مردم خینالیق که موقعیت منحصر به فردی دارند، متعلق به قدیمی ترین اقوام تاریخی هستند.

بخش قابل توجهی از فولکلور آذربایجان، فولکلور مناطقی است که آذربایجانی ها به طور دائم و متراکم در آن زندگی می کنند. از آداب و رسوم  اقوام ساکن در جمهوری آذربایجان چندان اطلاعات کافی جمع آوری و در دسترس عموم نبوده و عموم مردم اطلاع چندانی از آن ندارند. از این رو مطالعه فولکلور مردم و اقوام ساکن آذربایجان در عصر جدید ضروری است. در زمانی که خودآگاهی ملی مردم آذربایجان در حال افزایش است و حقوق حاکمیتی آن تقویت می شود، تحقیقات علمی در زمینه فولکلور و ترویج گسترده فولکلور از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این امر به تجدید محیط معنوی و احیای میراث فرهنگی کمک می کند. در زمانی که میراث ملی-فرهنگی در آذربایجان رو به رشد است، ترویج فرهنگ عامه شتاب بیشتری می گیرد. در حال حاضر علاقه و گرایش هر ملتی به فرهنگ معنوی و ریشه تاریخی ملی خود افزایش یافته است. کارهای زیادی در این زمینه در آذربایجان انجام شده و ادامه دارد.

نمونه هایی از آداب و سنن محلی از مناطق نخجوان، آغ بابا، بورچالی، گویچه، قره باغ، عراق-ترکمن، شکی-زاقاتالا، اسماعیل لی و دیگر محیط های فولکلور به صورت سیستماتیک گردآوری و منتشر شده است. نمونه‌های فولکلور اقوام ساکن مناطق شکی-زاقاتالا، اسماعیل لی، قوسار جمع‌آوری و در قالب کتاب منتشر و این نمونه‌ها در تحقیق گنجانده شد. در ادامه این کار، نمونه‌های فولکلور اقوام منطقه شاه داغ جمع‌آوری، نظام‌بندی و مورد تحقیق قرار می گیرد.

در میان مردمانی که در قلمرو جمهوری آذربایجان زندگی می کنند، مردم خینالیق که موقعیت منحصر به فردی دارند، متعلق به قدیمی ترین اقوام تاریخی هستند. این اقوام قرن‌هاست که در این منطقه زندگی می‌ کنند، آداب و سنن خود را تا به امروز حفظ کرده‌اند. رئیس جمهور آذربایجان در 19 دسامبر 2007 "ذخیره گاه تاریخ، معماری و قوم نگاری منطقه خینالیق" را به منظور حفاظت از تاریخ و طبیعت منحصر به فرد منطقه خینالیق در منطقه گوبا تأسیس کرد. در 15 ژوئن 2020، این منطقه در فهرست اولیه یونسکو از میراث مادی و فرهنگی نیازمند حفاظت فوری قرار گرفت. به همین دلیل است که خینالیق که هنوز خصلت باستانی خود را حفظ کرده است نیاز به مطالعه و ترویج دارد. اگر امروز بر ثروت معنوی و مادی خود، موجودیت ملی خود که جزئی از این ثروت است، وابستگی ملی خود را نگیریم، آنها به دست بیگانگان از ما گرفته می شوند و دیگر مال ما نخواهند بود. خینالیق، سکونت گاهی است که بر روی تپه‌ای بزرگ در نزدیکی شاه داغ کوه‌های قفقاز بزرگ ساخته شده است و مرتفع‌ترین آبادی آذربایجان است. اولین اطلاعات درباره قوم خینالیق در اثر «جغرافیا» استرابون مورخ و جغرافی دان یونانی آمده است. این کار نشان می دهد که در آلبانی قفقاز 26 قبیله وجود دارد که هر کدام زبان خاص خود را دارند که گمان می رود یکی از آنها قوم خینالیق باشد.

"در سال 1926، A.N. Genko قوم شناس، که از خینالیق بازدید کرد و تحقیقات قومی زبانی انجام داد، به این نتیجه رسید که زبان خینالیق به زبان اودی ها، یکی از قبایل آلبانیایی باستانی نزدیک است. به عبارت دیگر، این واقعیت که اودی ها و قوم خینالیق یک خویشاوندی زبانی ژنتیکی دارند، دلیلی برای این نتیجه می دهد که مردم خینالیق واقعاً یکی از قبایل آلبانیایی باستانی هستند. سنت های موجود در منطقه به ما اجازه می دهد تا نظر A.N. Genko را تأیید کنیم. در ادامه این ایده حقایق مقایسه ای در مورد مراسم های آینده ارائه شده است. ابتدا در مورد نام منطقه خینالیق صحبت کنیم. در مورد نام روستای خینالیق که خینالیق ها به طور فشرده در آن سکونت دارند، فرضیات مختلفی وجود دارد. مویسی کالانکاتلی در «تاریخ آلبانی» نشان داد که این مکان Xeni نام دارد. تحقیقات نشان می دهد که نام روستای خینالیق با این نام مرتبط است. بر اساس تحقیقات انجام شده به این نتیجه می رسد که ریشه کلمه از کلمه خنی گرفته شده است. بر اساس یک فرضیه، نام منطقه خینالیق که تاریخ آن مربوط به حدود 5000 سال پیش است، در برخی منابع با توجه به رنگ کوه واقع در مقابل روستا هنگام طلوع خورشید نامگذاری شده است. بر اساس فرضیه ای دیگر، خینالیق نسخه ای تحریف شده از واژه خانقاه است.

بنا به ادعای دیگری، در زمان طوفان حضرت نوح، مردم خینالیق در روستای کِتش واقع در کوه های کِتش زندگی می کردند. بیشتر مردم در جریان زلزله جان باختند. کسانی که جان سالم به در بردند از رودخانه گذشتند و از تپه ای بالا رفتند و در اینجا در خینالیق ساکن شدند. اهالی روستا حتی گوش ماهی و استخوان ماهی سنگ شده را در روستا یافتند، به این ترتیب یافس پسر حضرت نوح در این منطقه ماند و مردمان قفقاز از پیروان او متولد شدند.

در واقع مردم خینالیق روستای خود را «کتیش» (روستای محل زندگی کتیدها)، خود را «کتدید» (مال ما) و زبان خود را «زبان کتیش» (مقدس) می نامند. دین مردم خینالیق اسلام است. قبل از اسلام خورشید و آتش را می پرستیدند. معبدی به نام آتشگاه در نزدیکی روستا تاییدی بر این نظر است.

حتی رسم فال با آتش که نشانگر این عبادت است در بین مردم خینالیق وجود داشت. از این رو آتش را به عنوان آتشگاه مقدس می پرستیدند. این نشان می دهد که آتش پرستی هنوز هم جایگاه مهمی در زندگی امروز آنها دارد. شغل اولیه مردم باستان خینالیق شکار بود. حیواناتی که آنها شکار می کردند عمدتاً گراز وحشی و بز کوهی بودند. اگرچه مردم خینالیق گراز وحشی را شکار می کردند، اما هرگز گوشت آن را نخوردند. آن شکار را به روستاهای مجاور می فرستادند. شکارچیان وقتی به شکار می رفتند به کسی نمی گفتند، حیوانات کشته شده را به طور مساوی بین خود تقسیم می کردند، سهم همسایه را نگه می داشتند و اگر غریبه ای برخورد می کرد، سهمی از شکار به او می دادند.

آنها علاوه بر شکار به دامداری و کشاورزی می پرداختند. آنها در مورد دامداری چنان الگوی اعتقادی داشتند که به هیچکس راجع به تعداد گاوهای خینالیق اطلاع نمیدادند. زیرا اعتقاد بر این بود که چشم بد به دام می افتد. مردم خینالیق تعطیلات رمضان، قربان، نوروز را جشن می گیرند.

در چهارشنبه آخر تعطیلات نوروزی از طرف خانواده پسر برای دختران نامزد «هفت نوع خوراک» فرستاده می شد. مردم خینالیق این عید را «عید یدی تیکه» می نامند.  افرادی که در خینالیق ساکن شدند، افراد محافظه کار بودند. این افراد فقط به خویشاوندان خود در این منطقه اجازه زندگی می دادند. بنابراین، مردم خینالیق ساکن اینجا فقط با خویشاوندان ازدواج کردند. پس از رضایت خانواده دختر در خواستگاری ، طرف خانواده پسر یک روسری قرمز بر سر دختر انداختند. به عنوان نماد خورشید، روی لواشی که از خانه پسر می آوردند روغن و عسل می مالیدند و بین اعضای خانواده دختر و پسر تقسیم می کردند. یعنی زندگیشان مثل عسل شیرین و مثل نان پر برکت باشد. پس از آن، پایه اولین رابطه خویشاوندی گذاشته می شد. ترک‌های آذربایجانی و اودی‌ها نیز رسم تقسیم نان بین خانواده‌ها را داشتند و این رسم امروزه به عنوان نماد خویشاوندی، دوستی ابدی و اتحاد نیز مانند مردم خینالیق وجود دارد. دختر در دوران نامزدی مجبور بود از نزدیکان پسر پنهان شود. برای دختر جهیزیه تهیه می شد. فرش، قالیچه و غیره

زنان خینالیق به بافندگی و قالی بافی اشتغال داشتند. دختران و زنان فرش ها را با دست خود با رنگ های طبیعی رنگ می کردند و می بافتند. این هنر از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. برای دختران نداشتن هنر قالی بافی عیب محسوب می شد. وقتی دخترها ازدواج می کردند، فرش، گلیم، قالیچه و جوراب بافته شده توسط خود را به عنوان جهیزیه به همراه داشتند. نمونه های زیادی از فولکلور مربوط به هنر قالی بافی در میان این افراد رواج دارد.

روز عروسی مشخص می شد. یک نفر سوار بر اسب روستاییان را به عروسی دعوت می کرد. سه روز و سه شب مراسم عروسی می گرفتند.

عروسی با صدای شیپور برگزار می شد. همه اقوام و ملت های ساکن آذربایجان در مراسم عروسی از موسیقی آذربایجانی استفاده می کردند. از جمله عاشیق های آذربایجان را به مراسم های عروسی خود دعوت می کردند تا مراسم شادابتر باشد. دادا امین، خینالیقلی قاسیم، خینالیقلی گیزیتر، خینالیقلی ملا اوزده و عاشیق عزت را به عروسی دعوت می کردند. آهنگ هایی که در عروسی ها خوانده می شود نیز ترانه آذربایجانی بود. در عروسی ها آهنگ های آذربایجانی خوانده می شود. دختر به عنوان عروس از خانه دایی اش نقل مکان می کرد. در حضور دایی دختر، عروس را بر اسبی آراسته سوار می کردند. چون دایی نقش زیادی در سرنوشت جوانانی که قصد ازدواج داشتند بر عهده داشت.

 برای قوم اودی ها دایی و کیروه ها (کیروه : به شخصی اطلاق می شود که  در مراسم ختنه پسر را به نزد دکتر برای انجام این سنت می برد) اشخاص مهمی محسوب می شدند. کیروه قابل اعتمادترین فرد برای خانواده پسر و دایی عروس مورد اعتمادترین فرد برای خانواده دختر به حساب می آمدند. پسر را نه از خانه خودش، بلکه از خانه کیروه به مراسم سنت ختنه می آورند. اودی ها دختر را از خانه پدرش بیرون نمی آوردند، بلکه از خانه دایی اش بیرون می آوردند. قبل از اینکه دختر از اسب پیاده شود، جهیزیه او را به خانه پسر برده بودند. دختر توسط دایی داماد از اسب پیاده می شد. روسری قرمز بر سر عروس می بستند و شیرینی و گندم را به عنوان نماد برکت بر سر عروس می پاشیدند.

 مردم خینالیق نیز مانند ترک های آذربایجان رسم تزئین شاخه درخت داشتند. شاخه های درخت را با شیرینی، تخم مرغ رنگ شده و شیرینی خروس تزئین می کردند. این شاخه را جلوی داماد می گذاشتند. درخت نماد درخت زندگی و خروس نماد خورشید و آتش است.

این یک واقعیت بسیار جالب است که اودی ها نیز شاخه ها را تزئین می کردند. سر شاخه شبیه خروس بود. عروس تا 7 سال نباید توسط مادرشوهر یا پدرشوهرش دیده شود. عروس در این سال ها با شوهرش هم نمی توانست صحبت کند. عروس روسری به سرش می بست. این روسری روش بسته شدن خاصی داشت.

یک سر روسری را بلند نگه می داشتند تا اگر مادرشوهر یا مهمان می آمد سریع صورتش را بپوشاند. پس از هفت سال، پدرشوهر پس از دادن «هدیه» به عروس، عضو واقعی این خانه می ‌شد.

عروس می توانست به چشمه برود و آب بیاورد. اودی ها نیز رسم داشتند که به چشمه می رفتند. رفتن به چشمه آخرین مرحله است که در سنت های عروسی گنجانده شده است. یک نمونه از این عقیده وجود دارد که اگر بعد از ازدواج بچه دیر به دنیا می آمد، تا هفت سال موی سر بچه را کوتاه نمی کردند . بعد از هفت سال با قربانی کردن گوسفندی موهای بچه را کوتاه می نمودند.

 پل کومراد بر روی کوه کومراد در روستای دیزخب منطقه قبله، محل قربانی بود. هر ملتی که قرن ها در یک منطقه و محیط زندگی می کند نمی تواند جدا از دیگری زندگی کند. به همین دلیل این مردمان در طول تاریخ از یکدیگر حمایت کردند و از یکدیگر آموختند. چنانکه مرحوم پروفسور گمارشاه جوادوف اشاره کرده است، تعداد بودوغ ها، گریزها، خینالیق ها، اودی ها، سخورها و... که در خانواده زبان های قفقازی قرار دارند، چند هزار نفر بیشتر نیستند. در واقع موضوعی است که در «کتاب قرمز» آذربایجان گنجانده شده و حفظ آن یک امر بزرگ دولتی محسوب می شود.

 امروز آذربایجان یک جمهوری دموکراتیک است که بر اساس تجربیات جهانی و اصول تمدنی در حال توسعه است. آذربایجان نه تنها موطن آذربایجانی های پرشمار و ترک زبان، بلکه تعداد کمی از اودی ها و خینالیق ها از خانواده های زبانی مختلف، آوارها و لزگی ها، تالش ها و کردها، یهودیان تات و داگ، ساخور و اینگیلوی، هاپیت و بودوغلو است. بله، آذربایجان از دیرباز وطن مشترک همه اقوام و ساکنان در قلمرو آن است.

متانت یعقوب قیزی

e-mail: matanatyaqubqizi@gmaiLсот

استادیار – دکترای فلسفه زبانشناسی

کلید واژه ها : قومی، ملی، نان بریدن، قالیچه، تزیین شاخه

کد خبر 15280

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 1 =