سؤال های یکی از خوانندگان روزنامه ینی شفق از خیرالدین کارامان در باره علویان ترکیه

سؤال ­های یکی از خوانندگان روزنامه ینی شفق: جناب استاد کارامان بنده پرسش­هایی در خصوص علوی­گری و علویان ترکیه داشتم. گرچه علویان در بین خود اختلاف دارند و به دسته ­های مختلفی تقسیم می­شوند، پرسش­های بنده عبارتند از:

سؤال اول: برخی از علویانی که بنده می­شناسم اظهار می­کنند که حضرت علی را بیشتر دوست دارند. همیشه در مورد ایشان صحبت می­کنند. اظهار می­کنند که به خدا ایمان داریم، ولی نماز نمی­خوانند، در ماه رمضان روزه نمی­گیرند. می­گویند که روزه ما فرق می­کند و در ماه محرم روزه می­گیرند. آنها کلاً اعتقادی به روزه گرفتن در ماه رمضان ندارند. وقتی یکی از آنها وفات می­کند، تشییع جنازه از «خانه جمع» انجام می­شود. رفتار ما با چنین افرادی بایستی چگونه باشد؟

سؤال دوم: به ما اینگونه تعلیم داده شد که اگر کسی حتی یک آیه از قرآن را قبول نکند، مسلمان نیست. اگر چنین است آیا این افراد (علوی­ها) مسلمان هستند؟

سؤال سوم: دختریکی از اقوام  من با فردی از یک خانواده علوی  ازدواج کرده است. اگر اینها مسلمان محسوب نمی­شوند حکم ازدواج با آنها چیست؟ در عین حال رابطه ما با فرزندانمان که حرف والدین­شان را گوش نمی­کنند و  با علوی­ها ازدواج می­کنند چگونه باید باشد؟

بنده مشتاقانه منتظر پاسخ­های تفصیلی حضرتعالی هستم.

پاسخ خیرالدین کارامان:

درخصوص پرسش­های جنابعالی درباره علویان، با توجه به اینکه تعداد پرسش­ها بیش از یک مورد است، ترجیح بنده این است که به جای پاسخ خصوصی به شما، در ستون خودم در روزنامه به این پرسش­ها پاسخ بدهم.

1-از آنجائیکه در این برهه زمانی در یک امتحان مهم واقع شده­ایم؛ اطرافمان محاصره شده است؛ دوستانمان کم؛ دشمنانمان بسیار؛ دشمن تلاش می­کند تا با استفاده از تاکتیک تفرقه مسلمانان را با نام­های متفاوت به گروه­های مختلف تقسیم نماید و آنها را به جان هم بیاندازد، ما باید  هوشیار باشیم و فریب دشمن را نخوریم.

2-شیخ سعدی شیرازی در اثر مهم فرهنگ ما «گلستان» می­گوید: بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند. در این چارچوب می­توان به تمامی انسان­ها به عنوان «فرزندان حضرت آدم» به چشم برادر نگاه کرد.

3-در دوران کودکی و جوانی در شهر و محله­ای که به دنیا آمدم و بزرگ شدم و همچنین به اقتضای شغل پدرم (آهنگر و نعلبند) در روستاهای مجاور با علویان زیادی آشنا شدم. بنده خودم شاهد بودم که برخی از این علوی­ها از اهل سنت، سنی­تر بودند. در حالیکه برخی از اهل سنت نماز نمی­خواندند و اهل شرابخواری بودند و اعتقادشان فاسد بود، برخی از همسایگان علوی ما پنج نوبت نماز خود را در مسجد اقامه می­کردند؛ به حج می­رفتند  و مقید به حلال و حرام بودند. در عین حال وقتی «دده» انجمنی تشکیل می­داد در آنجا نیز شرکت می­کردند.

برخی علویان نیز بودند که اعتقاد و رفتارشان همانگونه بود که شما در پرسش خود مطرح کردید. اما خانواده­های سنی با آنها روابط انسانی و همسایگی داشتند. این دسته از علوی­ها سنی­ها را قبول نداشتند و اهل سنت هم این دسته­ از علوی­ها را از دین خارج شده تلقی کرده و آنها را  قبول نداشتند. در طول تاریخ نیز این مسأله وجود داشته است.

حال سؤال این است که آیا این دو گروه از عقاید مختلف (سنی­ها و علوی­ها) باید با تکفیر یکدیگر به دنبال فرصتی برای نابود کردن یکدیگر باشند و در این راستا برنامه­ریزی نمایند و یا همگی در این وطن که متعلق به همه ماست و تحت شرایط دشوار فعلی، برادرانه در وحدت و همبستگی با یکدیگر زندگی نماییم؟

به نظر بنده روش دوم درست است. هنگامی که مسیر دوم انتخاب شود انسان­های ما از هر دو طرف با یکدیگر رابطه برقرار می­کنند و در بخش­های مختلف زندگی با هم مشارکت می­کنند. در نتیجه به جای اینکه با تکیه بر افسانه­ها در مورد یکدیگر قضاوت نمایند و اظهارنظر نمایند با آشنا شدن با یکدیگر و  از طریق گفتگو  در مورد همدیگر شناخت پیدا نمایند.

در خصوص مسائلی نظیر شوهر دادن دختر و زن گرفتن و همچنین خوردن گوشت حیواناتی که ذبح کرده­اند، طبق اعتقاد خود رفتار نمایند. قضاوت کردن طرف مقابل براساس اعتقادات و ارزش­های خود، هیچ فایده­ای ندارد. هر فردی حق دارد بداند که به چه چیزی و چرا اعتقاد دارد و به آنچه درست می­داند عمل نماید. اهل سنت  زندگی با افراد از عقاید مختلف را به عنوان  یک اصل پذیرفته­اند مشروط بر اینکه از طرف صاحبان این عقاید مسلحانه و یا غیرمسلحانه مورد حمله قرار نگیرند. رفتار حضرت عمر با خوارج مثال بارزی در این خصوص است.

فرض کنید که یک دختر از خانواده اهل سنت علیرغم مخالفت خانواده خود با کسی که طبق اعتقادشان از اسلام خارج شده است ازدواج نماید. در این صورت رابطه خانواده دختر با دختر خود و خانواده دامادشان چگونه باید باشد؟ پاسخ به این پرسش براساس  محاسبه سود و زیان است. البته منظور من سود و زیان مادی نیست. روابطی که از نظر اعتقاد، اخلاق، تربیت و غیره مضر تشخیص داده می­شود بایستی محدود شوند و روابطی که بی­ضرر و یا مفید هستند بایستی برقرار شوند و ادامه پیدا نمایند.

کسانی که  آتش اختلاف بین علوی­ها و سنی­ها را می­دمند و هر از گاهی شعله­ور می­کنند چنانچه در حوادث چوروم[1] و ماراش[2] شاهد بودیم به نتایجی ناگواری دامن می­زنند و به وحدت و همبستگی ملی و ثروت ملی آسیب می­زنند و آب در آسیاب دشمن می­ریزند. آیا هنوز قرار نیست درس عبرت بگیریم؟

درباره کارامان:

خیرالدین کارامان نویسنده، روزنامه ­نگار و استاد الهیات متولد شهر چوروم ترکیه است. وی ستون نویس  روزنامه ینی شفق است و از طرفداران حزب عدالت و توسعه و رجب طیب اردوغان است.  از آثار این نویسنده و روزنامه ­نگار می­توان به اصول فقه، اصول حدیث، اجتهاد در حقوق اسلامی، زن و خانواده در اسلام، حقوق تطبیقی اسلامی، موانع موجود در راه اسلامی­شدن و امام ربانی و تصوف اسلامی اشاره کرد. کارامان از جمله شخصیتهای دینی طرفدار وحدت اسلامی  است و  تا کنون در قالب هیاتهای دینی و علمایی ترکیه چندین سفر به جمهوری اسلامی ایران داشته اند .

منبع:

https://www.yenisafak.com/yazarlar/hayrettinkaraman/drul-harb-ve-alevilik-2056

 

[1]  وقایع چوروم به وقایع خونینی اشاره دارد که در ماه­های می-جولای 1980 در شهر چوروم ترکیه اتفاق افتاد. طی حمله­هایی که توسط افراطی­ها به محله علوی­ها شد، 57 شهروند علوی کشته شدند و صدها نفر زخمی شدند.

[2]  واقعه ماراش به قتل­عام علوی­های ساکن شهر قهرمان ماراش ترکیه در 19-26 دسامبر 1978 اشاره دارد. براساس آمار رسمی 120 نفر کشته شدند؛ بیش از 200 خانه متعلق به علویان به آتش کشیده شد و حدود صد محل کار تخریب شد.

کد خبر 4704

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 9 =