۲۲ تیر ۱۴۰۲ - ۱۵:۵۰
چالش یکپارچگی ملی

چالش همگرایی ملی در پاکستان به قدمت تاریخ این کشور است. پاکستان که بر بستری ایدئولوژیک با دین اسلام به عنوان منبع اصلی هویت خود شکل گرفت، در مرحله شکل گیری خود با مسائل متعدد زبان و قومیت مواجه شد. ناسیونالیسم قومی شروع به درگیری با مذهب کرد، به ویژه در پاکستان شرقی آن زمان، جایی که جنبش زبان به عنوان یک نیروی متقن ظاهر شد و کسانی را که می خواستند کشور باید بر اساس ایدئولوژی اسلام اداره شود به جای زبان، قومیت یا محل مبدا، به چالش می کشید. قطعنامه لاهور در 23 مارس 1940 خواستار ایجاد کشورهای مسلمان در مناطق شمال غرب و شمال شرق با اکثریت مسلمان شده بود.

ا اکنون همه پاکستانی هستیم - نه بلوچی، پاتان، سندی، بنگالی، پنجابی و غیره - و به عنوان پاکستانی باید احساس کنیم، رفتار کنیم و عمل کنیم، و باید به این افتخار کنیم که به عنوان پاکستانی شناخته شده ایم و نه چیز دیگری. قائد اعظم محمد علی جناح در پاسخ به آدرس مدنی ارائه شده توسط شهرداری کویته در 15 ژوئن 1948 گفت: چالش همگرایی ملی در پاکستان به قدمت تاریخ این کشور است. پاکستان که بر بستری ایدئولوژیک با دین اسلام به عنوان منبع اصلی هویت خود شکل گرفت، در مرحله شکل گیری خود با مسائل متعدد زبان و قومیت مواجه شد. ناسیونالیسم قومی شروع به درگیری با مذهب کرد، به ویژه در پاکستان شرقی آن زمان، جایی که جنبش زبان به عنوان یک نیروی متقن ظاهر شد و کسانی را که می خواستند کشور باید بر اساس ایدئولوژی اسلام اداره شود به جای زبان، قومیت یا محل مبدا، به چالش می کشید.

قطعنامه لاهور در 23 مارس 1940 خواستار ایجاد کشورهای مسلمان در مناطق شمال غرب و شمال شرق با اکثریت مسلمان شده بود. با این حال، این قطعنامه در کنوانسیون تمام اعضای شوراهای مرکزی و استانی مسلم لیگ از سراسر هند در دهلی در 7-9 آوریل 1946 اصلاح شد و به موجب آن اعلام شد که «مناطق شامل بنگال و آسام در شمال- شرق و پنجاب، استان مرزی شمال غرب، سند و بلوچستان در شمال غرب هند، یعنی مناطق پاکستان که مسلمانان در اکثریت غالب هستند به صورت یک کشور  مستقل تشکیل شده و تعهد صریح برای اجرای این قانون داده شود.

ادغام ملی در پاکستان تنها در مواقع بلایای طبیعی، معضل ملی یا تهدید خارجی پدیدار می شود. هنگامی که با تهدید مقابله شود، تضادهای داخلی دوباره ظاهر می شوند.

در کتابی با عنوان شیخ مجیب الرحمن، خاطرات ناتمام (کراچی: انتشارات دانشگاه آکسفورد، 2012) واکنش شرکت کنندگان بنگالی در کنوانسیون مسلم لیگ که در دهلی برگزار شد، درباره حذف کلمه «دولت ها» همانطور که در قطعنامه لاهور با «دولت» ذکر شده است، به شرح زیر است. : قطعنامه ای که در آنجا گرفته شد، قطعنامه لاهور را از جهاتی تغییر داد. فقط آقای هاشم و چند نفر دیگر زمانی که کلمه "دولت" قطعنامه قبلی با "دولت" جایگزین شد، مخالفت کردند، اما آنها رد شدند و اصلاحیه تصویب شد. شاید محققان بتوانند تصمیم بگیرند که آیا این کنوانسیون حق تغییر شرایط قطعنامه تصویب شده در لاهور در سال 1940 را داشت یا خیر. این داستان دیگری است که وقتی پاکستان بدون آسام به وجود آمد، پنجاب و بنگال را متحد کرد، اوضاع چگونه آشکار شد. پاکستان با فاصله جغرافیایی بیش از 1000 مایل بین بال های شرقی و غربی خود با هند متخاصم در وسط تبدیل به یک ایالت منحصر به فرد شد. هیچ کشوری در تاریخ معاصر توسط دولت ها مانند پاکستان ایجاد نشده است. چرا چالش ادغام ملی توسط رهبری در ایالت نوپای پاکستان جدی گرفته نشد و چگونه احساسات ملی گرایی قومی به ویژه در پاکستان شرقی آن زمان نفوذ کرد؟ احساس محرومیت در شرق پاکستان و ولایات کوچکتر غرب پاکستان چقدر عمیق تر شد و چرا مسائلی که باعث تجزیه پاکستان شد حل نشد؟ ادغام ملی را نمی توان به طور مصنوعی ایجاد کرد، اما در نتیجه یک فرآیند عدالت اجتماعی و اقتصادی همراه با کثرت گرایی سیاسی دموکراتیک تکامل می یابد. تنوع فرهنگی، زبانی و مذهبی در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد، اما این رهبری خردمندانه و مدبرانه است که احساس مشارکت، فرصت های پیشرفت و توسعه را فراهم می کند. در مورد پاکستان، پس از ترور لیاقت علی خان اولین نخست وزیر این کشور، نخبگان نظامی-بوروکراتی پاکستان غربی به همراه طبقه فئودال و روحانیون شروع به تبلیغ مفهوم مرکز قوی کردند و از دین برای ادغام مصنوعی استان های مختلف استفاده کردند. اما دین به تنهایی نمی تواند نیروی الزام آور برای ادغام افراد غیرمشابه یک کشور به عنوان یک ملت باشد. ملزومات ضروری دیگری برای متحد کردن مردم به عنوان یک ملت وجود دارد مانند پیشرفت اقتصادی، توسعه انسانی و اجتماعی، سیستم عدالت، حاکمیت قانون، پلورالیسم سیاسی، سیاست غیر تبعیض آمیز دولت با فراهم کردن فرصت های برابر بدون توجه به مذهب، طبقه، نژاد، زبان، جنسیت و محل مبدا. فقدان چنین الزاماتی نمی تواند مردم یک کشور را به عنوان یک ملت متحول کند، بلکه می تواند باعث دوقطبی شدن قومی، نژادی، زبانی، مذهبی و فرقه ای شود.

اتحاد جماهیر شوروی تحت ایدئولوژی کمونیستی تلاش کرد تا یک زن و مرد شوروی را با در نظر گرفتن تضادهای قومی و زبانی مختلف در آن کشور تشکیل دهد. اما این سیاست شکست خورد زیرا مبتنی بر رویکرد بالا به پایین بود و به صورت سطحی بر مردم تحمیل شد. ایالات متحده که دارای تنوع زبانی و قومی متعددی است، به دلیل سیاستی که در سطح مردم در یک ساختار دموکراتیک به ویژه سیستم آموزشی یکنواخت آن دنبال می‌شود، تا حد زیادی موفق به ایجاد زن و مرد آمریکایی شده است. هند، همسایه پاکستان، صدها زبان، چندین فرهنگ و مذهب دارد، اما به دلیل نظام سیاسی دموکراتیک خود توانسته است از فروپاشی جلوگیری کند، زیرا نه ارتش و نه هیچ گروه قومی اجازه ندارند بر یک جامعه چند فرهنگی و چند مذهبی تسلط داشته باشند.

معضل ادغام ملی پاکستان باید از سه زاویه مختلف بررسی شود. نخست، پاکستان در نتیجه توافقی که بین مناطق اکثریت مسلمان شمال غرب و شمال شرق شبه قاره هند حاصل شد، به وجود آمد. این توافق نتیجه درخواستی بود که از طریق قطعنامه لاهور در 23 مارس 1940 مطرح شد و سپس در کنوانسیون مسلم لیگ در دهلی که در آوریل 1946 برگزار شد، تکرار شد. در حزب مسلم لیگ دریافتند که در یک هند تقسیم نشده با اکثریت هندو، اقلیت مسلمان نمی توانند به عنوان شهروندانی برابر زندگی کنند.

متأسفانه پس از ایجاد پاکستان، دینی که پیوند تلاش برای ادغام دولت نوپا بود، با استثمار اقتصادی و سیاسی اکثریت استان پاکستان شرقی و وایالات کوچکتر پاکستان غربی تحت نظام یک واحدی و برابری ضعیف شد. دوم، دموکراسی، حاکمیت قانون، سیستم قضایی و حکومت داری خوب که باید جوهره دولت جدید پاکستان می بود به فراموشی سپرده شد. دموکراسی به دلیل پیوند نظامی-بوروکراسی برای به دست گرفتن قدرت از راه های غیرقانونی، اولین قربانی شد. تحمیل حکومت نظامی پشت سر هم و تسلط نظامی امیدها برای تبدیل پاکستان به یک کشور ملی قابل دوام را کاهش داد.

از قضا، احساسات ملت پاکستان تنها در زمان یک تهدید خارجی یا فاجعه طبیعی ظاهر شد. چه جنگ 1965 باشد و چه حمله تروریستی اخیر در پولواما، موج احساسات ملی گرایانه در میان مردم پاکستان به مقابله متحد با مسائلی که بقای یک کشور را تهدید می کند کمک کرد. زلزله اکتبر 2005 و حمله تروریستی به مدرسه عمومی ارتش، پیشاور در 16 دسامبر 2014 نیز مردم پاکستان را متحد کرد. اما به محض اینکه چنین تهدیدهایی کاهش یافت، تضادهای داخلی پاکستان به شکل قطبی شدن سیاسی و اختلافات قومی،زبانی دوباره ظاهر شد. هنوز باید دید که طلسم کنونی هماهنگی و وحدت ملی در پی تهدید هند چقدر خواهد بود یا زمانی که تهدید محو شد، آیا کشور به انشقاق سیاسی، ناهماهنگی بین استانی و درون استانی باز خواهد گشت؟

سوم، هماهنگی و یکپارچگی ملی مستلزم مالکیت زمین، منابع، خوبی ها و بدی های یک کشور است. به جز چند استثنا، تاریخ پاکستان پر از قسمت هایی است که نشان دهنده عدم مالکیت است. ملت ها فقط با شعار ایجاد نمی شوند، بلکه با سخت کوشی، صداقت، درخشش، برنامه ریزی و دولتمردی رهبری خلق می شوند. متأسفانه خطر فساد، خویشاوند گرایی و حکومت داری بد، منعکس کننده عدم مالکیت کشور است، زیرا اکثریت مردم، از جمله کسانی که نماینده نهادهای مختلف دولتی هستند، به حفظ منافع شخصی، اجتماعی، قبیله ای یا گروهی خود علاقه مند هستند تا منافع مردم. گرایش به عیب جویی در کشور و عدم انجام کاری برای رفع مواردی که باعث بحران های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و حکومتی می شود به معنای عدم مالکیت است.

علاوه بر این، تمایل به جستجو و کشف مهاجرت به عنوان یک گزینه برای دستیابی به یک زندگی بهتر در خارج از کشور به معنای عدم مسئولیت و تعهد برای نظم دادن به امور است. مهاجران پاکستانی که نشان دهنده فرار مغزها از این کشور بیش از 10 میلیون نفر است، زیرا مهاجرت آنها تا حد زیادی به معنای عدم موفقیت دولت در برآوردن نیازهای ضروری شهروندان مانند آب آشامیدنی سالم و آموزش بهتر، فرصت های شغلی، مسکن، حمل و نقل، بهداشت و امنیت اولیه است. حتی پس از روی کار آمدن دولت جدید در سال 2018، مهاجرت مردم به خارج از کشور متوقف نشده و فرار مغزها همچنان ادامه دارد. عدم مالکیت منابع و نهادهای عمومی به معنای عدم تعهد برای کشور است.

شکست ادغام ملی در ایجاد زن و مرد پاکستانی ارتباط زیادی با سیستم آموزشی ناکارآمد این کشور دارد که قادر به ارائه فرصت های برابر برای کودکان برای جستجوی آموزش با کیفیت پایه نیست. در غیاب یک سیستم آموزشی یکسان، به ویژه از نظر برنامه درسی و نحوه آموزش، نمی توان انتظار داشت که جوانان پاکستان که حدود 50 درصد جمعیت را تشکیل می دهند، به دنبال دلبستگی به سرزمین، ارزش ها، فرهنگ، تاریخ وسایر ویژگی های کشور باشند. ارائه آموزش رایگان، اجباری و با کیفیت برای همه شهروندان پاکستانی تا مقطع دبیرستان بدون در نظر گرفتن کلاس، زبان، فرقه، مذهب و محل اصلی، وظیفه دولت است.

صاحبان قدرت و سایر ذینفعان در پاکستان که در مناطق با آسایش زندگی می کنند، این وظیفه آنهاست که بررسی و تحلیل کنند که چگونه در کشورهای دیگر با فرهنگ ها، زبان ها و مذاهب گوناگون، روند همگرایی ملی آغاز شده و به نتیجه منطقی رسیده است. تا زمانی که اراده سیاسی، عزم و اراده همراه با رهبری صادق، روشن و با بصیرت وجود نداشته باشد، نمی توان انتظار داشت که کشوری به عنوان یک ملت متحد و یکپارچه باقی بماند.

در مورد پاکستان، وضعیت گیج کننده و نسبتاً چالش برانگیز است، زیرا این کشور به عنوان کشوری مانند اسرائیل بر اساس دلایل مذهبی ایجاد شده است. در حالی که یهودیان از سراسر جهان همراه با فرهنگ های مختلف به موطن جدید خود رسیدند و در سرزمینی که قبلاً فلسطین نامیده می شد اکثریت شدند، در مورد پاکستان، کسانی که از هند با زبان مشترک اردو مهاجرت کرده بودند در اقلیت محلی بودند. مردمی که در یک ایالت جدید زندگی می‌کردند زبان‌ها و فرهنگ‌های خود را داشتند. بنابراین، برای ادغام ملی، چه در مورد ایالات متحده و چه در مورد هند، زبان موضوع اصلی نبود، زیرا انگلیسی و هندی که زبان گروه های غالب در دو کشور بودند، پذیرفته شد. در مورد پاکستان، اردو علی رغم اینکه زبان مادری اکثریت نبود، به عنوان زبان ملی اعلام شد و تنها به عنوان یک زبان فرانک در نظر گرفته شد. در نتیجه، درگیری بر سر زبان ملی در مرحله شکل گیری پاکستان، زمانی که اردو بیشتر بر پاکستان شرقی آن زمان تحمیل شد، پدیدار شد. اگرچه در سال 1956، بنگالی در کنار اردو به عنوان یک زبان ملی شناخته شد، اما آسیب وارد شد و ناسیونالیسم بنگالی به یک نیروی اصلی تبدیل شد که به تجزیه پاکستان در دسامبر 1971 ختم شد. پاکستان پس از سال 1971 نتوانست از آسیب جدایی درس عبرت بگیرد، زیرا شورش های زبانی در سند آغاز شد، زمانی که سندی به عنوان زبان استان توسط مجمع سند در ژوئیه 1972 اعلام شد. اردو یک شیوه ارتباطی است و زبان استان های بلوچستان، KPK و پنجاب است، اما زبان مادری 90 درصد مردم پاکستان نیست.

این تنها زبان نیست که از نظر یکپارچگی ملی اهمیت دارد، بلکه مدارا و پذیرش یکدیگر بدون توجه به تنوع فرهنگ، طبقه و مذهب نیز اهمیت دارد. تعصبات قومی، فرهنگی، زبانی، مذهبی یا فرقه ای هرگز نمی تواند به ثبات سیاسی یا اقتصادی منجر شود. مخمصه پاکستان تعصبات و عدم تحمل بر اساس زبان، محل مبدا و فرقه است که هنوز ادامه دارد. به عنوان مثال، در یک مصاحبه با یک کانال تلویزیونی، دانشمند برجسته هسته ای و پدر بمب اتمی پاکستان، دکتر عبدالقدیر خان، صراحتاً در مورد تعصبات ادعایی که با آن روبرو شده بود صحبت کرد. وقتی مردم شروع به شناسایی خود با زبان، فرهنگ، مذهب و فرقه خود می کنند و نه با کشور، نمی توان انتظار داشت که یکپارچگی ملی صورت گیرد. وقتی ملاحظات زبانی و قومی شایستگی در انتصابات و ترفیعات را تضعیف می کند، آن کشور هرگز نمی تواند به عنوان یک ملت متحد ظاهر شود.

بسیاری از کشورها با چالش ادغام ملی روبرو هستند، اما در برخی موارد رهبری آنها قادر به ادغام افراد مختلف با تضمین عدالت اجتماعی، مدارا، حاکمیت قانون، حکمرانی خوب و کثرت گرایی دموکراتیک است. تلاش پاکستان برای ادغام ملی گریزان باقی می ماند مگر اینکه رویکرد پایین به بالا اتخاذ شود که در آن احساس تعلق به کشور در سطح مردم ایجاد شود. مراقبت از منابع کشور و دنبال کردن رویکردی تسامح آمیز در برابر افرادی که از نظر نژاد، زبان، طبقه، مذهب و فرقه متفاوت هستند، کمک زیادی به ترویج آنچه که "پاکستانیات" نامیده می شود، خواهد داشت. ترویج فرهنگ شایستگی به جای طرفداری و خویشاوندی نیز جوهره دستیابی به هدف همگرایی ملی است.

علاوه بر این، هیچ شیوه ارتباطی نمی تواند به طور موثری یکپارچگی ملی را به عنوان راه آهن ارتقا دهد، زیرا افراد متعلق به استان ها و مناطق مختلف با هم سفر می کنند و زبان، فرهنگ و شیوه زندگی خود را به اشتراک می گذارند. به طور خلاصه، یک دولت ناامن از یک طبقه یا یک قوم خاص حمایت می کند تا بتواند قدرت خود را حفظ کند، اما به آسیب هایی که با دنبال کردن چنین سیاستی به کشور وارد می شود، توجه نخواهد داشت. نویسنده، استاد شایسته روابط بین الملل و رئیس سابق دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه کراچی است.

چالش یکپارچگی ملی

Dr Moonis Ahmer

منبع:

https://www.dawn.com/news/1471231

کد خبر 16301

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 9 =