آنچه در زیر می آید، مقاله ای علمی پژوهشی است که هفته گذشته در دوفصلنامه تخصصی مطالعات ایران در ترکیه منتشر شد. این مقاله به صورت ویژه به مساله تغییر مذهب علویان و اهل سنت به تشیع پرداخته و تلاش کرده است این اتفاق را در قالب نظریه مشهور به نظریه رامبو تبیین کند. با توجه به اهمیت موضوع و ارتباطی که با جمهوری اسلامی ایران دارد، کل مقاله به جز تلخیصی که در بخش مقدمات نظری انجام شده است به فارسی ترجمه شد. همچنین برای جلوگیری از اطاله ترجمه از آوردن ارجاعات درون متنی به منابع خودداری گردید.
عنوان اصلی مقاله:
Türkiye’de Şiileşme: Mezhepsel Dönüşüm, Kimlik İnşası ve İran’ın Rolü
نویسندگان:
Nail Elhan , Mustafa Onur Tetik
آدرس انتشار: “
İran Çalışmaları Dergisi, Yıl 2024, Cilt: 8 Sayı: 2, 361 - 392, 30.12.2024
...
ترجمه اصل مقاله:
خلاصه
این پژوهش، فرآیند شیعهشدن علویان و اهل سنت در ترکیه را در چارچوب نظریه فرآیندی لوئیس آر. رامبو مورد بررسی قرار میدهد. در این مطالعه تأکید شده است که تحول دینی فرآیندی چند مرحلهای و گسترده در زمان است که در آن افراد نه تنها باورهای خود، بلکه هویت خویش را نیز بازسازی میکنند. این پژوهش که بر اساس تحقیقات میدانی انجامشده در سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ شکل گرفته، بر مصاحبههایی با علویان، علویان شیعهشده و اهل سنت در شهرهایی مانند استانبول، چوروم، سیواس، مالاتیا، ارزنجان، تونجلی، آدیامان، کوجائلی، قیریققلعه و کایسری استوار است. این تحقیق ادعا میکند که فعالیتهای دیپلماسی مذهبی ایران نقش مهمی در فرآیند تحول مذهبی ایفا کرده است. پژوهش حاضر با تحلیل تأثیر استراتژیک ایران در تحول مذهبی، بر عناصر خارجی مغفولمانده در نظریه رامبو تأکید میکند. با نشان دادن چگونگی تشویق برای شیعهشدن توسط دیپلماسی مذهبی ایران، این مطالعه به نقش دولتها و نهادها در فرآیندهای تحول دینی توجه میکند. این پژوهش با بررسی تأثیر عوامل خارجی بر فرآیندهای تحول دینی در چارچوبی گسترده، ادعای ارائه سهمی به ادبیات موضوع را دارد. تأثیر ایران بر جوامع علوی و سنی، چشماندازی جدید به نقش سازمانها و نهادهایی ارائه میدهد که در نظریه رامبو نادیده گرفته شدهاند.
مقدمه
در سال ۲۰۲۲، در جریان کار میدانی خود در شهر چوروم، با افراد علوی و علویان شیعهشده که از همگی متعلق به یک طیف و گروه اجتماعی بودند، در زمانهای مختلف مصاحبههایی انجام دادیم. هر دو گروه خود را علوی معرفی میکردند، اما تعلقات، محیط اجتماعی و اعمال آنها تغییرات چشمگیری را نشان میداد. روایتها و تجربیات نقلشده بسیار جالب توجه بود. به عنوان مثال، یکی از مصاحبهشوندگان داستانی را تعریف کرد که در آن دو برادر، یکی علوی سنتی و دیگری شیعهشده، پس از فوت پدرشان درباره نحوه برگزاری مراسم تشییع جنازه به بحث پرداختند. یکی از آنها اصرار داشت که مراسم باید در جمع خانه (مرکز مذهبی علویان) برگزار شود، در حالی که دیگری پیشنهاد کرد مراسم در مسجد شیعیان شهر انجام گیرد. این داستان به عنوان نمونهای تأملبرانگیز، تأثیر تحولات اعتقادی را به وضوح نشان میدهد.
تغییر دین و باور، پدیدهای است که از دیرباز در تاریخ وجود داشته و فرآیندی است که تغییرات عمیقی در باورها، ارزشها و تعلقات اجتماعی افراد ایجاد میکند. تاریخچه تغییر دین به قدمت تاریخ دین است و در سراسر جهان به اشکال مختلف در جوامع گوناگون ظهور کرده است. با این حال، این پدیده به ویژه در فرآیندهای مدرنیزاسیون و جهانیسازی، ابعاد پیچیدهتری یافته است. تغییر دین تنها به معنای تغییر باورهای فردی نیست، بلکه فرآیندی است که در آن افراد هویت خود را بازتعریف کرده و تعلقات اجتماعی خود را از نو شکل میدهند. این فرآیند هم در سطح فردی و هم در سطح اجتماعی تأثیرات عمیقی بر جای میگذارد و میتواند منجر به ایجاد تنش بین هویت دینی جدید افراد و محیط اجتماعی پیشین آنها شود.
این پژوهش، فرآیند گرایش علویان و اهل سنت در ترکیه به تشیع و نقش ایران در این فرآیند را در چارچوب نظریه فرآیندی لوئیس رامبو و با تمرکز بر مفاهیم تداوم تحول و ساخت هویت بررسی میکند. این مطالعه، فرآیند تحول دینی را به عنوان فرآیندی چندمرحلهای، گسترده در زمان و پیوسته در حال بازسازی تحلیل میکند و نشان میدهد که این فرآیند چگونه هویت افراد را بازسازی میکند. با این حال، نظریه فرآیندی رامبو با وجود تمرکز بر تعامل عوامل فردی و اجتماعی در تحول دینی، از توجه به نقش سازمانها و نهادها غافل مانده است. برای پر کردن این خلأ، در این پژوهش بر فعالیتهای دیپلماسی مذهبی ایران تمرکز شده و تلاش شده است تا نشان داده شود که چگونه این فعالیتها به عنوان ابزاری در فرآیند شیعهشدن علویان و اهل سنت به کار گرفته شدهاند. ایران از طریق دیپلماسی مذهبی، تأثیرات استراتژیکی بر جوامع علوی و سنی اعمال کرده و از طریق نهادها و برنامههای آموزشی مذهبی، این فرآیند تحول را شکل داده است. در این فرآیند، نهادهای مذهبی ایران، برنامههای آموزشی و سازمانهای بینالمللی مذهبی، نقش کلیدی در هدایت افراد به سمت نظام اعتقادی شیعه ایفا کردهاند. در این راستا، این پژوهش با بررسی نقش دولتها و نهادهای مذهبی در فرآیندهای تحول دینی، ادعای ارائه سهمی به ادبیات موجود را دارد.
روششناسی پژوهش
این پژوهش بر اساس یک مطالعه میدانی انجامشده در فاصله سالهای ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲ استوار است. در این پژوهش، ابتدا از نظرات کارشناسان و منابع ادبیات اولیه و ثانویه استفاده شده است. سپس، مصاحبههای نیمهساختاریافته با علویان، علویان شیعهشده و اهل سنت شیعه شده انجام شده است. در این مطالعه میدانی، در شهرهای استانبول، چوروم، سیواس، مالاتیا، ارزنجان و تونجلی با ۸ نفر از نخبگان علوی، و در شهرهای چوروم، آدیامان، ارزنجان، کوجائلی، قیریققلعه و کایسری (به همراه یک شرکتکننده آنلاین) با ۸ نفر از نخبگان شیعهشده علوی و سنی (مُتَشَیِّع) مصاحبههای نیمهساختار یافته انجام شده است. بیشتر شرکتکنندگان مُتَشَیِّع، افرادی بودند که از علویگری به تشیع گرویده بودند.
این مصاحبهها با استفاده از روش "نمونهگیری هدفمند" و از میان افرادی که در این دستهبندیهای هویتی به عنوان "نخبه" شناخته میشدند (مانند مدیران انجمنها و بنیادها، امامان، ددههای علوی، دانشگاهیان و فعالان) انجام شده است. اگرچه محتوای مصاحبهها شباهتهایی داشت، اما سؤالات مصاحبه بر اساس هویت گروههای هدف به صورت متفاوت تنظیم شده بود. مصاحبهها با ۱۰ سؤال باز انجام شد، اما به این سؤالات محدود نبود. پاسخهای دادهشده به سؤالات مشابه از سوی گروههای هویتی مختلف نیز مورد مقایسه قرار گرفت. مصاحبهها در مکانهایی مانند مساجد، خانههای جمع (مراکز مذهبی علویان) و بنیادها، و همچنین در جریان بازدیدهای خانگی به صورت حضوری انجام و ضبط شدند. سپس، این ضبطها به صورت مکتوب درآمده و مورد تحلیل قرار گرفتند. مصاحبههای نیمهساختاریافته در چارچوب معرفتشناسی تفسیری و با توجه به خوانشهای ادبیات اولیه و ثانویه و در بافت فرهنگی قرار داده شدند و سپس با سایر یافتهها ترکیب شده و تحت تحلیل تماتیک قرار گرفتند.
چارچوب مفهومی: تغییر دین، شیعهشدن و ایران
بسیاری از ادیان، گسترش آموزههای خود به دیگران را به عنوان بخشی از هدف وجودی خود میدانند. تبلیغ دین و تبدیل غیرمؤمنان به دین به افراد مومن، به عنوان یک وظیفه دینی تلقی میشود. تغییر دین در غرب معمولاً به عنوان انتقال از یک باور به باور دیگر تعریف شده و با عنوان Conversion شناخته میشود. به فردی که دین خود را تغییر میدهد، Convert گفته میشود. دایرهالمعارف اسلام بنیاد دیانت ترکیه تغییر دین را در دو زمینه به کار میبرد: اولی، مشابه با کاربرد غربی، به معنای Conversion است که حوزه وسیعتری را در بر میگیرد. دومی، در زمینه مسلمان شدن یا ورود به اسلام، با عنوان اهتداء استفاده میشود که به معنای یافتن راه راست و کشف حقیقت است. در این زمینه، کسانی که به اسلام میگروند، مُهتدی نامیده میشوند. اگرچه تغییر دین در سطح کلانتر به عنوان انتقال بین ادیان در نظر گرفته میشود، اما تغییر مذهب نیز با توجه به ساختارهای نهادی، تاریخ و سنتهای ریشهدار و اعمال مذهبی، میتواند در چارچوب تغییر باور قرار گیرد. در این راستا، این پژوهش به انتقال بین مذاهب مختلف درون یک دین میپردازد. مفهوم شیعهشدن که در طول این مطالعه استفاده میشود، به معنای انتقال به تفسیر شیعه از اسلام است. این پدیده در ادبیات با مفاهیم تشیع و مُتَشَیِّع مرتبط است. تشیع به معنای پذیرش تفسیر شیعه از اسلام است و به فرآیند مرتبط با آن اشاره دارد. شیعیان برای توصیف این پدیده از عبارت مستبصِر نیز استفاده میکنند که به معنای یافتن راه راست و روشنبینی است. مفهوم مُتَشَیِّع به افرادی اشاره دارد که تفسیر شیعه از اسلام را پذیرفتهاند و اعمال آن را انجام میدهند.
از یک مُتَشَیِّع انتظار نمیرود که مانند یک غیرمسلمانی که تازه به اسلام گرویده است، اعتقاد به توحید و پیامبری حضرت محمد (ص) را اعلام کند. همچنین در اسلام، هیچ الزامی برای مسلمانان وجود ندارد که در مساجد متعلق به مذهب خود نماز بخوانند. هر مسلمان، بدون توجه به مذهب خود، میتواند در هر مسجدی که بخواهد عبادت کند. با این حال، در تشیع برخی آیینها و باورها وجود دارد که به طور قابل توجهی با سنیها متفاوت است. انتقال به تشیع مستلزم پذیرش این اصول اعتقادی شیعه و پایبندی به آموزههای دینی آن است. تشیع و تسنن دیدگاههای متفاوتی درباره تاریخ اسلام و جایگاه جانشینان پیامبر دارند. اذان، نماز و جایگاه اجتماعی روحانیون نیز از تفاوتهای مهم بین این دو نظام اعتقادی است. هگازی از پژوهشگران در این زمینه، انتقال بین تفسیرهای مختلف اسلام را نوعی تغییر دین میداند. به نظر او، یک مُتَشَیِّع که قبلاً سنی بوده است، نیاز به زمان دارد تا با آیینها، اعمال و الگوهای هنجاری جدید سازگار شود. زیرا به گفته هگازی، شیعهشدن با توجه به این تفاوتها و واکنشهای دیگر مذاهب، میتواند به عنوان نوعی تغییر دین در نظر گرفته شود.
ایران به عنوان یک بازیگر تأثیرگذار در فرآیند شیعهشدن گروههای سنی و علوی در ترکیه عمل کرده است. در این زمینه، انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ و تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی ایران نقش مهمی داشته است. پس از انقلاب، سیاست صدور انقلاب به یکی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی ایران تبدیل شد. در این راستا، نظام جدید ایران از گروههای انقلابی و اسلامگرا در خاورمیانه حمایت کرده و آنها را تشویق کرده است تا نظامهایی مشابه ایران در منطقه ایجاد کنند. ایران در این فرآیند از دیپلماسی عمومی و قدرت نرم به عنوان مهمترین ابزارها استفاده کرده است و ترکیه نیز یکی از کشورهایی بوده است که گروههای الهامگرفته از ایران در آن ظهور کردهاند. این تأثیر که به شکل حمایت سیاسی از انقلاب ایران و نظام پس از آن ظاهر شد، از طریق نهادهای ایرانی باعث تغییر جهتگیریهای مذهبی نیز شده است. ایران که خود را رهبر اسلام و تفسیر شیعه از آن میداند، با گروههای اجتماعی مختلف در ترکیه در زمینه انتقال به تشیع روابط فرامرزی برقرار کرده است. قدرت نرم و شیوههای دیپلماسی مذهبی در این زمینه ابزارهای اصلی ایران به شمار میآیند.
پدیده شیعهشدن در ترکیه و نقش ایران در این فرآیند، همچنین روابط ایران با گروههای سیاسی و اجتماعی مختلف در ترکیه را نیز به بحث میکشد. به ویژه پس از انقلاب ایران، ساختار دینی ایجادشده در ایران و تحول در گفتمان و جهتگیریهای سیاست خارجی این کشور، گروههای سیاسی مختلف در ترکیه را به ایران نزدیک کرده است. در نتیجه این روند، جریانی تحت عنوان ایرانگرایی در ترکیه ظهور کرده است. این جریان که از دهه ۱۹۹۰ به موضوع بحث در حوزههای عمومی و دانشگاهی تبدیل شد، تأثیراتی هم در عرصه اجتماعی و هم در عرصه سیاسی داشته است. این پدیده که در دهه ۱۹۹۰ با ترور روشنفکران سکولار و بحثهای مربوط به نظام سیاسی در ترکیه به وضوح خود را نشان داد، در دهه ۲۰۰۰ به ابزاری سیاسی تبدیل شده به موضوعی در رقابت بین گروههای اسلامگرا بدل گشت. در این فضای سیاسی، ایران به یک تهدید مستقیم در این رقابتهای سیاسی داخلی ترکیه تبدیل شد. رقابت سیاسی بین گولنیها (که بعدها به عنوان FETÖ شناخته شدند) و دولت حزب عدالت و توسعه (AKP)، به همراه خود مجموعهای از پروندههای سیاسی را به وجود آورد که در آنها ایران به عنوان مرکز ارتباطات مجرمانه تلقی میشد.
رقابت ترکیه و ایران در سیاست خارجی، که با شروع جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۰ تشدید شد، شکلی جدید به تقسیمبندیهای سیاسی و اجتماعی در ترکیه داد. در این فرآیند، مشاهده شد که بازیگران سیاسی و اجتماعی مختلف به گفتمان ضد امپریالیستی، ضد صهیونیستی و شکل حکومت دینی ایران با دیدی مثبت نگاه میکنند. در این چارچوب، شبکه روابطی که ایران با بازیگران سیاسی مختلف در ترکیه ایجاد کرده است، نه تنها تحول مذهبی، بلکه همچنین دینامیک قدرت در عرصه سیاسی را تحت تأثیر قرار داده و به عنوان عاملی مهم مطرح شده است. با این حال، به دلیل فراتر رفتن از محدوده این مطالعه، بحثهای مرتبط با این موضوع در این مقاله گنجانده نشده است.
چارچوب نظری
ادبیات تغییر دین
اولین مطالعات در مورد تغییر دین، به ویژه بر بعد روانشناختی متمرکز بوده و بر تحولات درونی افراد تأکید کردهاند و استدلال میکنند که فرآیند تغییر دین با رشد روانشناختی افراد مرتبط است. دیدگاههایی که دنیای درونی فرد را به عنوان منبع اصلی تحول در نظر میگیرند، به عنوان پارادایم قدیمی شناخته میشوند. در این چارچوب، فرد به عنوان دریافتکنندهای منفعل از تغییرات شخصیتی و تجربیات زندگی مفهومسازی میشود. فرد به دلایل روانشناختی یا تحت تأثیر یک نیروی الهی، اعتقادات خود را تغییر میدهد.
به گفته کیرمان، فرآیند تحولاتی که پس از جنگ جهانی دوم در جهان رخ داد، جنبشهای دینی جدیدی را به وجود آورد و در عین حال، انتقال بین ادیان را نیز افزایش داد. این فرآیند نشان داد که تغییر دین یک پدیده چندبعدی است و نیاز به مطالعاتی از دیدگاههای مختلف در این زمینه وجود دارد. در این راستا، رشتههایی مانند جامعهشناسی دین، تاریخ و انسانشناسی، پدیده تغییر دین را از زوایای مختلف بررسی کردهاند.
به ویژه از اواسط قرن بیستم، با ظهور جنبشهای دینی جدید، تغییر دین به عنوان یک موضوع تحقیقاتی جامعهشناختی مطرح شد. تغییر دین نه تنها به عنوان تغییر سیستم اعتقادی افراد، بلکه به عنوان فرآیندی که در آن هویت اجتماعی افراد بازسازی میشود، در نظر گرفته شد. در این زمینه، جامعهشناسانی مانند Eileen Barker و Bryan Wilson بر اهمیت تعاملات افراد تغییر دیندهنده با محیط اجتماعیشان و تحولات اجتماعی که در این فرآیند تجربه میکنند، تأکید کردهاند. نمونه اولیه این پارادایم جدید که بر اجتماعی بودن تغییر دین تأکید میکند، افرادی هستند که به طور فعال برنامهریزی میکنند، انتخاب میکنند و تصمیم میگیرند. در این نگاه افراد تغییر دین دهنده به جای اینکه توسط نیروهای قوی، نامرئی و غیرقابل کنترل تحت فشار قرار گیرند، یک بازیگر فعال تصور میشوند.
در چارچوب پارادایم جدید، نظریههای مختلفی برای درک پدیده تغییر دین توسعه یافتهاند. این نظریهها با هدف درک تغییراتی که افراد در هویت دینی و اعتقادات خود تجربه میکنند، دیدگاههای مختلفی ارائه میدهند.
لوئیس آر. رامبو و نظریه فرآیندی
لوئیس آر. رامبو کتاب خود را که در سال 1993 منتشر شده، با این پرسش آغاز میکند: «انسانها چگونه و چرا دین خود را تغییر میدهند؟» پاسخ به این پرسش را وی پیش از هر چیز با نقدی بر ادبیات موجود ارائه میدهد. رامبو در نقد نظریههای تغییر دین بیان میکند که این رویکردها دیدگاههای محدودی را عرضه میکنند. او تمرکز نظریه اسناد بر فرآیندهای معناسازی فردی را ناکافی دانسته و ادعا میکند که تحول دینی تنها با توضیحات ذهنی فرد شکل نمیگیرد، بلکه زمینههای اجتماعی و فرهنگی نیز در این فرآیند نقش دارند. به طور مشابه، رامبو رویکرد نظریه محرومیت نسبی در توضیح تغییر دین را که تنها به عوامل اقتصادی و اجتماعی محرومیت محدود میشود، ناکافی میداند. به نظر رامبو، تحول دینی از تعامل عمیق عناصر روانشناختی و معنوی حاصل میشود. نظریه تأثیر اجتماعی نیز، به عقیده وی، بیش از حد بر فشار محیطی تأکید کرده و جستجوی روحی شخصی فرد را نادیده میگیرد.
رامبو نقد خود بر نظریه روانکاوی را نیز مطرح کرده و کاهش فرآیند تغییر دین به صرفاً کشمکشهای ناخودآگاه فردی را ناکافی میداند. او باور دارد که تحول دینی تحت تأثیر زمینههای اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرد. نظریه رفتارگرایی نیز با تمرکز بر مکانیسمهای پاداش و تنبیه، عمق معنوی و روانشناختی فرآیند تغییر دین را نادیده میگیرد. رامبو در نقد نظریه انتخاب عقلانی، بر این نکته تأکید میکند که تصمیمگیری برای تغییر دین به قدری پیچیده است که نمیتوان آن را تنها به تحلیل هزینه-فایده کاست.
تئوری فرآیندی رامبو، امکان بررسی تحول دینی را به عنوان یک فرآیند پیچیده فراهم میکند. رامبو اشاره میکند که تغییر دین یک وضعیت لحظهای نیست، بلکه نتیجه یک فرآیند است. تغییر دین، فرآیندی است که در یک میدان نیروی پویا شامل افراد، رویدادها، ایدئولوژیها، نهادها، انتظارات و گرایشها رخ میدهد. این فرآیند محصول تعامل میان خواستهها، نیازها و گرایشهای فرد دینپذیر، طبیعت گروهی که فرد به آن میپیوندد و همچنین ماتریس اجتماعی خاصی است که این فرآیندها در آن رخ میدهد.
تغییر دین افراد تحت تأثیر عوامل روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی و معنوی متعدد قرار میگیرد. این عوامل نشان میدهند که تحول دینی تنها یک تغییر فردی نیست، بلکه محصولی از زمینههای محیطی و اجتماعی نیز میباشد.
رامبو رویکردهای مربوط به تغییر دین را به دو دسته هنجاری و توصیفی تقسیم میکند. بر اساس رویکرد هنجاری، تغییر دین با توجه به باورهای الهیاتی یک سنت خاص فرموله میشود و شرایط لازم برای معتبر بودن این تغییر به تفصیل مشخص شده است. اما رویکرد توصیفی، ماهیت فرآیند را مورد مشاهده قرار میدهد و بر آنچه در واقعیت در فرآیندهای تغییر دین رخ میدهد، چه رفتارها و باورهایی تغییر میکنند و چه نوع تجربیاتی پدید میآیند، تمرکز دارد.
به گفته رامبو، انواع تغییر دین شامل "خروج از دین یا ارتداد"، "تشدید"، "تعهد"، "تحول نهادی" و "تحول سنتی" هستند. تئوری فرآیندی مدلی متشکل از هفت مرحله اساسی ارائه میدهد که برای درک پیچیدگی و چندبعدی بودن تحول دینی طراحی شده است. این مراحل به صورت سیستماتیک ابعاد مختلف تجربیات درونی و بیرونی فرد در فرآیند تحول دینی را بررسی میکنند و هر مرحله جنبههای متفاوتی از این تحول را آشکار میسازد.
دیپلماسی دینی ایران
از زمان انقلاب 1979، دین و پیوندهای فراملی نقش مهمی در سیاست خارجی ایران ایفا کردهاند. ایران در چارچوب شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» خود را بهعنوان یک گزینه جایگزین معرفی کرده و این رویکرد جدید را با دیدگاه جهانی وحدت اسلامی توسعه داده است. در این زمینه، هدف از «صدور انقلاب» و ایجاد رژیمهای مشابه ایران در منطقه دنبال شده است. ایران با ارائه رژیم خود بهعنوان یک الگو به کشورهای منطقه، استراتژی مدلسازی را در پیش گرفته برای اجرای این استراتژی، از سه ابزار اصلی شامل سازمانهای بینالمللی، سازمانهای اسلامی و دیپلماسی عمومی استفاده کرده است.
ایران از دهه 1980 به منظور افزایش نفوذ خود در خاورمیانه، از قدرت نرم و دیپلماسی دینی بهره برده و تفسیر ایدئولوژیک ضد امپریالیستی خود را که برگرفته از تشیع است، بهعنوان ابزاری در برابر فرهنگ و ارزشهای غربی مطرح کرده است. سند چشمانداز بیست ساله ایران که در سال 2005 منتشر شد، برنامههای ایران برای دستیابی به رهبری منطقهای را با متوازنسازی قدرت نرم و سخت تشریح میکند. در این سند تأکید شده است که ایران با هویت انقلابی اسلامی خود، تصمیم دارد در زمینههای سیاست، اقتصاد، علم و فناوری به کشوری پیشرو تبدیل شود.
ایران از طریق دیپلماسی دینی، روشهای متنوعی را به عنوان ابزار دینی به کار میگیرد. این روشها شامل حمایت از بازیگران غیردولتی، انتشار ارزشهای فرهنگی و دینی شیعه از طریق رسانهها و مراکز فرهنگی، فعالیتهای آموزشی، سفرها و برگزاری رویدادهای دینی میباشد. در این چارچوب، ایران از نهادهایی مانند دانشگاه المصطفی، مجمع جهانی اهلبیت و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی به عنوان ابزارهای دیپلماتیک استفاده میکند. این مؤسسات علاوه بر ترویج دانش دینی مبتنی بر تشیع، کنفرانسهایی برای معرفی دستور کار سیاسی ایران در جهان اسلام برگزار کرده و نشریاتی منتشر میکنند.
دانشگاه المصطفی که در سال 1979 در قم تأسیس شد، در سال 2003 آموزشهای بینالمللی را آغاز کرد. این دانشگاه مکلف است تا دانش دینی مبتنی بر شیعه را ترویج داده به تربیت روحانیون و روشنفکران در جهان اسلام بپردازد. این دانشگاه به چهار گروه اصلی از دانشجویان آموزش میدهد: شهروندان ایرانی، خارجیانی که برای تحصیل به ایران میآیند، شهروندان کشورهای میزبان شعبات دانشگاه، و دانشجویانی که به صورت آموزش از راه دور تحصیل میکنند.
نمایندگی این دانشگاه در ترکیه در سال 2010 در استانبول تأسیس شده و آموزشهای از راه دور، آموزش باز و آموزش زبان فارسی به دانشجویان ارائه میدهد. این نمایندگی امکان بازدید پژوهشی از ایران را برای دانشجویان تُرک فراهم میکند. علاوه بر این، دارای یک انتشارات به زبان ترکی و مجلهای به نام «مصباح» است. شورای آموزش عالی ترکیه در سال 2023 اعلام کرد که مدرک دانشگاه المصطفی در ترکیه معادلسازی نمیشود.
درباره دانشگاه المصطفی ادعاهایی مرتبط با تروریسم نیز وجود دارد. دولت ایالات متحده ادعا کرده است که برخی از دانشجویان نمایندگیهای مختلف دانشگاه المصطفی از جمله افغانها و پاکستانیهایی بودهاند که تحت فرماندهی سپاه پاسداران به سوریه اعزام شدهاند. به همین دلایل، دولت آمریکا تحریمهایی علیه دانشگاه بینالمللی المصطفی اعمال کرده است.
مجمع جهانی اهلبیت در سال 1990 به دستور رهبر [آیت الله] علی خامنهای تأسیس شد. این نهاد با هدف ایجاد کانالهای ارتباطی میان جوامع شیعه، در پی افزایش نفوذ و قدرت ایران در جهان تشیع است. این مجمع برای معرفی شیعه و ایدئولوژی انقلاب ایران در جهان اسلام، کتابها و مجلاتی منتشر کرده و این انتشارات را بهصورت رایگان در اختیار مخاطبان هدف قرار میدهد.
مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی نیز که با هدف تقویت سازگاری میان مذاهب اسلامی تأسیس شده است، در سال 1990 بهعنوان نهادی مستقر در ایران آغاز به کار کرد. این نهاد بهعنوان یکی از عناصر مهم قدرت نرم در سیاست خارجی ایران شناخته میشود. این سازمان کنفرانسهایی را برای گردهمآوردن مسلمانان شیعه و سنی برگزار کرده و بخشی از تلاشهای ایران برای ایجاد همگرایی مذهبی است. به گفته امتبک، منابع مالی این سازمان از وقفها و درآمدهای حاصل از راههای دینی تأمین میشود.
نهادهای ایرانی گاهی به دلیل دخالت در امور داخلی سایر کشورها مورد انتقاد قرار گرفته یا اقداماتشان مثبت تلقی نمیشود. حتی به گفته لیشیانسکا، این نهادها به دلیل فعالیتهایشان به کار برای نهادهای اطلاعاتی ایران متهم میشوند.
استراتژی دیپلماسی دینی ایران در این زمینه در سه شکل اصلی نمایان میشود:
- تقویت روابط دینی با شیعیان کشورهای دیگر: ایران با ادعای مرکزیت جهان تشیع، در پی تقویت روابط خود با گروههای شیعه در سراسر جهان است. این شامل روابط ایران با شیعیان لبنان، عراق و یمن و همچنین شیعیان ترکیه میشود. ایران از روحانیون و دانشجویان این کشورها دعوت کرده و امکانات سفر و آموزش دینی را فراهم میکند.
- توسعه گفتوگوی بینمذهبی: هدف این تلاشها ایجاد فضایی باز برای گفتوگو و ترویج وحدت و یکپارچگی امت اسلامی در کشورهایی است که اکثریت آنها غیرشیعه یا دارای اقلیت شیعه هستند. این اقدامات همچنین در پی ارتقای جایگاه ایران در نگاه مخاطبان هدف است.
- فعالیتهای شیعهسازی: در این چارچوب، پیوندهای دینی با هدف ایجاد حوزه نفوذ در یک زمینه تئوپولیتیک مورد استفاده قرار میگیرد. این فرآیند شامل تلاش برای شیعهسازی علویان و سنیان در ترکیه نیز میشود.
شیعهسازی در چارچوب نظریه فرآیندی در ترکیه
زمینه
اولین مرحله از نظریه فرآیندی رامبو، یعنی زمینه (Context)هنگامی که در سطوح کلان و خرد بررسی میشود، نشان میدهد که برای علویان و سنیهای متمایل به تشیع (مُتَشَیِّعین)، در سطح کلان شباهتهایی وجود دارد، اما در سطح خرد تفاوتهای جدی دیده میشود. با این حال، حتی در سطح کلان نیز زمینه مشترک تجربهشده ممکن است برای این دو گروه معنای یکسانی نداشته باشد.
در سطح کلان، هنگامی که زمینه شیعهسازی در ترکیه بررسی میشود، به نظر میرسد که علویان و سنیها در یک نظام سیاسی و نظم اجتماعی مشترک زندگی میکنند. اما زندگی در یک نظام سیاسی و نظم اجتماعی مشترک، لزوماً تجربیات یکسانی را برای این دو گروه به همراه ندارد. علاوه بر این، دولت و جامعهای که این افراد در آن زندگی میکنند، در دورهای که شیعهسازی رخ داده، تغییرات قابلتوجهی را پشت سر گذاشتهاند.
از منظر کلان، برای علویان، این زمینه شامل مواجهه با پیشداوریهای جدی در سطح اجتماعی، تجربه حوادث خونین مانند وقایع قهرمانماراش، مالاتیا و چوروم پیش از کودتای نظامی 1980، و حاشیهنشینی دینی است. این جامعه همچنین با تراژدی قتلعام هتل مادیمک سیواس در سال 1993 مواجه شده است.
علاوه بر این، تاریخچهای که ریشه در شورشهای قزلباش-ترکمان آناتولی عثمانی و پیامدهای آن دارد، موقعیت علویان در جامعه گستردهتر را تحت تأثیر قرار میدهد. از منظر دولتی، هرچند اصل لائیسیته جمهوریت که نظام شریعت سنی را لغو کرده بود، بهعنوان پناهگاهی برای علویان تلقی میشد، اما مسائلی همچون نمایندگی در بوروکراسی و وضعیت حقوقی جمعخانهها نشاندهنده وجود مشکلات در سطح کلان دولتی بوده است.
بهویژه، تحکیم قدرت حکومتهای اسلامگرای محافظهکار سنی، علیرغم تلاشهای اندک برای ایجاد گشایش به سمت علویان، به بیگانگی بیشتر این گروه از دولت در سطح کلان انجامیده است. برای علویان، تلاش برای حفظ هویت و ایمان علوی در سطح کلان که شامل جامعه و دولت میشود، اغلب به پرداخت هزینههای مختلف یا نیاز به پنهان کردن هویت دینی فردی منجر شده است.
در اوایل دهه 1990، ترورهایی که علیه شخصیتهای عمومی مورد حمایت علویان صورت گرفت و ادعا میشد ایران پشت آنها قرار دارد، و همچنین ماهیت اسلامی رژیم ایران، برای علویان از جمله مسائلی بود که در زمینه کلان معنا پیدا میکند. این نکات از جمله مواردی هستند که باید در سطح کلان شیعهسازی مورد توجه قرار گیرند.
از منظر اهل سنت، در سطح کلان، وجود اکثریتی چشمگیر، برتری اجتماعی خاصی به همراه دارد. نمیتوان به راحتی از یک زمینه اجتماعی صحبت کرد که اهل سنت را به تفاوتهای دینی و مذهبی سوق دهد. اما در سطح دولتی، این کانتکست تغییر میکند. برخی سیاستهایی که جمهوری ترکیه در چارچوب اصل لائیسیته دنبال کرده است، از سوی برخی محافل دینی اهل سنت مورد چالش قرار گرفته است. مسأله بیگانگی اهل سنت دیندار با دولت، که در دهه 1990 با بحثهای مربوط به حوزه عمومی به اوج رسید، در دوران بیش از 20 ساله حکومت حزب عدالت و توسعه به یک زمینه کلان تبدیل شد، بهطوری که در این دوران، مظاهر دینداری در حوزه عمومی به تدریج عادی و حتی در برخی موارد به هنجار تبدیل شدند. در دهه 1990، سیاست سختگیرانه دولت علیه نمایندگی دین در حوزه عمومی و از سوی دیگر، انقلاب اسلامی در کشور همسایه و گفتمان ضدامپریالیستی، ضدصهیونیستی و امتگرایانه رژیم ایران، بهویژه برای اهل سنت نزدیک به سنت اسلامگرایی، زمینه کلان "تشیعگرایی" را شکل داد. با این حال، مشخص نیست که سیاست دولت لائیک علیه ظهور دینداری در حوزه عمومی و همچنین انقلاب ایران، تا چه اندازه بر یک سنی متوسط در جامعه تأثیر گذاشته است.
در سطح خرد، محیطهای شخصی که علویها و اهل سنت در آنها قرار دارند، بسیار متفاوت است. بر اساس دادههایی که از مصاحبه با نخبگان علوی و علویهای شیعهشده به دست آمد، مشاهده میشود که در این گروهها، به دلیل اقلیت بودن مذهبی، اجتماعی شدن درونگروهی شدت بیشتری دارد. در فرآیند شکلگیری هویت، تفکیک "ما-آنها" بین اکثریت سنی و این گروهها، هرچند خصومتآمیز نیست، اما آشکار است. نکته قابل توجه در مصاحبهها این است که علیرغم همه مشترکات نمادین و مذهبی، شیعیان نیز توسط علویها در دسته "آنها" قرار میگیرند و به شکل قابل توجهی از اهل سنت متمایز نمیشوند. در مورد علویهای شیعهشده، اگرچه پیش از تغییر، در ساختاری اجتماعی قرار داشتند که تمایل بیشتری به ارتباطات درونگروهی داشت، اما خروج از این دایره، روابط آنها با افراد گروههای سابقشان را نیز تغییر داده است. اگرچه به گفته یک امام جماعت علوی شیعهشده، روابط با علویهای سنتی همچنان به اشکال مختلف ادامه دارد، اما به گفته یک دده (رهبر مذهبی) علوی و یک مدیر وقف از همان شهر، مرزبندیهای آشکاری بین آنها شکل گرفته است. امامی که میخواهد علویها را همچنان یک گروه در نظر گرفته و کانالهای ارتباطی را حفظ کند، معتقد است که به جوهر اعتقادات سنتی خود بازگشته است؛ در حالی که دده معتقد است که شیعهشدهها از اعتقادات خود دست کشیدهاند. در سطح خردِ تشیعگرایی، وقتی یک علوی چنین تحولی را تجربه میکند، ممکن است با مشکلات، گسستها و طرد شدنهایی در روابط شخصی، خانوادگی و گروههای مذهبی خود مواجه شود. همانطور که یک علوی شیعهشده در مصاحبه اظهار داشت، نماز خواندن پس از تشیع او با واکنشهایی از سوی جماعت علوی همراه بوده است که میگفتند: "از طرف علی به طرف معاویه رفت. " وقوع چنین وضعیتی در یک گروه اقلیت که جنبه هویتی دین در آن غالب است، باعث میشود که این گونه واکنشهای منفی بیشتر احساس شوند.
هنگامی که فضای فردیای که اهل سنت شیعهشده در آن قرار دارند مورد بررسی قرار میگیرد، لازم است محیط ایدئولوژیکی که از آن آمدهاند نیز در نظر گرفته شود. تعلق به گروه مذهبیای که اکثریت را تشکیل میدهد، نیازی به همبستگی و روابط درونگروهی جمعی ایجاد نمیکند و این امر از فشار محتمل ناشی از تغییر مذهب میکاهد و امکان حرکت فردی و آزادتر را فراهم میکند. گرایش اهل سنت شیعهشده به سازماندهی در قالب انجمنها یا وقفها در جامعه مدنی، به دلیل تعداد کم و پراکندگی جغرافیایی، هنوز به سطح قابل توجهی نرسیده است. با این حال، با توجه به احتمال واکنش و فشار ناشی از نوعی سازماندهی، حرکت با پروفایل پایین و به صورت فردی توسط اهل سنت شیعهشده را میتوان نتیجه این زمینه دانست.
نگرش مثبت کلی محیط ایدئولوژیکی که اهل سنت شیعهشده در دهه 1990 به آن تعلق داشتند نسبت به ایران، میتواند بهعنوان پلی بین سطح کلان و خرد عمل کند و پذیرش این تحول را در سطح روابط اجتماعی تسهیل کند. با این حال، نقشی که ایران بهعنوان یک دولت دیگر برای تشیع ایفا میکند و نوسانات در روابط ایران و ترکیه، نشان داده است که زمینه کلان از نظر تشیعگرایی میتواند زمینه خرد را شکننده و نامساعد کند.
مرحله بحران
در مرحلهای که رامبو آن را بهعنوان مرحله بحران تعریف میکند، شرایطی پدید میآید که افراد به دلیل رویدادهای خارجی یا به دلیل جستجوی درونی برای معنا، نمیتوانند در باورهای موجودشان پاسخ مناسبی بیابند. بر اساس تجربیاتی که اهل سنت شیعهشده در مصاحبهها بیان کردهاند، بهنظر میرسد این بحرانها عمدتاً درونی باشند. چیزی که میتوان آن را بهعنوان لحظه بحران درونی در علویهای شیعهشده توصیف کرد، این واقعیت است که آیینهای عبادی علویان سنتی برای رفع نیازهای روحی افراد در حال تحول کافی تلقی نمیشود.
حس کمبود یا بحران در عبادت، عمدتاً بهواسطه زندگی مشترک علویهای شیعهشده با اهل سنتی ایجاد میشود که آنها بهطور مستمر شاهد انجام عباداتشان هستند. تمایل یک علوی به گرایش بیشتر به دین و مقایسه خود با اهل سنتی که با آنها زندگی میکند، باعث میشود که احکام فقهی خود را ناکافی ببیند و در نتیجه، به سازگاری با فقه حنفی بپردازد. این امر منجر به بروز یک بحران درونی دوم، تناقض و ناهماهنگی شناختی میشود.
مشاهدات میدانی نشان میدهد که عبادت بر اساس فقه حنفی یک مرحله گذار پیش از پذیرش تشیع محسوب میشود. تقابل هویتی بین سنت و فرهنگی که در آن رشد کردهاند با هویت اهل سنت، حتی در جامعهای که این دو گروه با هم زندگی میکنند، آنها را به این باور میرساند که نمیتوانند این نیازهای روحی و عملی را بدون تغییر هویت خود برآورده کنند.
از آنجا که در میان محافل علوی، گروههایی با عنوان جعفری برای تمایز هویتی خود تعریف شدهاند، پیوستن به این گروهها، که بخشی از این هویت را به نمایش میگذارند، بهعنوان پاسخی به بحران درونی عمل میکند و به رفع حس ناامنی وجودی شخصی کمک میکند.
بحران درونی که در روایتهای اهل سنت شیعهشده مشاهده میشود، این است که نیاز به مخالفت رادیکال با نظام ملی و بینالمللی که موقعیتهای ایدئولوژیک اسلامگرا و/یا چپگرای آنها ایجاب میکند، توسط سنتگرایی اهل سنت تأمین نمیشود. این باور که ارزشهای منتسب به چپ در حرکت ایران نمایانده میشود و روایت تاریخی تشیع با تأکید بر «مبارزه با بیعدالتیها»، در نزد افرادی که دارای پیشینهای ضدامپریالیستی هستند اما در عین حال حساسیتهای اسلامی نیز دارند، نقش مهمی در گرایش به تشیع داشته است.
از این منظر، سنتگرایی اهل سنت نسبت به تشیع منفعلتر است. بهعنوان مثال، یکی از شرکتکنندگان در مصاحبههای ما اظهار داشت: «اسلام [تفسیر شیعی آن] در ارائه اراده و چارچوبی انقلابی برای دگرگونی جهان از سوسیالیسم و چپگرایی چیزی کم ندارد، بلکه مزایایی نیز دارد.» تجربه شخصی دیگری نیز بیانگر همین موضوع است: «به این نتیجه رسیدیم که انقلاب، یعنی اندیشه انقلابی، تنها متعلق به چپ نیست... انقلاب یک مسئله طبقاتی نیست، این را در انقلاب ایران فهمیدیم.»
در حالی که بحران درونی اهل سنت شیعهشده بیشتر محتوای سیاسی دارد، معادل آن در میان علویهای شیعهشده عمدتاً به عدم رضایت از باورها و آیینهای موجودشان مربوط میشود. بر اساس دادههای مصاحبهها، میتوان گفت انقلاب ایران بهعنوان یک بحران خارجی در این مرحله تأثیرگذار بوده است، هرچند این تأثیر چندان زیاد نبوده است. بهعنوان نمونه، یک علوی شیعهشده قبل از پذیرش تشیع اشاره کرد که انقلاب ایران توجه او را جلب کرده و نسبت به آن علاقهمند شده است؛ در حالی که اهل سنت شیعهشده، با بحرانهای درونی سیاسی خود، از تأثیر خارجی و گفتمان متناسب ایران شیعه که با ارزشهای موجودشان همخوانی داشت، متأثر شدهاند.
مرحله جستجو
هنگامی که برای حل بحرانهای درونی، افراد وارد مرحله جستجو میشوند، مشاهده میشود که اهل سنت و علویهای شیعهشده با انگیزههایی نظیر رفع نارضایتی شخصی، جستجوی معنا و تغذیه نیازهای روحی، به مطالعه آثار مختلف و برقراری ارتباط با گروهها و افراد گوناگون میپردازند. در میان اهل سنتی که به تشیع گرویدهاند، تغییر هویت در مقایسه با علویها بسیار مشخصتر است و مرزها نیز دقیقتر تعریف شدهاند. بنابراین، در این فرآیند، جستجوی فردی نسبت به تأثیرات جمعی و نمادگراییهای مشترک نقش پررنگتری داشته است.
در تشیع اهل سنت، انقلاب ایران و جستجوهای فکری شخصی بهعنوان عوامل تأثیرگذار برجسته شدهاند. در این فرآیند، مشاهده شده است که افراد با نویسندگان ایرانی، بهویژه علی شریعتی، آشنا شده و آثار ترجمهشده آنها را مطالعه کردهاند. همچنین آثار نویسندگانی نظیر حسین حاتمی، عبدالباقی گلپینارلی، مصطفی اسلاماوغلو و کلیم صدیقی نیز در مراحل ابتدایی این تغییر نقش داشتهاند. طبق اظهارات شرکتکنندگان در مصاحبهها، مجلاتی که با الهام از انقلاب ایران منتشر شده و از آن تأثیر گرفتهاند نیز در این تحولات فردی نقشآفرینی کردهاند. از جمله این مجلات میتوان به "توحید"، "استقلال"، "دعوت"، "جوان مسلمان"، "سلام" و "پنل" اشاره کرد.
مقالات انقلابی و سیاسی منتشر شده در این مجلات در ایجاد هیجان در میان افراد جستجوگر موفق بودهاند. بدین ترتیب، انقلاب ایران و مقالات سیاسی اسلامگرایانه این مجلات بهعنوان ابزاری برای تبدیل علاقه سیاسی به علاقه دینی عمل کردهاند. این شرایط این باور را ایجاد میکند که علاقه به ایران و انقلاب 1979 دلیل تشیع نبوده، بلکه انقلاب ایران به تغییر به سمت تشیع منجر شده است.
برای اهل سنت شیعهشده، ترجیحات سیاسی نتیجه تحول دینی نبوده، بلکه نتیجه علاقه سیاسی به ایران و ایدههای انقلابی بوده است. برخلاف اهل سنت شیعهشده، علویهای شیعهشده به مسائل اعتقادی و فقهی اسلام علاقهمند شدهاند. در این فرآیند، آثار نویسندگانی مانند علی شریعتی، عبدالباقی گلپینارلی و محمد تیجانی، و همچنین مجلاتی مانند "عاشورا" و "چهارده معصوم" که توسط علویهای شیعهشده در چوروم منتشر میشدند، در این تغییرات نقش داشتهاند.
تأثیر ایران در این مرحله، در زمینه انتشار، ترجمه و توزیع کتابها نمود یافته است. به گفته شرکتکنندگان علوی سنتی در مصاحبهها، ارسال تعداد زیادی کتاب درباره تشیع به جمع خانههای ترکیه از سوی مؤسسات شیعه نیز یکی از عواملی است که در تأثیرگذاری بر علویهای در مرحله جستجو نقش داشته است.
مرحله مواجهه
مرحله مواجهه، که رامبو آن را بهعنوان گام بعدی در تحول مذهبی تعریف میکند، در نمونههای تشیعگرایی در ترکیه، همیشه به دنبال مرحله جستجو رخ نمیدهد. علاوه بر مطالعات شخصی، مواجهههای فردی مختلف نیز از دینامیکهایی بودهاند که مسیر تشیع را هموار کردهاند. بر اساس مصاحبهها، افرادی که در محافل اسلامگرا با تمایلات شیعی مواجه میشوند یا در محیطهای مختلف با افراد آذری-جعفری به بحث و مناظره میپردازند، از نمونههای این مواجههها هستند.
بهویژه در سالهای دانشگاه، زمانی که جستجوی فردی به اوج خود میرسد، این مواجههها تأثیر بیشتری دارند. برای مثال، یکی از شرکتکنندگان که امام اهل سنت شیعهشده است، اظهار داشت که در سالهای دانشگاه، در نتیجه بحثهای خود با یک امام جعفری از ایغدیر متقاعد شده است. این امام شیعه با استفاده از منابعی که اهل سنت نیز آنها را قبول دارند، ادعاهای شیعه را اثبات کرده و این امر تأثیر زیادی بر تغییر مذهب این فرد اهل سنت داشته است. به گفته خود این امام، «خلأهای موجود در پارادایم اهل سنت» افراد را به سمت این مسیر سوق میدهد.
برای علویهای شیعهشده نیز مرحله مواجهه در تحول مذهبی نقش مهمی ایفا کرده است. بهعنوان مثال، یکی از نخبگان مهم علوی شیعهشده در چوروم بیان کرده که آشنایی او با یک شیعه عراقی علاقه او به این موضوع را افزایش داده است. در این مثال، مواجهه پیش از مرحله جستجو رخ داده است. با این حال، به گفته یکی دیگر از نخبگان علوی شیعهشده که با او مصاحبه شده است، این مواجهه در نتیجه جستجوی فعال او و برای دریافت اطلاعات رخ داده است.
چه در میان اهل سنت شیعهشده و چه در میان علویهای شیعهشده، آشنایی و مواجهه با افراد و جوامع جعفری در ترکیه نقطه عطفی در تحول مذهبی بوده و لحظهای را نمایان کرده است که تغییر مذهبی از حالت بالقوه به حالت بالفعل درآمده است.
مرحله تعامل
مرحله تعامل که بهعنوان گام بعدی در فرآیند تشیعگرایی و به دنبال مرحله مواجهه یا بهطور همزمان با آن رخ میدهد، نقطهای است که در آن تعاملات با افراد و جوامع شیعه به شکل برجستهای منجر به تغییرات فکری و مذهبی میشود. اگرچه مواجهه با افراد و گروههای شیعه ممکن است پیش از مرحله جستجو یا پس از آن رخ دهد، نتیجه این مواجههها، ورود به مرحله تعامل است.
در این مرحله، افراد اهل سنت یا علوی شیعهشده، کمبودها و نواقص باورها و عبادات پیشین خود را تشخیص داده و به تدریج به صحت باورهای شیعه متقاعد میشوند. برای مثال، یکی از شرکتکنندگان اهل سنت شیعهشده که یک امام است، به مناظرات خود با گروههای جعفری در دوران دانشگاه اشاره کرده و بیان داشته که نتیجه این مناظرات او را به این نتیجه رسانده است که مواضع شیعه نسبت به مواضع خود او درستتر است.
در مورد علویهای شیعهشده نیز، افزایش تعامل با افراد و گروههای شیعهای که در مرحله جستجو با آنها مواجه شده بودند، به متقاعد شدن آنها نسبت به استدلالهای طرف مقابل منجر شده است. یکی از جنبههای متقاعدکننده برای علویها در این تعاملات، این بوده است که افراد و نهادهای شیعه، خود را بهعنوان علوی معرفی میکردند. این مسئله، با استفاده از گفتمان "بازگشت به اصل"، به آنها امکان میداد بدون ایجاد ناسازگاری شناختی، فرآیند تغییر مذهبی را آغاز کنند.
مفاهیم و شخصیتهای مشترک مذهبی بین تشیع و علویگری، نقش کاتالیزور را در این تحول ایفا کردهاند. در حالی که در میان اهل سنت، جهانبینی اسلامگرایانه این نقش را ایفا میکرد، در میان علویها، هویت علوی این تغییر را تسهیل کرده است. نکته قابل توجه این است که بسیاری از علویهای شیعهشده که با آنها مصاحبه شده است، در حالی که هویت سنتی علوی خود را حفظ کردهاند، به انجام عبادات مانند نماز مطابق با فقه حنفی ادامه دادهاند. در این مرحله، فقه حنفی بهعنوان یک نقطه اتصال و ابزار انتقالی از علویگری سنتی به تشیع عمل کرده است. تعاملات با افراد و جوامع شیعه، برای "علویهایی که نماز میخوانند" بهعنوان پلی برای گذار از فقه حنفی به فقه جعفری عمل کرده است. با پررنگتر شدن ادبیات اسلامی شیعه در این تعاملات، فقه جعفری به تدریج در هویت علویها ادغام شده و آنها این تغییر را بهعنوان "بازگشت به اصل" تعریف کردهاند.
یکی دیگر از عوامل مهم در این مرحله، دیپلماسی دینی ایران است. طبق مصاحبهها، ایران از سفر علویهای تمایلیافته به تشیع (چه با انگیزه فرهنگی یا دینی) به ایران حمایت و آنها را تشویق کرده است. تقریباً تمام علویهای شیعهشدهای که با آنها مصاحبه شده، در مقطعی از زندگی خود به ایران سفر کرده یا مدتی در آنجا زندگی کردهاند. این سفرها بیشتر با اهداف دینی یا آموزشی انجام شده است. علویهای شیعهشدهای که به ایران سفر کردهاند، پیش از سفر از انقلاب ایران و گفتمان آن مطلع بوده و از آن تأثیر پذیرفته بودند. برخی از آنها اشاره کردهاند که هزینههای این سفرها توسط ایران تأمین شده است. شرکتکنندگان اظهار داشتهاند که ایران در این سفرها هدف معرفی باورها و فرهنگ خود را دنبال میکرده است.
مقاصد دینی این سفرها شامل مکانهایی مانند حرم امام رضا در مشهد و حرم حضرت معصومه در قم بوده است. در طول این سفرها، ایرانیان در زمینههایی مانند اسکان، هزینه غذا و ارائه کمکهای مالی به دانشجویان و بازدیدکنندگان ترکیهای نقش فعالی ایفا کردهاند.
یکی از مسائل مرتبط با مداخله ایران در حوزه آموزش، دانشگاه المصطفی است. این دانشگاه که مقر اصلی آن در ایران قرار دارد، در کشورهای مختلف از جمله ترکیه نمایندگیهایی دارد. دانشگاه المصطفی به صورت آموزش از راه دور و در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد با دریافت شهریه فعالیت میکند. افرادی که امکان سفر به ایران برای ادامه تحصیل را ندارند، میتوانند از این طریق آموزش خود را تکمیل کنند. دو نفر از امامان علوی شیعهشده که با آنها مصاحبه شده، اعلام کردهاند که بهعنوان دانشجو در این دانشگاه در رشتههایی مانند قرآن و تفسیر ثبتنام کردهاند.
دانشگاه المصطفی در این زمینه بهعنوان بخشی مهم از دیپلماسی فرهنگی و دینی ایران عمل میکند. برخلاف علویهای شیعهشده، تجربه اهل سنت شیعهشده با ایران بیشتر از طریق آثار ترجمهشده با محتوای دینی که از ایران به دست آوردهاند و همچنین تعامل با افرادی که در ایران تحصیل کرده یا خود ایرانی و شیعه هستند، شکل گرفته است. در مراحل بعدی، سفرهای آنها به ایران نیز مشاهده شده است. این سفرها عمدتاً تحت عناوین آموزش و زیارت دینی انجام میشوند.
به گفته شرکتکنندگان اهل سنت شیعهشده، هزینه این سفرها نیز توسط ایران تأمین شده است. یکی از آنها چنین بیان کرده است: «میروی و در کنفرانسها با اساتید صحبت میکنی؛ افرادی از ترکیه و جاهای دیگر نیز حضور دارند. محیط کنفرانس را میشناسی؛ تو را میبرند و در هتل پنج ستاره اسکان میدهند. از آنجا به سالن کنفرانس میروی. ظهر میآیی، ناهار میخوری، دوباره میروی. عصر میآیی، شام میخوری. کنفرانس تمام میشود. خدمات بستهبندی شده میفرستند... تمام هزینهها را آنها پرداخت میکنند. من هیچوقت در کنفرانسها پول خرج نکردهام.»
همانطور که در این مثالها مشاهده میشود، افراد شیعهشده در فرآیند تشیعگرایی تنها از طریق تعامل و یادگیری اجتماعی با افراد و جوامع جعفری محلی در ترکیه این مرحله را تجربه نمیکنند، بلکه مستقیماً به ایران سفر کرده و این باور را در آنجا تقویت و تملک میکنند.
مرحله التزام
بر اساس نظریه رامبو، مرحله التزام به نقطهای اشاره دارد که فرد باور جدید خود را کاملاً پذیرفته و به مرحله تبلیغ آن برای دیگران رسیده است. این مرحله در تجربیات افراد شیعهشده به وضوح دیده میشود. بهویژه، علویهای شیعهشده، تشیع را که آن را جوهر باورهای سنتی خود میدانند، در تلاش هستند تا در گروههای پیشین خود نیز گسترش دهند و فعالیتهای تبلیغی (ارشاد) را در موقعیتهای مختلف انجام میدهند.
برای مثال، یکی از امامان علوی شیعهشده که در مساجد فعالیت دارد، اظهار کرده است که از موقعیتهایی مانند دعوت به خواندن نماز میّت در روستاهای علوی بهعنوان فرصتی برای تبلیغ استفاده میکند. در چارچوب فعالیتهای تبلیغی، مُتشَیّعها کتابهای متعددی نوشتهاند، انجمنهایی تأسیس کردهاند، وبسایتهایی ایجاد کردهاند و در پلتفرمهایی مانند یوتیوب فعالیت کردهاند. این افراد در مرحله التزام، خود را موظف میدانند که از طریق کانالهای مختلف دیگران را "آگاه" کنند و این وظیفه را بهعنوان بخشی از هویت و باور جدید خود میدانند. حتی به گفته یکی از رهبران مذهبی یک جمعخانه در مالاتیا، برخی از علویهای شیعهشده تلاش کردهاند تا مدیریت انجمنهای خود را به دست گرفته و جامعه خود را تغییر دهند، اما موفق نشدهاند.
ایران نیز در این مرحله تأثیراتی مشخص دارد. مُتشَیّعهایی که تحصیلات خود را در ایران به پایان رسانده و به ترکیه بازگشتهاند، در جوامع خود بهعنوان امام فعالیت کرده و تبلیغ دین را انجام دادهاند. علاوه بر این، افرادی که قبلاً به ایران سفر کردهاند، گاه واسطهای برای اعزام افراد جدید به ایران بودهاند.
بهعنوان مثال، اظهارات یکی از علویهای شیعهشده در این زمینه قابل توجه است: «وزارت ارشاد [ایران] یک پروژهای توسعه داده بود. درباره آن به ... استاد ما گفته بودند. او هم به من گفت. من هم گفتم نمایندگانی را جمع کرده و به آنجا میبرم. دو بار با دو گروه مختلف رفتیم. دین، تاریخ، زیارت و اینجور چیزها. با چشمان خودم دیدم. زیارت، فرهنگ، به مناسبت تولد امام مهدی و غیره. موضوع این بود که ما را بشناسید.»
در مرحله التزام، مُتشَیّعها دیگر افرادی جویای حقیقت نیستند، بلکه به تبلیغکنندگان و مبلغان تبدیل شدهاند که هدفشان رساندن افراد جستجوگر به مرحلهای است که خودشان به آن رسیدهاند.
مرحله نتیجه
در مرحلهای که رامبو آن را بهعنوان "نتیجه" تعریف میکند، افراد با پیامدهای اجتماعی بلندمدت تحول مذهبی خود مواجه میشوند. بر اساس مصاحبههایی که انجام شده است، یکی از نتایج برجسته در زندگی علویهای شیعهشده، خروج آنها از دایره یک جامعه اقلیت مذهبی و پیوستن به یک جامعه دیگر است. اگرچه علویهای شیعهشده همچنان خود را در چارچوب هویت علوی تعریف میکنند، اما به دلیل نگاه منفی غالب علویهای سنتی به تشیع، فاصلهای میان آنها و جامعه قبلیشان ایجاد میشود و گاه از سوی آنها طرد میشوند. این مسئله بهطور طبیعی تغییرات قابلتوجهی در روابط اجتماعی آنها ایجاد میکند. در عین حال، با پذیرش باورها و هویت جدید، روابط اجتماعی تازهای با جعفریهای ترکیه شکل میگیرد.
برای اهل سنت شیعهشده نیز، مشابه این فرآیند رخ میدهد. از یک سو، درک جدیدی از هویت شخصی در میان آنها شکل میگیرد و از سوی دیگر، زمینههای اجتماعی و شبکههای ارتباطی آنها تغییر میکند. در این میان، نقش ایران بهعنوان یک نقطه اتکا در باورهای مذهبی این افراد برجسته است. با این حال، این ارتباط با ایران گاهی به دلیل اتهاماتی نظیر "عامل ایران" بودن، مشکلات اجتماعی ایجاد میکند.
به دلیل اشتراکات مذهبی با ایران، این اتهامها بهویژه برای شیعیان ترکیه و افرادی که به تشیع گرایش پیدا کردهاند، در مرحله نتیجه یک چالش جدی محسوب میشود و یکی از پیامدهای منفی مهمی است که آنها با آن روبهرو میشوند.
نتیجهگیری
تحول مذهبی علویان و اهل سنت به تشیع، در چارچوب نظریه فرآیند، بهعنوان یک دگرگونی تدریجی و شامل مراحل مختلف قابل بررسی است. در این فرآیندها، بحرانهای مذهبی، جستجوی هویت جدید و مواجهه با شخصیتهای دینی، عناصر اساسی تحول را تشکیل میدهند. ساخت هویت، بهاندازه بخشهای اعتقادی و شناختی تغییر باورها در این فرآیند اهمیت دارد. چارچوب نظریه فرآیندی با پیشبینی یک دگرگونی مرحلهای، درک و تحلیل روند تشیعگرایی را تسهیل کرده است. در این پژوهش، با استفاده از این چارچوب و بر اساس دادههای حاصل از مطالعات میدانی، به بررسی دینامیکهای تشیعگرایی در ترکیه پرداخته و تأثیرات جمهوری اسلامی ایران بهعنوان رهبر اسلام و تشیع در این مراحل مورد بحث قرار گرفته است.
تشیعگرایی، پدیدهای است که طی تقریباً ۴۰ سال اخیر در ترکیه گسترش یافته است. در بافت ترکیه، این تحول عمدتاً در میان علویان رایج بوده، اما در میان اهل سنت نیز نمونههایی از آن دیده میشود. دینامیکهای مختلفی در روند تشیع علویان و اهل سنت تأثیر داشته است. همچنین، نگاه به رژیم اسلامی ایران و نقشی که این رژیم ایفا کرده است، بر روند تشیع این دو گروه تأثیرات متفاوتی داشته است.
بر اساس دادههای میدانی، برخی از اعضای جامعه اسلامگرای سیاسی از طریق تعاملات شخصی و هیجانات ناشی از انقلاب ایران، پلی به سوی تشیع ایجاد کردهاند. علاقه و نگاه مثبت سیاسی اسلامگرایان به انقلاب ایران، بهتدریج باعث گرایش برخی افراد به باورهای دینی ایران شده است. در این زمینه، ماهیت "اسلامی" انقلاب ایران اهمیت زیادی دارد. علاوه بر این، اهل سنت با پیشینه چپگرایانه نیز به تشیع گرایش پیدا کردهاند و این گرایش با تأثیر گفتمان ضدامپریالیستی، ضدصهیونیستی و ضدسیستمی ایران ممکن شده است.
در مورد علویان، دینامیک متفاوتی وجود داشته است. اشتراکات نمادین و اسطورهای میان علویگری و تشیع، چه از طریق کشف شخصی و چه از طریق یادگیری اجتماعی و توصیهها، احساس تعلقی ایجاد کرده است که کسب اطلاعات را برای علویان شیعهشده تسهیل کرده است. عشق به علی و اهل بیت، وفاداری به دوازده امام و شباهتها در برخورد با وقایعی مانند کربلا، برجستهترین اشتراکات هستند.
در علویان، برخلاف اهل سنت، عامل سیاسی در روند تشیعگرایی نقش کمتری داشته و عوامل مذهبی بیشترین تأثیر را داشتهاند. به عبارت دیگر، نزدیکی اعتقادی، دگرگونی دینی را تحریک کرده است. در حالی که در میان اهل سنت، انگیزههای سیاسی واسطهای برای این تحول بودهاند، در میان علویان، نیازهای اعتقادی و فقهی عامل اصلی این دگرگونی بودهاند.
این مطالعه نشان داده است که در هر مرحله از تشیعگرایی، ایران بهطور مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشته است. دیپلماسی مذهبی ایران بهعنوان ابزاری برای سیاست خارجی و قدرت نرم، نهتنها آغازگر این دگرگونیها، بلکه تأثیری تکمیلی و خارجی در این فرآیندها داشته است. فعالیتهایی نظیر ارائه منابع کتاب، آموزش، و میزبانی از افرادی که وارد یک فرآیند تحول شدهاند، به این روند کمک کرده و به هدف دیپلماسی عمومی ایران، یعنی "کسب دلها و ذهنهای" شهروندان کشورهای دیگر، یاری رسانده است.
واحد ترجمه و تحقیق رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی در ترکیه_آنکارا
نظر شما