بدنبال استقرار گروه طالبان در کابل و ایجاد حکومت امارت اسلامی، رهبری طالبان به موازات تلاش در حوزه حکومتداری و تعیین وزیران سرپرست برای وزارتخانه ها, اقدام به ایجاد کمیسیونهایی در حوزه های مختلف از جمله کمیسیون دعوت و ارشاد, کمیسیون تسویه صفوف طالبان, کمیسیون جلوگیری از تلفات ملکی(غیرنظامیان) و کمیسیون سمع(رسیدگی به) شکایات, کمیسیون بررسی حقوق شیعیان و...، با اهداف مشخص نمود.
از آن جاییکه پس از تحولات بوجود آمده و سقوط دولت اشرف غنی و نظام جمهوری بنا به شرایط حاکم در افغانستان، اکثریت رهبران سیاسی, فرهنگی، مذهبی، اجتماعی, علمی, نظامی و امنیتی اقدام به ترک افغانستان نمودند، دراین راستا و در ادامه فرآیند ساختارسازی حاکمیت جدید، کابینه امارت اسلامی کمیسیونی را تحت عنوان «کمیسیون عودت و ارتباط باشخصیتهای افغان» درتاریخ ۲۵/۱۲/۱۴۰۱ ایجاد و به کمیسیون مزبور ماموریت داده شد تا در زمینه تشویق و دعوت از آنان برای بازگشت به افغانستان برنامه ریزی نماید.
گفتنی است مسئولیت کمیسیون مزبور را شهاب الدین دلاور بر عهده دارد و اعضاء کمیسیون عبارتند از:
امیرخان متقی، عبدالحق وثیق، حافظ انس حقانی، ملاخیرالله خیرخواه، شیخ محمد خالدحنفی و قاری فصیح الدین.
این کمیسیون ماموریت دارد تا با چهره های سیاسی و شخصیتهای شاخص افغانستان که در خارج از کشور هستند، گفتگو نماید. البته در خصوص چگونگی ارتباط کمیسیون با شخصیتها، جزئیات بیشتری مطرح نشده است.
البته قبل از اشکیل این کمیسیون تعداد از شخصیتهای سیاسی وابسته به دولت اشرف غنی از جمله «سلام رحیمی» وزیر دولت در امور صلح، «ادریس زمان» سرپرست وزارت خارجه و ظریفه غفاری شهردار قبلی میدان شهر به کابل آمده وحمایت خود را از امارت اسلامی اعلام نمودند.
اما ایجاد کمیسیون عودت با واکنشهای متفاوتی مواجه گردید. سازمان ملل و بعضی از مجامع بین المللی و همچنین بعضی از کشورهای منطقه از این اقدام طالبان استقبال نموده، و از سویی دیگر این اقدام طالبان، با واکنش منفی بسیاری از رهبران و شخصیتهای سیاسی افغانستان مواجه گردیده است. آنان بر این باور هستندکه رفتارهای طالبان به دلایل متعدد متناقض است و اساسا حکومت طالبان دنبال تشکیل حکومت مردمی و مشارکتی نبوده و تنها به دنبال تحمیل حاکمیت و تثبیت جایگاه خود در افغانستان است و از طریق کمیسیون دعوت میخواهند نوعی مشروعیت برای حکومت خود جلب کنند.
چه بسا که قبل از ایجاد کمیسیون عودت، رهبری طالبان با اعلام عفو عمومی؛ از همه احزاب و رهبران سیاسی درخواست نموده بودند که به کشور بازگشته و به زندگی خود مشغول شوند. این در حالی است که حامد کرزی و دکتر عبدالله که در طول مذاکرات دوحه پل ارتباطی بین دولت غنی و تیم مذاکره کننده طالبان بودند، به نوعی در حصر خانگی قرار دارند و اساسا اجازه خروج از افغانستان نیز به آنان داده نشده بود و همین مساله به خودی خود، راستگویی و صداقت طالبان را در میان نخبگان و رهبران سیاسی افغانستان زیر سوال برده است. بویژه که در طول نزدیک به ۸ ماه حکومت طالبان، تعداد زیادی از نیروهای نظامی و امنیتی، کارمندان دولت قبل، دستگیر و بازداشت (و حتی شکنجه) شده اند و جستجوی خانه به خانه و سایر اقدامات طالبان موجب نوعی بی اعتمادی به طالبان شده است. از طرف دیگر بعضی از رهبران طالبان قبل از تشکیل کمیسیون اعلام نمودند هر کسی که حتی یک روز با دولت قبلی همکاری داشته، به هیچ عنوان به نامبرده مسئولیت واگذار نخواهد شد. در نتیجه مجموعه اقدامات و اظهار نظرهایی از این دست، عملا راستی آزمایی فرمان عفو عمومی را زیرسوال برده و همین مساله موجب شد تا رهبران و شخصیتهای سیاسی، علمی و سایراقشار جامعه نسبت به طالبان بی اعتماد گردیده و از کشور خارج شود.
اما آنچه که موجبات بی اعتمادی رهبران سیاسی و نخبگان علمی و نظامیان دولت قبل به حکومت طالبان را فراهم میکند، عبارتند از: رفتارهای تحقیرآمیز و محدود کننده طالبان با حامد کرزی و دکتر عبدالله، انتقامگیری طالبان از کسانی که اساسا مخالف طالبان و تفکر طالبانیسم هستند، تاکید طالبان بر حکومت تماما طالبانیستی و حکومت تمامیت خواه، عدم اراده طالبان بر تشکیل دولت فراگیر و مشارکتی، عدم همپذیری اقوام غیرپشتون(بویژه تاجیکها و ازبکها،) انحصارگرایی در اداره کشور و تاکید طالبان بر آیین پشتونوالی و سنتهای قومی و قبیلهای خود و... .
واقعا این سوال اساسی را باید مورد بررسی قرار داد که اهداف طالبان از ایجاد کمیسیون عودت چیست؟
واقعیت این است که طالبان برای اقناع سازی و کسب مشروعیت در داخل و خارج، نیاز مبرم دارد تا با بازگرداندن رهبران سیاسی و حتی دادن تعهد امتیاز یا سمتهایی، موجب بازگشت مهاجرین را فراهم کرده و عملا مشروعیت حکومت خود را ارتقاء دهد. از دید طالبان، اگر رهبران سیاسی ترغیب به بازگشت شوند، به مرور سایر اقشار بویژه نیروههای ماهر در ادارات مختلف نیز تشویق به بازگشت خواهند شد. البته با توجه به عملکرد متناقض طالبان در مورد عفو عمومی و سایر مواردی که در سطور به آنها اشاره شد، اعتماد کمتری به قول و عمل طالبان بویژه در میان رهبران شمال دارد و حتی رهبران شیعه ای که در داخل حضور دارند، نسبت به قول طالبان در خصوص عملی شدن قانون احوال شخصیه بیمناک هستند. چنین مواردی موجب شده تا اعتماد متقابل بوجود نیاید و یا در کمترین میزان خود باشد.
شاید یکی از اهداف اصلی کمیسیون عودت این باشد که طالبان بتواند با ترفندی گروههای مخالف خود را با بازگرداندن به افغانستان، به نوعی در کنترل خود داشته باشد و از این طریق اجازه ندهد تا جریان مخالف دولت طالبان به صورت قدرتمند شکل بگیرد. بدون شک طالبان زمانی میتواند حکومت با ثبات و با دوام تشکیل دهد که به گفته ها خود قبل از ورود به کابل در خصوص تشکیل دولت موقت و حکومت مشارکتی عمل کند والا کمیسیونی که بر مبنای اعتماد و صداقت نباشد و تنها از آن به عنوان ابزاری برای تثبیت حکومت خود بهره برداری کند، دستاورد چندانی نخواهد داشت. در نهایت باید اذعان کرد که انحصارگرایی در قدرت و حذف غیرپشتونها در کشوری که به موزائیک اقوام آراسته شده است، نه تنها به نتیجه نمی رسد، بلکه چهره طالبان را که مدعی است بیش از چهل سال و از زمان حمله ارتش سرخ شوروی برای ایجاد حکومت اسلامی مبارزه کرده است، مخدوش میکند و دقیقا تاریخ گذشته افغانستان تکرار میشود. اگر در دولت مجاهدین نیز همپذیری اتفاق میافتاد و کشورهای معاند و دشمن اجازه میدادند، دولت مجاهدین میتوانست مبنای آغاز یک دولت اسلامی باشد و بدون تردید اگر طالبان نیز نتواند همپذیری در داخل را ایجاد کند و تنها به فکر حکومت انحصاری باشد، این احتمال که سایر اقوام بویژه اقوام شمال رو به مبارزه مسلحانه بیاورند، محتمل است و در چنین وضعیتی تنها رنج و درد مردم افغانستان افزایش و موجب تداوم آشوب و ناامنی و مداخله قدرتهای سلطه گر خواهد شد.
تاریخ : ۱۴۰۱/۱/۲۲
جعفرفتح آبادی کارشناس افغانستان
نظر شما