چگونه "سیف سرایی " مرزهای شعر و نجوم را در هم آمیخت؟

سرایی تلاش کرد حکمت عملی سعدی را با روحیه مردم دشت قبچاق و اردوی زرین سازگار کند. برای نمونه، در بخش‌هایی که سعدی به پیچیدگی‌های عرفانی می‌پردازد، سرایی گاهی زبانی ساده‌تر و مستقیم‌تر برمی‌گزیند تا برای مخاطبانی که کمتر با ظرایف ادبیات فارسی آشنا بودند، قابل درک باشد.

زمین به دور خورشید می‌چرخد: سیف سرایی ۱۵۰ سال قبل از کوپرنیک این را می‌دانست.

چگونه چنین ابیاتی در اواخر قرن چهاردهم در اثر «سهیل و گولدورسون» توسط شاعری از اردوی زرین پدیدار شد؟

ایلنور میرگالیف تاریخ‌دان سرشناس قزاق، معتقد است: «مطرح کردن نام سیف سرایی در سطح ملی، از نظر استراتژیک و تاریخی سودمند خواهد بود. این امر نشان می‌دهد که در سرزمین‌های قزاق سطح دانشی قابل مقایسه وجود داشته است، در حالی که در اروپا برای ایده‌های مشابه، دانشمندان خود را تحت تعقیب قرار داده و حتی اعدام می‌کردند. امروز چنین بحثی به‌ویژه شنیدنی و به‌روز است.»

صحبت درباره یک شاعر قرن چهاردهمی اردوی زرین است که در منطقه ولگای میانه متولد شد و به لطف ابیات شاعرانه‌اش، ردی در تاریخ... نجوم بر جای گذاشت.

 چگونه سیف سرایی مرزهای شعر و نجوم را در هم آمیخت؟

سرایی ممنوع‌القلم نشد

سال ۱۳۹۴ میلادی است. در اروپا، نهاد اصلی تعیین‌کننده مسیر، کلیسای کاتولیک به رهبری پاپ است. پاپ و ساختارهای کلیسا بر تمام جنبه‌های زندگی تأثیر می‌گذارند: فرهنگ، آموزش و علم. دانشمندان وجود دارند، اما نظرات آن‌ها نباید با «سیاست حزب» در تضاد باشد. کلیسا می‌آموزد: زمین ثابت است، در مرکز جهان قرار دارد و خورشید، سیارات و ستارگان به دور آن می‌چرخند. ایده‌هایی که با این دیدگاه مغایرت داشته باشند، پذیرفته نمی‌شوند. تنها می‌توان درباره آن‌ها پچ‌پچ کرد، اما کسی که علناً آن را بیان کند، به عنوان بدعت‌گذار در معرض خشم تفتیش عقاید قرار می‌گیرد.

تنها پس از یک و نیم قرن، در سال ۱۵۴۳، اروپا کتاب نیکلاس کوپرنیک دانشمند لهستانی، با عنوان «درباره گردش افلاک آسمانی» را دید که در آن مدل خورشیدمرکزی ارائه شده بود: زمین به دور خورشید می‌چرخد، نه برعکس. دانشمند موفق شد کتاب را تنها پیش از مرگش منتشر کند و هرگز آن را ندید. پس از مرگ کوپرنیک، کتاب توسط مقامات کلیسا ممنوع شد. در سال ۱۶۰۰ در رم، جوردانو برونو را به اتهام بدعت در آتش سوزاندند؛ یکی از اتهامات او حمایت از ایده‌های کوپرنیک بود. در سال ۱۶۱۶، سیستم خورشیدمرکزی کوپرنیک توسط کلیسای کاتولیک به عنوان آموزه‌ای بدعت‌آمیز محکوم شد. در سال ۱۶۳۳، گالیله به دلیل حمایت علنی از ایده‌های کوپرنیک محاکمه شد. او مجبور شد علناً از سخنان خود توبه کند و در حبس خانگی قرار گرفت که شرایطش تفاوت چندانی با زندان نداشت.

و اینک تضاد؛ در سال ۱۳۹۴، تقریباً ۱۵۰ سال پیش از انتشار اثر کوپرنیک در اروپا، «سیف سرایی»، شاعر اردوی زرین و زاده‌ی کامیشلی، ابیات شگفت‌انگیزی در منظومه خود می‌نویسد. او از تصویر حرکت زمین به دور خورشید نه در یک بحث علمی و نه به عنوان فرضیه، بلکه به عنوان یک تشبیه روشن و طبیعی استفاده می‌کند. و البته این سؤال پیش می‌آید: چه بر سر او آمد؟ اگر در اروپا برای چنین ایده‌هایی ممکن بود در آتش سوزانده شوید، طبق کلیشه‌ها، مجازات در اردوی زرین باید بی‌رحمانه‌تر می‌بود.

و پاسخ این است: هیچ.

منظومه سرایی ممنوع نشد. دادگاه اردوی زرین او را به بدعت متهم نکرد و تحت تعقیب قرار نداد. نسخه‌های خطی جمع‌آوری و سوزانده نشدند. بر اساس تمام شواهد، این موضوع به عنوان یک پدیده عادی تلقی می‌شد: افراد تحصیل‌کرده آن زمان می‌دانستند که زمین به دور خورشید می‌چرخد.

سیف سرایی کیست؟

سرایی احتمالاً در سال ۱۳۲۱ میلادی در روستای کامیشلی متولد شد. او خود می‌نویسد: «سرزمین کامیشلی خانه پدری من است». درباره محل دقیق تولد او بحث‌های زیادی وجود داشت، اما محتمل‌ترین گزینه کامیشلا در منطقه سامارا است. بعدها سرایی برای تحصیل به شهر «سرای»، پایتخت اردوی زرین رفت. در آنجا بود که او به عنوان یک نویسنده شکل گرفت و نام شهر را به عنوان تخلص هنری خود برگزید. به لطف مهارتش در نویسندگی، در دیوان انشاء (دفترخانه دولتی) به خدمت گرفته شد. محققان زبان شعری او را نزدیک به تاتاری امروزی می‌دانند و او را شاعری ترکی-تاتاری می‌شمارند.

در سال ۱۳۸۰ میلادی او به مصر نقل مکان کرد، جایی که مملوکان حکومت می‌کردند. طبق گفته‌های میرگالیف، سرایی به عنوان سفیر با مأموریتی ویژه از سوی «توختامیش خان» (خان اردوی زرین) به مصر فرستاده شد. او در غربت زندگی سختی داشت و دلتنگی در اشعارش موج می‌زند.

دو اثر بزرگ از سرایی به جا مانده است: دو منظومه و تعدادی غزل و قطعه. نسخه خطی «گلستان ترکی» که در سال ۱۳۹۱ میلادی تکمیل شد، بر اساس اثر «گلستان» سعدی شیرازی، کلاسیک بزرگ زبان فارسی، نوشته شده است. سرایی متن اصلی را با قطعات تغزلی و فلسفی خود تکمیل کرده است.

نسخه خطی دوم، مجموعه «یادگارنامه» است که شامل منظومه «سهیل و گولدورسون» می‌شود.

سرایی در سال ۱۳۹۶ میلادی در مصر (احتمالا اسکندریه یا قاهره) درگذشت.

 چگونه سیف سرایی مرزهای شعر و نجوم را در هم آمیخت؟

ابیاتی که اگر زمین نمی‌چرخید، معنا نداشتند

«سهیل و گولدورسون» یک داستان عاشقانه تراژیک است. سرایی این داستان را تحت تأثیر ویرانی گرگانج (اورگنچ) توسط تیمور لنگ در سال ۱۳۸۸ میلادی نوشت. طبق داستان، سهیل فرمانده جوان توختامیش خان است و گولدورسون دختر شاه (احتمالاً دختر تیمور). گولدورسون عاشق اسیر می‌شود، او را آزاد می‌کند و با هم به بیابان می‌گریزند، اما پایان غم‌انگیزی در انتظار آن‌هاست.

اما نکته جالب‌تر ابیاتی است که در آن‌ها حرکت زمین به دور خورشید به عنوان یک تصویر طبیعی استفاده شده است. نویسنده اولین دیدار دختر با اسیر را چنین توصیف می‌کند:

«دختر به دور آن جوان پهلوان چرخید

همان‌گونه که زمین به دور خورشید می‌چرخد»

سرایی نه منجم بود و نه ریاضیدان و قصد نداشت ساختار جهان را توضیح دهد. او از این تصویر به عنوان یک صنعت ادبی و استعاره استفاده می‌کند: قهرمان تغزلی زمین است و معشوق خورشید. اگر خوانندگان در اردوی زرین، مانند اروپای غربی، معتقد بودند که خورشید به دور زمین می‌چرخد، این استعاره کار نمی‌کرد و در سطح عقل سلیم فرو می‌ریخت. هر استعاره‌ای تنها زمانی زنده است که بر تصاویر قابل درک و طبیعی برای خواننده تکیه داشته باشد.

اینکه او شاعر بود و نه منجم، ارزش این موضوع را بیشتر می‌کند؛ زیرا نشان می‌دهد که ایده نجومی (خورشیدمرکزی) بخشی از یک تشبیه شاعرانه قابل فهم و تقریباً کلیشه‌ای شده بود.

اردوی زرین به عنوان فضایی برای دانش

نخستین کسی که ایده خورشیدمرکزی را مطرح کرد، آریستارخوس ساموسی (یونان باستان) بود. قرن‌ها بعد، این اندیشه دوباره در شرق ظهور کرد. ابوریحان بیرونی، دانشمند جهان اسلام (قرن ۱۰ و ۱۱ میلادی)، اولین کسی بود که در خط تمدنی خود امکان چرخش زمین را به بحث گذاشت و تأکید کرد که این فرض با طبیعت آسمان‌ها تضادی ندارد.

در اروپای قرون وسطی، دانش حرکت زمین فراموش شده بود و زمین‌مرکزی حاکم بود. اما منظومه سرایی نشان می‌دهد که جهان همه جا یکسان نبود. در حالی که اروپا با ایده حرکت زمین می‌جنگید، در شرق و جهان ترک، چنین اندیشه‌هایی آزادانه‌تر بیان می‌شد.

چرا چهره سیف سرایی مهم است؟

در فیلم‌ها، اردوی زرین اغلب به صورت دولتی وحشی به تصویر کشیده می‌شود. اما تاریخ واقعی پیچیده‌تر است. شهرها مراکز توسعه‌یافته‌ای با مساجد، مدارس، کتابخانه‌ها و رصدخانه‌ها بودند. جاده ابریشم نه تنها مسیر تجارت، بلکه مسیر علم نیز بود.

ایلنور میرگالیف می‌گوید: «سرایی یک دیپلمات سطح بالا بود. دانش نجوم در جهان اسلام عمیق بود. برای تعیین زمان نماز، آغاز ماه رمضان و جهت قبله، رصد مداوم خورشید و ستارگان ضروری بود. در نزدیکی روستای روژدستونسکویه (سرزمین پرم)، یک رصدخانه قدیمی بلغار وجود داشته است. اعراب و مسلمانان قرون وسطی دانش بسیار عمیقی در نجوم داشتند.»

او می‌افزاید: «این نشان می‌دهد که در سرزمین‌های ما سطحی از دانش وجود داشت که در اروپا برای ایده‌های مشابه، دانشمندان را اعدام می‌کردند. تاریخ علم تک‌گوییِ غرب نیست.»

از کتابخانه اسکندریه تا ابیات سیف سرایی

نایل صاحب‌ولین استاد نجوم دانشگاه فدرال کازان، می‌گوید که وقتی این ابیات را در کنفرانس‌های بین‌المللی مطرح کرد، واکنش‌ها آمیخته با شگفتی بود. او توضیح داد که جهان اسلام ریشه‌های عمیقی در علم داشت. بسیاری از کشفیات باستان، از جمله آثار یونانی، در کتابخانه اسکندریه حفظ و توسط دانشمندان عرب ترجمه شدند. کوپرنیک کتابش را در ۱۵۴۳ میلادی منتشر کرد، یعنی حدود ۲۰۰ سال پس از آنکه در جهان عرب تصور حرکت زمین به دور خورشید وارد تصویر علمی جهان شده بود.

سرایی دانشمند نبود که انقلاب نجومی کند؛ او تنها در شعرش آنچه را که برای شرق یک تصویر آشنا و طبیعی از جهان بود، بازتاب داد.

سخن پایانی: او چنان نوشت که گویی جهان از پیش می‌داند

سیف سرایی در «گلستان» داستانی را نقل می‌کند که دیدگاه او به حقیقت را نشان می‌دهد: پادشاهی کسی را به اعدام محکوم کرد. محکوم پیش از مرگ به شاه دشنام داد. شاه نشنید و پرسید چه گفت؟ وزیری نیک‌خواه به دروغ گفت: «برایتان دعای طول عمر کرد» و شاه او را بخشید. بدخواهی حقیقت را گفت که او دشنام داد. شاه پاسخ داد: «دروغ او به خیر انجامید و راست تو به خونریزی».

در مورد ابیات سرایی درباره زمین و خورشید نیز نکته مهم این نیست که آیا شاعر منجم بوده یا خیر، بلکه این است که او از این تصاویر استفاده کرد زیرا خودِ این ایده در فرهنگ آن زمان به عنوان یک واقعیت قابل درک زنده بود، نه یک حدس علمی.

او چنان نوشت که گویی خواننده بدون توضیح می‌داند که ماجرا چیست و شاید جالب‌ترین و قدرتمندترین نکته همین باشد.

تأثیر ادبیات کلاسیک فارسی بر شاعران اردوی زرین (به‌ویژه سیف سرایی و قطب)

۱. سعدی شیرازی و سیف سرایی: از «گلستان» تا «گلستان ترکی»

سیف سرایی شیفته‌ی سبک و حکمت سعدی بود. او شاهکار سعدی، «گلستان»، را نه کلمه به کلمه، بلکه با روحی جدید برای مخاطبان ترک‌زبان آن دوران بازنویسی کرد.

ترجمه یا بازآفرینی؟ اثر سرایی که «گلستان ترکی» (Gulistan bi-t-Turki) نام دارد، یک ترجمه خشک نیست. او ساختار کلی و داستان‌های سعدی را حفظ کرد، اما در بسیاری از جاها شعرهای خود را جایگزین اشعار سعدی کرد یا نظرات فلسفی خودش را افزود.

سرایی تلاش کرد حکمت عملی سعدی را با روحیه مردم دشت قبچاق و اردوی زرین سازگار کند. برای نمونه، در بخش‌هایی که سعدی به پیچیدگی‌های عرفانی می‌پردازد، سرایی گاهی زبانی ساده‌تر و مستقیم‌تر برمی‌گزیند تا برای مخاطبانی که کمتر با ظرایف ادبیات فارسی آشنا بودند، قابل درک باشد.

این کتاب چنان جایگاهی یافت که تا قرن‌ها در مدارس آسیای میانه و مدارس تاتارها به عنوان کتاب درسی اخلاق و بلاغت تدریس می‌شد.

۲. نظامی گنجوی و قطب: عشق خسرو و شیرین در دشت‌های شمالی

شاعر دیگری از اردوی زرین به نام «قطب»، حدود سال ۱۳۴۰ میلادی، منظومه عاشقانه «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی را به ترکی ترجمه کرد. این نخستین ترجمه شناخته‌شده از این اثر به زبان‌های ترکی است.

قطب اگرچه داستان نظامی را پایه کار خود قرار داد، اما شخصیت‌ها را کمی «قبچاقی» کرد. برای مثال، رفتار شیرین و تعاملات درباری در نسخه قطب، بازتاب‌دهنده آداب و رسوم حاکم بر دربار خان‌های اردوی زرین است تا دربار ساسانی که نظامی توصیف کرده بود.

قطب این اثر را به «تینی‌بیگ خان» (پادشاه وقت اردوی زرین) و همسرش «ملکه خان» تقدیم کرد. این نشان می‌دهد که در دربار اردوی زرین، شنیدن داستان‌های عاشقانه کلاسیک ایرانی نشانه‌ای از فرهیختگی و تمدن محسوب می‌شد.

در حالی که نظامی در اثر خود لایه‌های عمیق فلسفی، ستاره‌شناسی و حکمت را گنجانده بود، نسخه قطب بیشتر بر جنبه‌ی داستانی، احساسی و روابط عاشقانه تمرکز دارد که برای شنوندگان آن زمان جذاب‌تر بود.

۳. خوارزمی و سنت مثنوی‌سرایی

علاوه بر این دو، شاعری به نام «خوارزمی» نیز در همین دوره «محبت‌نامه» را نوشت که آشکارا تحت تأثیر سنت مثنوی‌سرایی فارسی (به‌ویژه سبک‌هایی مانند «ویس و رامین» فخرالدین اسعد گرگانی) بود. در این دوره، دانستن زبان فارسی و تقلید از فرم‌های ادبی آن (مانند غزل و مثنوی) برای شاعران اردوی زرین یک فضیلت بزرگ به شمار می‌رفت.

نتیجه‌گیری:

شاعران اردوی زرین، ایران و ادبیات فارسی را به عنوان «منبع اصلی فرهنگ و هنر» می‌دیدند. آن‌ها با ترجمه و اقتباس آثاری مانند گلستان و خسرو و شیرین، پلی زدند تا مفاهیم بلند انسانی، عشق و حکمت ایرانی را وارد جهان ترک و تاتار کنند؛ کاری که باعث شد این مفاهیم در روسیه و آسیای میانه ماندگار شوند.

آلماتی قزاقستان

منابع:

https://www.business-gazeta.ru/article/689477

https://myseldon.com/en/news/index/338876344?requestId=f5284f63-e2e3-43ba-b937-df798f13121a

https://dzen.ru/a/aTO-I5mXjixmN_UF

کد خبر 25696

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 9 =