نویسندگان: زاهد شهاب احمد و علی اکبر [1]
همکاران در تالیف : انستیتو مطالعات صلح پاکستان، دانشگاه قائد اعظم اسلام آباد و انستیتو مطالعات استراتژیک افغانستان با حمایت مالی دانشگاه دیکین ملبورن، پروفسور شهرام اکبرزاده (دانشگاه دیکین ملبورن) و دکتر استوتی باتناگر (دانشگاه ملی استرالیا)
خلاصه کتاب
آسیای جنوبی و مرکزی به دلیل عوامل فرهنگی، ژئواکونومیک و ژئوپلیتیک برای ایران حائز اهمیت است. از نظر پویایی فرهنگی و ایدئولوژیک، این منطقه به دلیل جمعیت قابل توجه شیعه برای ایران قابل توجه است. تخمین زده می شود که حدود 36 تا 64 میلیون شیعه در جنوب آسیا وجود دارد. شیعیان 15 درصد از جمعیت افغانستان و 20 درصد از جمعیت پاکستان را تشکیل می دهند. جمعیت افغانستان حدود 35 میلیون نفر است، و 15 درصد آن شیعیان هستند. از جمعیت 207.8 میلیونی پاکستان حدود 40 میلیون پاکستانی هستند. این بدان معناست که پاکستان دومین جمعیت شیعه پس از ایران را دارد. به خاطر این تعداد جمعیت است که ایران نفوذ سیاسی، فرهنگی و ایدئولوژیک خود را در افغانستان و پاکستان گسترش داده است.
این کتاب تلاشی است برای کشف جنبه های مختلف واقعیت ها و انگیزه های تهران برای نفوذ اقتصادی، ایدئولوژیک و سیاسی ایران در افغانستان و پاکستان در بستر درگیری های فرقه ای در منطقه است. این مطالعه با هدف پاسخگویی به سوالات زیر انجام می شود:
منابع و ابزار قدرت نرم ایران در افغانستان و پاکستان چیست؟
استقبال از قدرت نرم ایران در افغانستان و پاکستان چگونه است؟
ایران با استراتژی های خود در افغانستان و پاکستان به چه نتایجی دست یافته است؟
راهبردهای قدرت نرم ایران
- سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی
ایران در چند دهه گذشته از ابزارهای مختلفی برای افزایش قدرت نرم خود در منطقه استفاده کرده است. یکی از ابزارهای کلیدی برای افزایش قدرت نرم ایران، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی (ICRO) است. ICRO در سال 1995 با هدف همگن سازی شبکه های دیپلماسی فرهنگی متنوع جمهوری اسلامی و برای هماهنگی ابتکارات فرهنگی دوجانبه ایران با سایر کشورها تأسیس شد. فعالیت های اصلی ICRO شامل برگزاری رویدادهای فرهنگی و مذهبی در کشورهای مختلف، تبلیغ و ترویج است. مراکز یادگیری زبان فارسی و ایجاد پیوند با مؤسسات فرهنگی در کشورهای میزبان. علاوه بر این، این سازمان کتابهایی درباره فرهنگ ایران و جمهوری اسلامی تولید میکند که در مراکز فرهنگی مرتبط با ICRO در دسترس عموم قرار میگیرد. ICRO در کشورهای مختلف منطقه از جمله همسایگان ایران افغانستان، پاکستان، ترکیه و تاجیکستان دفاتر دارد.
ایران اغلب بر جشن سال نو ایرانی (نوروز) در سراسر منطقه یعنی ایران و افغانستان و تاجیکستان تاکید به عنوان ابزاری برای افزایش همکاری با آنها توجه جدی دارد.
- صدا و سیمای جمهوری ایران
شعبه های بین المللی صدا و سیما شامل العالم، الکوثر، پرس تی وی، هیسپان تی وی و شبکه سحر است که مثلا این شبکه پخش برنامه های عمدتاً پشتو را در سال 1997 آغاز کرد و هدف آن صدور ارزشهای مرتبط با انقلاب اسلامی ایران به خارج و حمایت از آن است. برخی از این شبکههای رسانهای علاوه بر برنامههای مذهبی، برنامههای سرگرمکننده مانند فیلمهایی را پخش میکنند که جمهوری اسلامی از طریق آنها به دنبال ترویج ارزشهای فرهنگی ایرانی است. به طور خاص، تلویزیون آی فیلم یک کانال سرگرمی عربی زبان است که فیلم ها، سریال های تلویزیونی و برنامه های تلویزیونی ایرانی را با دوبله عربی یا انگلیسی پخش می کند.
- دانشگاه المصطفی (ص)
یکی از مؤسسات آموزشی ایران برای صدور ارزش ها و هنجارهای خود، دانشگاه بین المللی المصطفی (MIU) است. در بسیاری از کشورهای منطقه شعبه دارد و هدف آن تربیت حقوقدان، روحانیون، محققین و مترجمان است. آموزه های آن منعکس کننده ایدئولوژی شیعه، مطالعات قرآنی و اهداف سیاسی همسو با سیاست های دولت ایران است. همچنین خدمات آموزشی آنلاین را برای کسانی که امکان شرکت در آن را ندارند ارائه می دهد .
- بنیادهای خیریه (بنیادها)
به عنوان ابزاری برای تقویت قدرت نرم آن. بنیادها تشکل های فرادولتی هستند که از همان ابتدای تأسیس جمهوری اسلامی ایران ظهور کردند. همانطور که جنکینز اشاره می کند، بنیادها «ابزار قوی سیاست خارجی هستند که به طور مؤثر در خدمت به هویت انقلابی و فرهنگی ایران نفوذ می کنند و منبع بلندمدت تداوم سیاست خارجی ایران خارج از تغییر سیاست های منطقه ای دولت ها هستند.
آنها توسط دولت های منتخب نظارت نمی شوند، بلکه اغلب مستقیماً با رهبر ایران در ارتباط هستند، و بنابراین می توانند استراتژی های بلندمدت را بدون توجه به تغییرات دولت دنبال کنند. بنیادها در کشورهایی مانند عراق، لبنان، افغانستان، سوریه و تاجیکستان فعال هستند. فعالیت های آنها بر فرهنگ، مذهب و هنر متمرکز است. به عنوان مثال، در حوزه هنر می توان به بنیاد سینمایی فارابی اشاره کرد که سینما را ترویج می کند و به عنوان وسیله ای قدرتمند برای گسترش ایدئولوژی اسلامی عمل می کند.
سند چشمانداز بیستساله ایران، منعکسکننده استراتژی ایران برای ترکیب قدرت نرم و سخت خود برای دستیابی به «رهبری منطقهای» است. این سند ایران را به عنوان یک رهبر منطقه ای در اقتصاد و علم با هویت انقلاب اسلامی، الهام بخش در روابط بین الملل معرفی می کند.
این کتاب در نه فصل، تنظیم شده است. فصل اول مقدمه است.
فصل دوم تأثیر تاریخی ایران در افغانستان و پاکستان را از دوران پیش از اسلام تا اوایل دوره مدرن بررسی میکند. این فصل نشان می دهد که چگونه جریان افکار، مردم، زبان و تجارت بین ایران و شبه قاره هند و بین ایران و خراسان بزرگ در طول تاریخ رخ داده است. این نشان می دهد که ایران از میراث امپراتوری خود (امپراتوری ایران) برای ترویج حسن نیت در همسایگی افغانستان و پاکستان در دوره معاصر سود می برد.
فصل سوم به بررسی پویایی روابط ایران با افغانستان و پاکستان با تمرکز ویژه بر نگرانیهای کلیدی تهران میپردازد. در مورد افغانستان، سه نگرانی اصلی برای تهران وجود دارد: تجارت غیرقانونی تریاک از افغانستان به ایران. هجوم و حضور تعداد زیادی از پناهجویان افغان در ایران؛ و مناقشه تقسیم آب بر سر رودخانه هیرمند. در مورد پاکستان، ایران نگران افزایش فرقهگرایی و گروههای جهادی سنی بلوچ است که به پاکستان پناهنده شدهاند. همانطور که در این فصل بررسی شد، شرکت کنندگان در تحقیق ما چندین منبع کلیدی تنش را از نظر روابط ایران با افغانستان و پاکستان شناسایی کردند. بهویژه، مصاحبهشوندگان افغان ما از نگرش تهران نسبت به پناهجویان افغان مقیم ایران بسیار انتقاد کردند و همچنین مناقشه آب را یکی از مناقشات معلق بین افغانستان و ایران میدانستند. مصاحبه شوندگان پاکستانی ما کشور عربستان سعودی و مسائل امنیتی مرزی بین ایران و پاکستان را عامل بی اعتمادی و تنش ما بین ایران و پاکستان ذکر کردند.
فصل چهارم به بررسی چگونگی اهمیت افغانستان و پاکستان برای اهداف ژئواستراتژیک ایران در آسیای جنوبی و مرکزی میپردازد. همانطور که در فصل 3، تجزیه و تحلیل در این فصل بر داده های اولیه جمع آوری شده در افغانستان و پاکستان تکیه دارد. این فصل توضیح میدهد که ایران علاوه بر علاقهاش به صادرات گاز طبیعی به پاکستان و هند از طریق یک خط لوله از طریق پاکستان، اما در دهه 1980 از حضور نیروهای شوروی در افغانستان ناراحت بود. همچنین ایران به شدت نگران حضور ایالات متحده و دیگر نیروهای بینالمللی بین سالهای 2001 تا 2021 بود. درمورد پاکستان، در حالی که تهران پروژههای چابهار و گوادر را به عنوان «بنادر خواهر» میداند، پاکستان به بندر چابهار به عنوان یک تهدید برای امنیت ملی این کشور می نگرد، زیرا رقیب اصلی آن هند عمدتاً در این پروژه مشارکت داشته است.
فصل پنجم به تأثیر ایدئولوژیک و فرهنگی ایران در افغانستان و پاکستان می پردازد. این مقاله تحلیلی از منابع و ابزارهایی را که ایران برای استفاده از ارتباطات ایدئولوژیک و فرهنگی خود برای ارتقای حسن نیت در افغانستان و پاکستان استفاده میکند و چگونگی استقبال از چنین اقداماتی در هر دو کشور ارائه میکند. همانطور که در این فصل بحث می شود، ایران دارای مزایای خاصی مانند جمعیت شناسی قابل توجه شیعیان در هر دو کشور و تأثیر عمیق میراث ایرانی است که به دلیل آن می تواند ابزارهای مختلفی از جمله میراث ایرانی و ترویج آن و همچنین ایدئولوژی شیعه، برای ایجاد تصویری مثبت از خود در هر دو کشور را به کار گیرد. با این حال، تأثیر آن بین دو کشور متفاوت است. ایران از نفوذ بسیار عمیقتری در افغانستان نسبت به پاکستان برخوردار است، زیرا تهران توانسته است در زیرساختها به ویژه از طریق ایجاد مؤسسات آموزشی و رسانهای برای دستیابی به منافع ملی خود سرمایهگذاری کند. در مقابل، نفوذ ایران در پاکستان چندوجهی نبوده و تا حد زیادی محدود به شیعیان است، به ویژه در مناطق شیعهنشین گیلگیت-بلتستان و پاراچنار. از نظر نحوه برداشت نفوذ ایدئولوژیک و فرهنگی آن در هر دو این ایالت، مصاحبه شوندگان عمدتاً به بازتاب تأثیر ایران بر جمعیت شیعیان هر دو کشور را برای منافع سیاسی پرداختند.
فصل ششم به بررسی نفوذ سیاسی ایران در افغانستان و پاکستان میپردازد، با این هدف که نشان دهد چگونه تهران از ابزارهای مختلفی برای نفوذ بر گروههای سیاسی خاص در دو کشور استفاده کرده است. از زمان انقلاب اسلامی ایران در سال 1979، تهران فعالیت هایی را با هدف کسب و گسترش نفوذ سیاسی خود در افغانستان و پاکستان آغاز کرده است. با این حال، به دلیل پویایی متفاوت کشورهای هدف، این امر به نتایج متفاوتی دست یافته است. در حالی که نفوذ سیاسی ایران در پاکستان تا حد زیادی محدود به گروههای شیعه، از جمله گروههای دارای تأثیر سیاسی محدود و حزب مردم پاکستان (PPP) است، نفوذ سیاسی تهران در افغانستان بیشتر و چندوجهیتر بوده است. در واقع، در حالی که ایران توانسته است بر سیاست های دولت در افغانستان، به ویژه در دوران حکومت کرزی اعمال نفوذ کند، در پاکستان در دستیابی به چنین هدفی موفق نبوده است. همانطور که در این فصل بحث شد، ایران تلاش کرده است تا از طریق ارتباط مستقیم با سیاستگذاران و مقامات دولتی، نفوذ بیشتری در افغانستان به دست آورد. در پاکستان، نفوذ ایران محدود به گروههای شیعه باقی مانده است و به طور کامل به احزاب سیاسی رسمی و مجلس گسترش نیافته است، اگرچه برخی از گروههای شیعه، مانند حزب وحدت مسلمینMWM، اغلب در سیاست رسمی شرکت کردهاند.
فصل هفتم بر روابط اقتصادی و نفوذ ایران تمرکز دارد تا بفهمد آیا تهران از ابزارهای اقتصادی، به عنوان مثال، دیپلماسی زور و فشار و تحریمهای اقتصادی برای دستیابی به اهداف سیاسی خود استفاده کرده است یا خیر. این فصل همچنین به بررسی چگونگی نگاه به نفوذ اقتصادی ایران در هر دو کشور می پردازد. سقوط رژیم طالبان در سال 2001 فرصت ایده آلی را برای ایران فراهم کرد تا روابط اقتصادی خود را با افغانستان گسترش دهد و نفوذ اقتصادی را به دست آورد که در بخش های غربی این کشور قابل توجه است. برعکس، روابط اقتصادی ایران با پاکستان فراز و نشیب های خود را داشته است. در سالهای اولیه استقرار جمهوری اسلامی، روابط اقتصادی دو کشور رشد چشمگیری داشت، اما در دهه 1990 به دلیل تحریمهای بینالمللی علیه ایران کاهش یافت. این تحریم ها باعث شده است که هر دو کشور نتوانند از تمام ظرفیت های همکاری اقتصادی خود استفاده کنند.
فصل هشتم به بررسی میزانی می پردازد که راهبردهای قدرت نرم ایران در افغانستان و پاکستان تا چه حد تهران را قادر ساخته تا شیعیان هر دو کشور را که منجر به تشکیل لواء فاطمیون و لواء زینبیون برای حمایت از رژیم بشار اسد در سوریه شود، جذب کند. استخدام شیعیان ایران از افغانستان و پاکستان با تعریف استاندارد قدرت سخت که بر استفاده از اجبار اقتصادی و قدرت نظامی برای تأثیرگذاری بر رفتار سایر نهادها یا کشورها تمرکز دارد، مطابقت ندارد. از آنجایی که نه کابل و نه اسلام آباد نقشی در استخدام مدیریت شده توسط IRCG ایران نداشتند، نمیتوانیم این را نمونهای از قدرت سخت بدانیم. با این حال، توانایی ایران برای جذب شیعیان از هر دو کشور، شواهد کافی را ارائه می دهد که نشان می دهد می تواند از قدرت نرم خود در افغانستان و پاکستان برای دستاوردهای نظامی و ژئوپلیتیکی بهره مند شود. در حالی که اکثر مبارزان افغان، عمدتاً پناهندگان هزاره، از طریق وعده های اقامت دائم و مزایای مالی جذب مشارکت شدند، این مطالعه نشان داد که اکثر شرکت کنندگان پاکستانی ماموریت خود را برای حفاظت از مقدسات شیعیان در سوریه آغاز کردند. علیرغم نفوذ ایران بر گروههای شیعه در هر دو کشور، ما هیچ مدرکی دال بر دخالت گروههای مذهبی محلی در فرآیند استخدام پیدا نکردیم.
در فصل پایانی، ما ترکیبی از استدلالهای کلیدی خود را از فصلهای قبل ارائه میکنیم تا نشان دهیم که چگونه ابزارهای قدرت نرم ایران در هر دو کشور به کار گرفته شده و مورد استقبال قرار گرفتهاند. ما به ویژه بر چگونگی تفاوت منابع، ابزار و استراتژی های قدرت نرم ایران در افغانستان و پاکستان تمرکز می کنیم. با توجه به تحولات اخیر در افغانستان و تسلط دومین بار طالبان، ما همچنین بر چگونگی تغییر استراتژی های قدرت نرم ایران تمرکز می کنیم. توجه به این نکته حائز اهمیت است که در حالی که اکثر تحلیل های ارائه شده در این کتاب مربوط به وقایعی است که قبل از بازگشت طالبان به قدرت در اوت 2021 رخ داده است، ما روابط ایران و افغانستان را در اواخر سال 2021 و 2022 در برخی بخش ها بررسی کرده و به چگونگی تأثیر تحولات جدید در افغانستان در قالب دومین امارت اسلامی افغانستان بر روابط ایران و افغانستان می پردازیم.
آخرین نکته ای که باید بر آن تاکید شود این است که به نظر می رسد سیاست تهران برای اعمال نفوذ در سراسر مرزهای شرقی خود در سال های آینده به دلیل اهداف ژئوپلیتیکی آن در آسیای جنوبی و مرکزی که با افغانستان و پاکستان گره خورده است، ادامه یابد. در رابطه با افغانستان، احتمالاً نفوذ فرهنگی ایران ادامه خواهد داشت، اما تهران ممکن است در ادامه فعالیت های خود از طریق خانه های فرهنگ و همچنین اعمال نفوذ بر رسانه های داخلی با چالش هایی مواجه شود. ممکن است طالبان اجازه ندهند مراکز فرهنگی ایران به تعامل ایدئولوژیک خود در افغانستان ادامه دهند. به طور مشابه، نفوذ اقتصادی ایران بر افغانستان ممکن است به اندازه سالهای 2001 تا 2021 قوی نباشد. از طرفی جذب شیعیان از سوی ایران از هر دو کشور نه تنها به احساسات ضد ایرانی بلکه به اقدامات شدید علیه شیعیان در این کشور منجر شده است. پاکستان و تهران برای احیای حسن نیت خود در افغانستان و پاکستان نیاز به ارزیابی مجدد استراتژی قدرت نرم خود دارند. با این اوصاف، از آنجایی که دولت اسد در جنگ سوریه پیروز شده و جذب نیروهای خارجی از سوی ایران نیز متوقف شده است، ایران می تواند حسن نیت خود را در افغانستان و پاکستان افزایش دهد.
در میان گزینههای قابل قبول برای استراتژی قدرت نرم ایران در آینده، ایران به دلیل جایگاه مقدسش برای میلیونها شیعه در افغانستان و پاکستان، البته همچنان از نفوذ ایدئولوژیک خود برخوردار خواهد بود. بنابراین، خانه های فرهنگ احتمالاً ابزار مهم قدرت نرم ایران باقی خواهد ماند. با نگاهی به آینده، به نظر میرسد که ایران مجبور خواهد شد از طریق مراکز فرهنگی خود در افغانستان و پاکستان به جای نفوذ ایدئولوژیک شیعیان، بیشتر برای ترویج میراث و فرهنگ ایرانی سرمایهگذاری کند.
[1] . دکتر زاهد شهاب احمد، دانشیار در مطالعات امنیتی و استراتژیک در کالج دفاع ملی امارات متحده عربی است. او همچنین یک پژوهشگر غیر مقیم در موسسه مطالعات جنوب آسیا، دانشگاه ملی سنگاپور است. در طول سالهای 2017-2019، دکتر احمد یک پژوهشگر غیر مقیم در مرکز دیپلماسی عمومی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود. او پیش از این استادیار مرکز صلح و ثبات بینالمللی، دانشگاه ملی علوم و فناوری پاکستان بود.
علی اکبر محقق دانشگاه دیکین و دانشگاه ملبورن است. زمینه های پژوهشی او شامل سیاست خاورمیانه و ایران، اندیشه نوین اسلامی، هرمنوتیک قرآنی کلاسیک و معاصر و فمینیسم اسلامی است. آثار او در تعدادی از مجلات کلیدی، از جمله مطالعات خاورمیانه، اسلام و روابط مسیحی-مسلمان، و فصلنامه اسلامی منتشر شد.
نظر شما