکه همچنین از نظر هویتی در یک دو راهی نامشخص دید. دوره خلائی که بنگلادش پشت سر گذاشت، شاهد بود که نمادهای آشنای سیاست اسلامی با اعتماد به نفس فزاینده ای دوباره ظاهر شدند. آنچه زمانی محدود به حواشی فعالیت های مذهبی بود، اکنون راه خود را به درون جریان اصلی گفتگوهای سیاسی باز کرده است.

هند و بنگلادش چگونه افراط گرائی های یکدیگر را تقویت می کنند؟

هنگامی که رژیم طولانی مدت شیخ حسینه سرانجام در سال 2024 به پایان رسید، بنگلادش خود را نه تنها از نظر رهبری، بلکه همچنین از نظر هویتی در یک دو راهی نامشخص دید. دوره خلائی که بنگلادش پشت سر گذاشت، شاهد بود که نمادهای آشنای سیاست اسلامی با اعتماد به نفس فزاینده ای دوباره ظاهر شدند. آنچه زمانی محدود به حواشی فعالیت های مذهبی بود، اکنون راه خود را به درون جریان اصلی گفتگوهای سیاسی باز کرده است. در حالی که این وضعیت از نظر برخی کارشناسان تا حدی مرهون خستگی ناشی از اقتدارگرایی سکولار حسینه است، سایه تحولات منطقه‌ای بزرگ‌تر را نیز به همراه دارد که عبارت است از: ظهور هندوتوا (هندوئیسم افراطی) در هند.

برای درک این دگرگونی و تجدید حیات، ابتدا باید پارادوکس سکولاریسم حسینه را درک کرد. حزب عوامی لیگ در طول دوران حکومت حسینه ، سکولاریسم را از آرمان آزادی به شعار "کنترل" تبدیل کرد. این کار با سانسور و تضعیف سیستماتیک هر مخالفت سیاسی همراه شد. وقتی قدرت، مترادف با یک حزب واحد شد، اقتدار اخلاقی پروژه سکولاریستی سقوط کرد. کسانی که می‌توانستند شفافیت اخلاقی یا حداقل تظاهر آن را ارائه دهند، وارد این ناامیدی شدند. گروه‌های اسلام‌گرا، با شبکه‌های رفاهی مردمی و تصویری نابسامان، روایتی متضاد ارائه کردند که عبارت بود از: ایمان به عنوان عدالت، دین به عنوان پاکی و سیاست به عنوان بازسازی اخلاقی. اما این بحران داخلی بی سر و صدا با آنچه در آن سوی مرز اتفاق افتاده، تشدید شده است.

همانطور که هند خود را در لباس زعفرانی( رنگ لباس هندوهای افراطی) ناسیونالیسم اکثریت می پوشاند، گرمای ایدئولوژیک آن فراتر از قلمرواش می تابد. بنگلادش به زبان برتری فرهنگی هندوتاوا، که ادعا می کند روح هند "ذاتا" هندو است و اقلیت ها باید یا سازگار شوند یا محو، اغلب پذیرا یا آسیب پذیر است. در این شرائط، هم خشم و هم اضطراب بر انگیخته می شود. هر بار که یک رهبر هندی اصطلاح "هندوراشترا ( استان هندو)" را به کار می‌برد، یا یک کانال تلویزیونی در دهلی درباره "نفوذی های بنگلادشی" بحث می‌کند، مرز عاطفی بین دو ملت آهنین تر می شود. در این تشدید وضعیت، دعوت به هویت اسلامی در بنگلادش قوت بیشتری پیدا می کند.

برای بسیاری از جوانان بنگلادشی، تضاد تقریباً اجتناب ناپذیر است. اگر هند بی شرمانه هندو است، چرا بنگلادش نباید با افتخار مسلمان باشد؟ اگر همسایگان ما می توانند ایمان را با ملیت ترکیب کنند، چرا ما باید از میراث دینی خود دوری کنیم؟ اینها سئوالات ستیزه جویانه نیستند، بلکه سؤالات هویتی، اما دقیقاً از نوع سئوالاتی هستند که سیاست اسلامگرایان در باره آنها رشد می کند. خطر در خود سئوال نیست، بلکه در پاسخ هایی است که پوپولیست ها منتظر ارائه آن هستند. سیاست ارتجاع از دیرباز یک ویژگی جنوب آسیایی بوده است. ما خودمان را با آنچه نیستیم یا در مقابل آن چیزی که می ایستیم، تعریف می کنیم. در دهه 1970، بنگلادش خود را علیه حکومت دینی پاکستان تعریف کرد. امروز، این خطر را دارد که خود را در برابر هندوتوای هند تعریف کند. این دو موضع بیش از آنچه هر یک از طرفین اعتراف کنند، منعکس کننده یکدیگر هستند. هر یک از طرفین ادعا می کند که ایمان را از آزار و خشونت محافظت می نماید و از این ترس برای تحکیم قدرت استفاده می کند. رنگ زعفران دهلی از رنگ سبز داکا تغذیه می کند و بالعکس. بنابراین مرز این دو به آینه ای تبدیل شده است که افراط و تفریط آنها را منعکس می کند.

رسانه های اجتماعی این چرخه را تشدید کرده اند. حساب‌های کاربری رسانه های اجتماعی مرتبط با هندوتوا داستان‌های "آزار و شکنجه هندوها" در بنگلادش را که اغلب تحریف یا ساختگی است، منتشر می‌کنند تا به خشم در بنگلادش دامن بزنند. در پاسخ، صداهای اسلام‌گرا در بنگلادش کلیپ‌هایی از حمله اوباش هندی به مسلمانان را به اشتراک می‌گذارند و آنها را به عنوان مدرکی نشان می‌دهند که سکولاریسم دروغ است و فقط یک نظم اسلامی می‌تواند عزت را تضمین کند. هر یک از طرفین، عمیق ترین سوء ظن طرف مقابل را در یک دوئل دیجیتالی از خشم، تأیید می کند.

هیچ یک از اینها برای سلب مسئولیت بنگلادش نیست. ظهور سیاست اسلامی در اینجا تا حد زیادی ریشه در نارضایتی داخلی ناشی از بیکاری، نابرابری، فساد و فقدان رهبری معتبر سکولار دارد. اما نادیده گرفتن بعد خارجی قضیه به معنای ندیدن نیمی از داستان است. اکثریت گرایی، مانند هر ایدئولوژی طرد گرایانه، مسری است. هنگامی که جامعه ای برتری دینی را مطرح می کند، همسایگانش نیز احساس می کنند که مجبور به انجام همین کار هستند. در موزاییک شکننده جنوب آسیا، ناامنی هویتی سریعتر از خود ایدئولوژی گسترش می یابد.

فاجعه این است که هر دو ملت زمانی بینشی از پلورالیسم داشتند که در آن ایمان با آزادی همزیستی داشت و فرهنگ فراتر از عقیده بود. تاریخ بنگال مملو از قدیسان، شاعران، و اصلاح‌طلبان است که از اخلاقی ترکیبی دفاع می‌کردند که جوامع هندو و مسلمان را در یک زندگی فرهنگی مشترک پیوند می‌داد. اما امروزه پل هایی که طی قرن ها ساخته شده اند در حال برچیده شدن هستند و به طور فزاینده ای با دیوارهای شعاری و پرچم های ایمان جایگزین می شوند. اما هویت تحمیل شده توسط ترس و ارعاب اصلاً هویت نیست. امروزه پل هایی که طی قرن ها ساخته شده اند در حال ریزش هستند و به طور فزاینده ای با دیوارهای شعاری و پرچم های ایمان جایگزین می شوند. اما هویت تحمیل شده توسط ترس و ارعاب اصلاً هویت نیست.

 برای بنگلادش، مسیر پیش رو ظریف وحساس است. بنگلادش نمی توان اجازه بدهد که شکست نخبگان سکولار به شکل دیگری از مطلق گرایی، به پیروزی تبدیل شود. همچنین نمی تواند نسبت به شیوه هایی که سیاست منطقه ای احساسات داخلی را شکل می دهد، کور بماند. سکولاریسم واقعی باید از درون از طریق عدالت، مسئولیت پذیری، سیاست اصولی و احترام به ایمان بازسازی شود، اما بدون تسلیم شدن در برابر آن به عنوان یک دولت.

برای هند نیز یک هشدار وجود دارد. پیروزی هندوتوا ممکن است آراء را جمع کند، اما تعادل ظریف منطقه را به هم می زند. هر چه هند بیشتر خود را با طرد گرایی تعریف کند، در ازای آن سیاست های طردکننده همسایگانش را بیشتر تقویت می کند. یک هندوی هندی و یک اسلامگرای بنگلادشی متضاد نیستند. آنها انعکاس ناامنی یکسانی هستند که به رنگ های مختلف پوشیده شده اند.

جنوب آسیا نیازی به تقسیم ذهنی دیگر ندارد. چیزی که به آن نیاز دارد، یک محاسبه صادقانه با تقارن خطرناکی است که در آن سوی مرزهایش پدیدار شده است. تا زمانی که هر دو ملت یاد نگیرند که ایمان نمی تواند پایه شهروندی باشد و غرور نمی تواند جایگزین کثرت گرایی شود، هلال ( نشان اسلامگرا ها) و زعفران ( رنگ هندوهای افراطی) همچنان به یکدیگر خیره می شوند و به آینده هیچ یک از ملت ها خدمت نمی کنند.

نویسنده: آرمان احمد، تحلیلگر و پژوهشگر ژئوپلیتیک و روابط بین الملل

(روزنامه دیلی استار، دو شنبه 17 نوامبر 2025)

ملاحظه: سقوط دولت طرفدار و متفق هند در بنگلادش به رهبری خانم شیخ حسینه و فرار او به آن کشور در تابستان سال 2024، گسل  های سیاسی، امنیتی و دینی میان دو کشور را تحریک کرده و دو طرف را وارد یک دوره تنش و منازعه همه جانبه در این عرصه ها کرده است. در این دور جدید از تنش و منازعه میان دهلی و داکا، فشارها عمدتا از ناحیه دولت هند است و این کشور تلاش می کند با فشارهای سیاسی و اقتصادی از یک سو و تحریک طرفداران حزب عوامی لیگ در داخل بنگلادش به ایجاد ناامنی در این کشور از سوی دیگر، نارضایتی خود را از تحولات سیاسی سال گذشته بنگلادش که منجر به سقوط دولت طرفدار دهلی نو در داکا شد ابراز نماید. این نارضایتی ها همچنین خود را در دامن زدن به حرکت های افراطی هندو ها از سوی دهلی نو از جمله در ایجاد محدودیت های بیشتر سیاسی و اجتماعی برای اقلیت بنگالی هند در ایالت بنگال غربی این کشور نشان می دهد.

https://www.thedailystar.net/opinion/views/news/how-india-and-bangladesh-are-reinforcing-each-others-extremes-4036441

کد خبر 25752

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 2 =