متن زیر از نوشته‌های رازیکا عدنانی (Razika Adnani) استاد فلسفه و اسلام‌شناس، عضو شورای راهبری بنیاد اسلام فرانسه و مدیر بنیانگذار روز جهانی فلسفة الجزایر است.

رازیکا عدنانی (Razika Adnani) استاد فلسفه و اسلام‌شناس، عضو شورای راهبری بنیاد اسلام فرانسه و مدیر بنیانگذار روز جهانی فلسفة الجزایر است. وی در سمینار «سکولاریسم و بنیادگرایی» که از سوی کالج برناردن[1] برگزار شده بود، همکاری‌ داشت و متن زیر از نوشته‌های اوست که به‌تازگی در روزنامة La Croix چاپ پاریس منتشر شده‌است.

این نظریه که تصوف راه‌ حل نهایی بحرانی است که اسلام و مسلمانان با آن درگیر هستند، به‌تدریج در حال گسترش است. بسیاری تصوف را همچون پادزهری در مقابل جنبش‌های سَلَفی، رادیکالیسم و اسلام سیاسی می‌بینند که به نام اسلام خشونت را ترویج می‌دهند. در کشورهای اسلامی مانند الجزایر، مصر و مراکش بازگشت به صوفیگری مورد اقبال قرار گرفته‌است و مریدان و پیروان تصوف که از زمان گسترش وهابیت کنترل شده بودند، دوباره احیاء شده‌اند. امروزه در غرب، شیفتگی به صوفیگری به میزان چشمگیری گسترش یافته‌است. همچنین، بسیاری برای اینکه خود را از اسلام رادیکال متمایز بدانند، ترجیح می‌دهند که خود را به عنوان صوفی معرفی کنند.

شیفتگی به صوفیگری

شیفتگی به تصوف از این موضوع نشأت می‌گیرد که این طریقت می‌خواهد اسلامی روحانی باشد. صوفیگری به عنوان راه‌ حلی در تقابل با تفوق بُعد اجتماعی در اسلام معرفی می‌شود؛ به عبارتی، راه ‌حلی برای شریعت[2] که برای بیشتر مسلمانان، مقدس و خارج از محدودۀ زمانی خاص است؛ موضوعی که مانع رشد جوامع مسلمین و انتقال به عصر مدرنیته است.

در غرب، به‌ویژه در فرانسه که کنترل سیاست‌های لائیک و غیردینی در ساختار قانونی جامعه بیش از پیش مورد تقاضا می‌باشد، تشویق به گرایش‌های صوفیانه برای بسیاری از افراد، راهی است به سوی اسلامی که با ارزش‌های جمهوری انطباق بیشتری دارد. همچنین، تصوف به عنوان یک نظریۀ «تساهل» شناخته می‌شود؛ موضوعی که افراد را به خود جذب می‌کند و این در حالی است که خشونت به نام اسلام، امری نگران‌کننده است. از آنجا که تصوف بُعد معنوی اسلام را در اولویت خود قرار می‌دهد، این ارزش و معیار تساهل و تحمل به آن اختصاص داده می‌شود. بدین ترتیب، در معنویتی که تنها هدف آن، عبادت و ستایش ذات الهی است، نه تنها همۀ مذاهب اسلامی، بلکه همۀ ادیان ارزش دارند. اینکه تصوف از عشق سخن می‌گوید نیز خود نوعی امتیاز به شمار می‌آید و برای مقابله با خشونت و تعصب،‌ چه چیزی بهتر از عشق خواهد بود؟

با وجود این، به رسمیت شناختن جنبه‌های مثبت تصوف نباید مانع شود که آن را با نگاهی واقع‌بینانه‌تر بررسی کنیم. مهم است که خاطرنشان کنیم هر اندازه هم که آموزه‌ها و گفتمان تصوف، جهانی باشد، تصوف نظریه‌ای است که متعلق به اسلام است.

هرچند تصوف می‌خواهد معنوی باشد، اما بُعد اجتماعی اسلام را کنار نمی‌گذارد و این امر از حدود قرن دوازدهم و از زمان مراودات و نزدیکی میان صوفیان و فقیهان وجود داشت. بزرگان صوفی یادآوری می‌کنند که مذهب آنان تا چه حد برای دستورهای خداوند و پیامبرش اهمیت و توجه قائل می‌شود. برخی از صوفیان، همچون روزبهان[3] و غزالی[4] از مجتهدان و بزرگان در زمینة فقه بوده‌اند. شیخ خالد بن ‌تونس[5]، پدر معنوی صوفیۀ علاویه[6]، در این زمینه می‌نویسد: «اسلام مانند هر دینی با قوانین، دکترین و شرایع، جنبۀ بیرونی دارد، اما صوفیان به این بسنده نمی‌کنند».

دربارۀ اصل عشق، نصر حامد ابوزید[7] در کتاب خود با نام چنین گفت ابن‌عربی، در برابر تحریف تصوف و تصویری که ابن‌عربی[8] از عشق صوفی ارائه می‌کند، هشدار می‌دهد. او به مطالبی استناد می‌کند که ابن‌عربی در شرایطی خاص بیان کرده‌است و خلاف اصل عشقی است که از آن حکایت می‌کند.

تشویق منطق به عنوان توانایی استدلال

اما با وجود این خصوصیات، منفی‌ترین نقطۀ تصوف، در نظریۀ معرفت‌شناسانۀ آن است. این تئوری بر مبنای اصولی است که خِرَدورزی یا تفکر منطقی را ترغیب نمی‌کند.

شایان ذکر است که رشد و ظهور وهابیت در نتیجۀ تضعیف تصوف نیست، بلکه به دلیل فقدان تفکری است که قادر به رویکردی نقادانه نسبت به خود تصوف و نیز نظریات سَلَفی و بنیادگرایانه‌ای نیست که به آن‌ها تکیه می‌کند. همچنین، برای مبارزه با وهابی‌گری کافی نیست که تصوف دشمن قسم‌خورده‌اش را در مقابل آن عَلَم کرد. برای مقابله با وهابی‌گری باید تفکر خلاقانه را ارزش نهاد و خِرَد را به عنوان توانایی استدلال تشویق کرد.

باری، تصوف در بنیاد معرفت‌شناسانۀ خود به تئوری و نظریۀ کلانی متعلق است که همۀ شاخه‌های اسلام را به استثنای چند مکتب، در یک مجموعه گرد می‌آورد که معتقدند تفکر بشری نمی‌تواند راهی برای دستیابی به شناخت و حقیقت باشد[9].

نقد و بررسی صوفیگری

معرفت‌شناسی صوفیه مبتنی بر نظریۀ مقدسانی است که «به این ایده معتقدند که شناخت و معرفت از طریق گمانه‌زنی فکری یا ادراکات حسی دریافتنی نیست. معرفت می‌تواند تنها از طریق الهام و انکشاف معنوی به دست ‌آید. بنابراین، خداوند حقیقت را برای کسانی آشکار می‌نماید که تنها پس از طی این مرحله به خلوص درونی رسیده‌اند؛ یعنی برای سالکان، مقدسان. کسی که حقیقت را درمی‌یابد، سعی نخواهد کرد که آن را تحلیل کند یا توضیح دهد، بلکه فقط آن را انتقال می‌دهد».

با این تئوری، تصوف زمینه را برای خرافه‌پرستی و اعتقاد به روح جادویی ـ نقطۀ مقابل تفکر خلاقانه و خِرَدورزانه ـ هموار می‌سازد و این موضوع را متصوفه در میان مردم اشاعه می‌دادند. دوران شکوفایی تصوف از قرن دوازدهم تا نوزدهم میلادی، یعنی دوران فقر و افول برای جهان اسلام بود. بی‌شک ارزش یک تئوری یا ایده با تأثیرهای آن بر واقعیت افرادی که به آن اعتقاد دارند و نیز با رفتار آن‌ها ارزیابی می‌شود.

بنابراین، مباحث تساهل و عشق که مورد ستایش صوفیان است و توجه همگان را به خود جلب می‌کنند، نباید مانع از نگاه انتقادی به تصوف شود و باید محتاط باشیم که سکون و رکود فکری را نیز به اصول و نظریات پیشین اضافه نکنیم.


[1] Collège Des Bernardins

[2] Charia

[3] Ruzbehan

[4] Al-Ghazali

[5] Cheikh Khaled Ben Tounes

[6] Al-Alawiya

[7] Nasr Hamed Abou Zaid

[8] Ibn Arabi

[9]. Razika Adnani, Islam : quel problème? Les défis de la réforme, P. 32.

کد خبر 342

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =