محمد عاکف ارسوی و ادبیات فارسی

محمدعاکف ارسوی، شاعر بزرگ ملی و متفکر معاصر ترکیه پیوندی دیرینه با ادبیات فارسی داشته و آنچنان که خود در زندگی‌نامه‌اش روایت میکند از کودکی محشور با آثار سعدی بوده است. او در اواخر عمر خود در مصاحبه ای تاکید کرد: «ادبیات ما چطور می‌تواند از کسانی چون سعدی، فردوسی، سنایی و مولوی مستغنی شود؟»

27 دسامبر سالروز رحلت محمدعاکف ارسوی، شاعر ملی ترکیه و یکی از شناخته شده ترین چهره های اسلامگرایی در تاریخ ترکیه معاصر است.

ارسوی، سراینده سرود ملی ترکیه بوده و به رغم تقابل ایدئولوژیکی که میان او و نظام جمهوریت وجود داشت اما همواره یکی از محترم‌ترین و محبوب‌ترین شخصیت‌های ترکیه به شمار آمده است. مجموعه اشعار او که با نام «صفحات» شناخته می‌شود یکی از پرفروشترین کتابهای ادبی تاریخ ترکیه است و همین مساله نشان دهنده میزان اهمیت او در تاریخ ادبیات و اندیشه ترکیه محسوب میشود.

از ویژگی‌های درخور توجه عاکف توجه به ادبیات فارسی و در عین حال تحولات ایران در ابتدای قرن بیستم است. عاکف در دوران تحصیل، زبان فارسی را فرامی‌گیرد و براساس آنچه خود در زندگی‌نامه‌اش نقل می‌کند، در دوران نوجوانی، به هنگام تحصیل در مدرسۀ رشدیه، علاوه بر حفظ گلستان سعدی، به خواندن چندین بارۀ بوستان، دیوان حافظ و مثنوی معنوی روی می‌آورد. او بعدها در مصاحبه‌ای بین ادبای شرقی و غربی، سعدی را شاعری می‌داند که بیشترین تأثیر ادبی را بر او گذارده‌است و در شعری او را «شیخ صاحب‌فتوح» و «دلیل و مزکی روح» خود می‌داند. او در کتاب صفحات خود نیز چندین بار به سعدی اشاره می‌کند.  پیش از آن نیز در نخستین فعالیت‌های جدی قلمی‌اش، به ترجمۀ بخش‌هایی از گلستان پرداخته بود.

او از جامعۀ ادبی ترک، به‌دلیل کم‌توجهی به میراث ادبی فارسی، انتقاد می‌کند و البته توجه‌های انجام‌شده را نیز نادرست می‌داند: «درمیان ادبای ایرانی، درحالی‌که شاعری الاهی همچون سنایی حضور دارد، ما (شاعران عثمانی) دروغ‌های انوری را سرمشق خود قرار داده‌ایم. حتی فکر تقلید از مسلک حکمت کسانی همچون سعدی به سرمان نزده‌است. بزرگ‌ترین شاعرانمان پیرو سمبلیست‌های معماگرای [ایرانی] شده‌اند.» در جای دیگر با استفهام انکاری تاکید میکند که «ادبیات ما چطور می‌تواند از کسانی چون سعدی، فردوسی، سنایی و مولوی مستغنی شود؟»

با درنظر داشتن خاطرات اطرافیان و نوشته‌های خود عاکف، می‌توان به این نتیجه رسید که او اگرچه در تمام دوران فعالیت ادبی خود به‌طرز درخور توجهی تحت تأثیر سعدی بوده، در اواخر عمر و در دورۀ تبعید خودخواسته در مصر، بیش از پیش با مثنوی همدم شده‌است.

از مصاحبه‌های شخص عاکف و گفتارهای اطرافیان او می‌توان به این نتیجه رسید که او علاوه بر حافظ و سعدی و مولانا، با دواوین شعرایی چون خیام، فردوسی، هاتف، انوری و خاقانی نیز مشغول بوده‌است. البته نوع نگاه او به میراث ادبی این شاعران یکسان نیست و برخی از آن‌ها را به‌سبب معارفی، متقدم و صاحب فضل بر دیگران می‌داند. او شاهنامۀ فردوسی را به‌دقت خوانده بود، اما حکمت و معارف انسانی حاضر در این کتاب چندهزاربیتی را هم‌ارج چند حکایت سادۀ سعدی نمی‌دانست یا دلیل شهرت خیام را بیش از آن‌که نتیجۀ اصالت اندیشه‌اش بداند، نتیجۀ مخالفت او با جریان غالب می‌دانست.

او به‌واسطۀ زبان فارسی، با اشعار اقبال لاهوری نیز انس و الفت داشته، در دوران اقامت خود در مصر، به‌صورت مداوم به مطالعۀ آثار او می‌پرداخته‌ است. در نامه‌ای به یکی از دوستانش می‌نویسد: «به هنگام خواندن "پیام مشرق" اقبال لاهوری، چنان سرخوش شدم که چند بار نعره زدم.» او بعدها در جایی اقبال را مولانا جلال‌الدین معاصر معرفی می‌کند.

علاقه و توجه عاکف به ایران صرفاً در حد ادبیات کلاسیک ایران نبوده و از نزدیک نیز تحولات سیاسی ایران عصر مشروطه را پیگیری می‌کرده‌ است. او در شعر مشهور «شاه عجم» خود که می‌توان آن را از درخشان‌ترین نمونه‌های ادبیات مشروطۀ ایران در بیرون از مرزهای کشور دانست، پادشاه ایران را به‌دلیل ظلم بر ملتی که خواستار عدالت هستند مورد طعن و نقد شدید قرار می‌دهد و او را از لعنت الاهی که در نتیجۀ آه مظلومان بر او فرود خواهد آمد برحذر می‌دارد. او با اشاره به بیت «به مردی که ملک سراسر زمین/ نیرزد که خونی چکد بر زمین» از سعدی شیرازی، به پادشاه قاجار که «خون پاک این امت معصوم» را روان کرده‌است حمله می‌کند. او با اشاره به استخدام قزاقان روس در دربار قاجار و پامال شدن ملت ایران، تأکید می‌کند که با این کار، روی یزید را سفید کردید.

او می‌گوید که پادشاه قاجار «حماست‌پروران قوم» را در بند کرده ‌است و نه از خدا و نه از پیامبر حیا نمی‌کند؛ پادشاه ایران «کعبۀ علیای دین را خاکسار» کرده‌ و حریت را که غایت اسلام است نابود کرده است‌. عاکف نتیجۀ این رفتارها را «گریۀ شرق» و «خوشحالی غرب» می‌داند. پس از آن نیز تأکید می‌کند سطح جنایت‌ها در ایران به‌حدی است که حتی غربیان از این مسئله متأثر شده‌اند. او با اشاره به اسامی نام‌آوران تاریخ ایران، ازجمله سعدی، حافظ، فردوسی، رازی، غزالی، قطب‌الدین[شیرازی]، سعدالدین [تفتازانی]، عرفی و «شمس‌های عرفان که از نور آن‌ها اقلیم جهان تنوّر یافته»، به تاریخ بزرگ ایران اشاره می‌کند و وضعیت فعلی این کشور را «محکوم به نادانی گروهی تبهکار» می‌داند.

با توجه به همین اهمیت و تأثیرگذاری عاکف بود که دولت ایران پس از مشروطه تصمیم گرفت به او نشان افتخار اعطا کند. در کنار عاکف، اشرف ادیب (سردبیر نشریۀ سبیل‌الرشاد) نیز از منتخبان دولت ایران برای اعطای نشان افتخار بود.

واحد ترجمه و تحقیق رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی در ترکیه_آنکارا

کد خبر 22424

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 6 =