۱۸ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۰
آموزش عالی درپاکستان

آموزش عالی در پاکستان در سه سطح تلاش می‌کند. در ابتدا کالج هایی وجود دارند که برای اعطای مدرک به دانشگاه ها وابسته هستند،ثانیاً، مؤسسات آموزشی با شرایط اعطای مدرک و در نهایت، دانشگاه‌ها در دو بخش دولتی و خصوصی وجود دارند

تحلیل سیاست آموزشی پاکستان در سطح آموزش عالی

خانم فریدا عباد    

        تحلیل سیاست آموزشی پاکستان در سطح آموزش عالی                                            

مقدمه

پاکستان به عنوان یک کشور در حال توسعه، آموزش را به ابزار بقای این هزاره تبدیل کرده است. هویت پاکستان شامل ساختار اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن است. در این زمینه برای اطمینان از دستیابی ملت به چالش‌های آموزش ، تجهیز جوانان به مهارت‌ها، تخصص و دانش ، ضروری است. بنابراین، به موسسات آموزش عالی معتبر و باکیفیت نیاز داریم تا دانشجویان به آموزش با کیفیت برسند که منجر به اشتغال پرسود در آینده شود (اقبال، 2006).

 از زمان استقلال این مهم نادیده گرفته شده است و علیرغم توصیه یونسکو( 4 درصد)، تنها 2 درصد از تولید ناخالص ملی به آموزش اختصاص داده شده است.  البته در بودجه سال 2003 این تخصیص نزدیک به 3 درصد افزایش یافت. در مورد آموزش عالی، رشد تصاعدی بودجه در سال 2005 به حدود 9 میلیارد روپیه رسید که افزایشی 1500 درصدی را نشان می دهد. ولی تورم شدید اقتصادی کشور این تلاش را بی ثمر کرده است. (سعید، 2006).

 بازگشت به جوانب اجتماعی و اقتصادی توسعه ملی در کنار اکناف توسعه فکری و فرهنگی می باشد. به گفته راویچ (2006)، اگر به این جنبه ها توجه نشود، سطح زندگی مردم رشد نمی کند. بنابراین، باید بخش قابل توجهی از بودجه برای توسعه دانشگاه ها اختصاص داده شود. ایجاد شرایط آموزش به تمام سطوح جامعه و جوانان مستعد برای ملت سازی ، راهگشا و مفید است. پاکستان با در نظر گرفتن اولویت‌های خود باید موضوع آموزش را در نظر بگیرد، زیرا این امر مجرای اصلی حل  سایر مشکلات کشور است و زمانی که تعداد جوانان تحصیل‌کرده افزایش یابند، این هدف دست یافتنی خواهد شد.

سناریوی آموزش عالی در پاکستان

 آموزش عالی در پاکستان در سه سطح تلاش می‌کند. در ابتدا کالج هایی وجود دارند که برای اعطای مدرک به دانشگاه ها وابسته هستند،ثانیاً، مؤسسات آموزشی با شرایط اعطای مدرک و در نهایت، دانشگاه‌ها در دو بخش دولتی و خصوصی وجود دارند (خان، سراج و سلطانا، 2010). تعداد دانشجویان در مؤسسات آموزش عالی دولتی تنها 3 درصد است در حالی که در کشورهای توسعه یافته  50 تا 75 درصد می باشد و در گروه سنی 17-24 سال از این 75 درصد فارغ التحصیلان بخش دولتی، عمدتاً در رشته علوم و فناوری تحصیل می کنند.  همچنین کیفیت این موسسات به سختی قابل ستایش است، زیرا آموزش با کیفیت در موسسه های بخش خصوصی که برای سودآوری فعالیت می‌کنند، برنامه ریزی می شود که ساختار هزینه‌ها خارج از بضاعت مالی افراد عادی است. فقط جوانان طبقه مرفه جامعه به این آموزش دسترسی دارند (راویچ، 2006).

با توجه به سیاست ها و برنامه های آموزش و پرورش از زمان استقلال پاکستان، نمی توان انکار کرد که در دوره های مختلف تلاش هایی برای جهت دهی به این مهم صورت گرفته است. شخصیت سازی ملی از طریق آموزش ممکن می شود و با آموزش می توان در دانش آموزان ، احساس صداقت ، مسئولیت پذیری و افتخار برای ارائه خدمات فداکارانه به کشور را تعمیق داد. بدین ترتیب  از ابتدا برنامه های آموزشی به صورت پنج ساله ارائه شد.

یک رویداد قابل توجه در آغاز استقلال پاکستان،  ایجاد اولین کمیسیون آموزشی در سال 1947 بود. افتخارآفرینی و کمک به ملت سازی، اهداف آموزش بود که در آن دوران از کیفیت پایینی برخوردار بود، زیرا آموزش استعماری تاکنون به دنبال القای هیچ ایدئولوژی در مورد سوادآموزی نبوده است. که این نکته مهمی است. از این مسئله که بگذریم، این کمیسیون به ضرورت  آن زمان به توانمندسازی جوانان با مهارت های علمی و فنی توجه کرد. نکته دیگر اطمینان از انطباق اهداف آموزشی با توانایی فکری و آرزوهای جوانان بود. همچنین    برنامه ریزی برای آموزش و پرورش در مسیر ارتقای دموکراسی در آن پیش بینی شد و این امر از طریق گسترش آموزش عالی با هدف رشد اخلاقی ،فکری  و انسانی، نو آموزان انجام می شود.  اهداف این کمیسیون شکست خورد زیرا هیچ راهبردی برای تحقق این اهداف وجود نداشت. با این حال، برنامه ریزی مالی به صورت سالانه انجام شد و تعهدات مالی متفاوتی توسط دولت های بعدی صورت گرفت.

 برای بررسی برنامه های پنج ساله، اولین مورد برنامه 1955-1960 بود. این برنامه به  شش دانشگاه موجود در آن زمان با 16 درصد بودجه به آموزش پرداخت. این برنامه مدیریت بهتر آموزش عالی را از طریق ارائه خودمختاری و مسئولیت پذیری خواستار شد. پیشنهاد  تشکیل کمیته کمک های مالی دانشگاه برای هر استان به منظور بهبود هماهنگی با هیئت مدیره دانشگاه و دولت ارائه شد. حوزه‌های دیگری که در این طرح گنجانده شده بود، پژوهش، برنامه‌های تبادل اساتید و ادغام کالج‌های حرفه‌ای با دانشگاه‌ها در قالب نهادهای تشکیل‌دهنده بود. متأسفانه این طرح نتوانست به هدف خود برسد و تنها 69 درصد از تخصیص بودجه آن محقق شد.

 با شکست برنامه اول طی مصوبه ای کمیسیون ملی آموزش و پرورش در سال 1959  تشکیل شد. سیاست برخاسته از این کمیسیون این بود که برنامه ای برای برآورده کردن نیازهای یک ملت جدید و بازتاب ارزش‌های مورد نیاز جامعه ارائه دهد. این سیاست از آنجایی که مبتنی بر ارزیابی دلایل نیاز به سیاست جدید، نبود و همچنین فاقد ادراک در مورد استراتژی اجرای تغییرات در نگرش نیازسنجی مردم و کشور  به آموزش بود که دولت در این خصوص کوتاهی کرد. در این برنامه، ایجاد شخصیت و ترویج عشق به دانش در بین جوانان به عهده آموزش عالی قرار گرفت. از دیگر اهداف این سیاست، ایجاد استانداردهای برابری در جامعه، دموکراسی،  اعتلای ارزش های اخلاقی و معنوی بود که به عنوان گامی در جهت توسعه ملی محسوب می شد. اما این سیاست به دلیل کمبود بودجه و نبود اراده سیاسی شکست خورد. نمونه آن این بود که دولت در برابر فشارهای دانشجویی سر فرود آورد و پیشنهاد برنامه 3 ساله کارشناسی را پس گرفت. این سیاست در دستیابی به اهداف آموزش کشاورزی و صنعتی مؤثر بود اما در آموزش عالی خیر.

برای دستیابی به دیدگاهی جامع از این سیاست، مشاهده برنامه های 5 ساله اول ( 1955-1960)، برنامه پنج ساله دوم( 1960-1965)  و برنامه پنج ساله سوم(1965-1970)،  ضروری است.

 برنامه دوم اتکای همه سطوح تحصیلی بر یکدیگر را هدف قرار داد و بر آموزش فنی و حرفه ای تاکید کرد. این طرح شامل تأسیس 3 دانشکده مهندسی، ارتقاء 2 دانشکده مهندسی به دانشگاه، برنامه های تحصیلات تکمیلی مهندسی، ساخت 3 دانشگاه و ارتقاء زیرساخت فیزیکی کرسی های آموزش عالی بود.  بودجه نیز در این دوره افزایش یافت و برای بورسیه های  عالی بودجه پیش بینی شد.

در مورد برنامه پنج ساله سوم، اهداف آن شامل تشکیل کمیسیون کمک های مالی دانشگاه، تاکید بر آموزش با کیفیت، گسترش بیشتر آموزش و زیرساخت های علمی و فنی، تحقیق و توسعه برای اساتید بود. از نظر آموزش عالی، این طرح منجر به ایجاد 2 دانشکده مهندسی، 5 دانشکده، 2 دانشگاه، شروع کلاس های تحصیلی در 25 دانشکده و افزایش بورسیه شد.

در سال 1970، سیاست ملی آموزش تدوین شد، زیرا انسجام ملی عملی نشده بود و احساسات جدایی‌طلبی فراگیر شد که متعاقباً منجر به تجزیه پاکستان در سال 1971 شد.  در این سیاست جدید هدف القای ارزش‌های فرهنگی اسلامی، افزایش سواد و ارتقای نیروی انسانی فنی بود که منجر به ایجاد کارگاههای مهارتی برای کارگران می‌شود. آنها برای تامین شغل ، برای سوادآموزی  عمومی بزرگسالان برنامه ریزی  کردند و اداره آموزش و پرورش غیرمتمرکز شد.  اما واقعیت متفاوت بود زیرا این برنامه قابل اجرا نبود و تنها یک نمایش سیاسی بود.

سیاست آموزشی 1972 توسط دولت دموکراتیک بوتو پیش بینی شد و بر آموزش عالی از طریق تأسیس 6 دانشگاه و2 دانشکده مهندسی جدید، ملی کردن مؤسسات خصوصی و افزایش 56 درصدی ثبت نام در دانشگاه ها متمرکز شد. نقطه ضعف سیاست ملی شدن این بود که دولت با محدودیت های مالی مواجه شد و هزینه های عمرانی آموزش را به میزان قابل توجهی افزایش داد.

برنامه های پنج ساله چهارم (1970-1975) و پنجم (1977-1983) از این سیاست پیروی کردند. در برنامه چهارم، سیاست ملی شدن ادامه یافت و بار بیشتری را به خزانه داری تحمیل کرد. 7 دانشگاه جدید، افزایش آموزش کشاورزی، بورسیه تحصیلی و ثبت نام در آموزش عالی پیگیری شد. نکته منفی این بود که آموزش و پرورش سیاسی شده بود و مشاغل بر مبنای  روابط سیاسی توزیع می شد. برنامه پنجم آموزشی به دنبال ایجاد توازن در دسترسی به آموزش، بهبود کیفیت تدریس، بهبود مؤسسات و امکانات تحقیقاتی و امکان آموزش عالی برای جوانان در مناطق دوردست  و شهرستان ها بود.

سیاست ملی آموزش و پرورش تا سال 1979 دنبال شد و ویژگی های اصلی در آن  ترویج ایدئولوژی اسلامی و تداوم تلاش های توسعه در آموزش عالی با گرایش به آموزش حرفه ای و علمی بود.   به نظر می رسد که تمام سیاست های قبلی و بعدی ماهیت سیاسی داشتند و این ویژگی ها صرفاً تغییراتی از همان سیاست ها بود.

The   Seventh   Five  Year   Plan   1988-1992   saw   increases   in   engineering   education,   the

setting up of the National Education Testing Service and some efforts in the area of faculty and

research development

برنامه پنج ساله هفتم 1988-1992 شاهد افزایش در آموزش مهندسی، تأسیس سرویس آزمون آموزش ملی و برخی تلاش‌ها در زمینه توسعه تحقیقات و دانشکده بود.

سیاست ملی آموزش و پرورش 1992 که در پی آن به وجود آمد محصول دولت های دموکراتیک بود که آموزش در آنها اولویت نداشت. با این حال، تلاش هایی برای مدرن کردن آموزش انجام شد. آموزش عالی تقاضا محور شد و تحقیق و توسعه جامعه نیز برای ایجاد تغییرات اجتماعی در کشور در اولویت قرار گرفت. مانند سیاست های قبلی به دلیل تغییر دولت نتوانست به طور کامل اجرا شود. جالب است بدانید که برای تعیین علل شکست این سیاست ها تا به حال ارزیابی هایی صورت گرفته است. در نتیجه آموزش عالی بیشترین آسیب را دید.

Following   this   policy   was   the   Eighth   Five Year   Plan   1993-98   which   provided   4100

million for   higher education.  Here  again the  focus was engineering  education and the  3 year

Bachelor’s degree. Additionally, linkages with universities abroad, increased tuition, generation

of  funds by universities and  research improvement  were envisaged. This plan saw burgeoning

private sector higher education and evening programs in universities.

پیرو این سیاست، برنامه پنج ساله هشتم (1993-98 ) بود که 4100 میلیون برای آموزش عالی فراهم کرد. در اینجا دوباره تمرکز بر آموزش مهندسی و مدرک 3 ساله لیسانس بود. علاوه بر این، ارتباط با دانشگاه های خارج از کشور، افزایش شهریه، ایجاد بودجه توسط دانشگاه ها و بهبود تحقیقات پیش بینی شده بود. این طرح شاهد رشد آموزش عالی در بخش خصوصی و برنامه های عصرانه در دانشگاه ها بود.

با ورود به سیاست آموزشی ملی 1998-2010، می توان گفت که این سیاست محصول یک دولت دموکراتیک بود که با اکثریت پایدار انتخاب شده بود. این سیاست متوجه شد که آموزش عالی به تعداد معدودی محدود می‌شود که درگیر سیاست هستند و به برنامه‌های درسی مرتبط نیست، سیستم ارزیابی کافی و منصفانه نیست، زیرساخت‌ها به رتبه بندی نیاز دارند،  مدیریت ناکارآمد و فاسد است. اهداف این برنامه ، تخصص در آموزش عالی بود که بر اساس تقاضا و کیفیت برتر قابل مقایسه با معیارهای بین المللی با یک هیئت علمی قوی پژوهش محور باشد. برای دستیابی به این اهداف، تلاش‌هایی در جهت درست با تمام توصیه‌های مربوطه صورت گرفت. آموزش عالی مستقل تر شد و پیامدهای اجتماعی آن بسیار زیاد بود. بهتر است بگوییم که این دوره ای بود که کمک کنندگان خارجی در تلاش برای تغییر اقتصاد شرکت داشتند، بنابراین نظارت بر آموزش عالی برای اصلاح نظام بسیار ضروری بود. دستور کار اصلاحات با تغیر بخش آموزش و برنامه راهبردی (2001-2004 )ادامه یافت که اساساً تداوم این سیاست لیبرال ها برای بخش آموزش و پرورش ، افزایش ثبت نام در مؤسسات آموزش عالی را تضمین کرد (جهانگیر، 2008).

در مورد سیاست آموزشی سال 2009، قبلاً بسیار گفته و نوشته شده است، بنابراین، این مقاله به آن اشاره نخواهد کرد.

نتیجه گیری:

  1. در تمامی سیاست ها، برنامه ها و تلاش های اصلاحی، نارضایتی از کیفیت آموزش عالی و نیاز مبرم به اصلاحات مشهود است.
  2. علاوه بر این، منابع مالی تخصیص یافته برای آموزش عالی نیز ناکافی بوده و یک محدودیت عمده در راه حل مشکلات مرتبط با آموزش عالی بوده است.
  3. ناتوانی در تمدید برنامه های کارشناسی متعاقباً منجر به ورود فارغ التحصیلان به دو نوع برنامه کارشناسی ارشد یعنی برنامه یک ساله و برنامه دو ساله شد.
  4. در مورد کیفیت آموزش که در چندین طرح به آن اهمیت داده شده بود، متأسفانه به جای بهبود، کاهش یافت، زیرا بودجه به جای تمرکز بر کیفیت، به نفع توسعه کمیت بخش آموزش عالی بود و در نتیجه نیاز به نیروی انسانی آموزش دیده حرفه ای برآورده نشد.
  5. بودجه تنها نقص در بهبود آموزش عالی برای توسعه ملی نبود، بلکه عدم حمایت دولت هم بود.
  6.  ملی‌سازی مؤسسات برنامه‌ریزی خوبی نداشت، زیرا دولت نمی‌توانست بار مالی را که منجر به افزایش هزینه‌های غیرتوسعه‌ای می‌شد، به دوش بکشد.
  7. پرورش نهادهای خصوصی منجر به ایجاد دو نظام شد، یکی برای مردم عادی و دیگری برای نخبگان که به نفع انسجام اجتماعی در کشور نبود.
  8. تدوین سیاست‌های آموزشی بر اساس هیچ راهبرد اجرایی نبوده و منجر به شکست سیاست‌ها در نیل به اهداف آموزش عالی می‌شود.
  9.  هر یک از دولت ها سیاست های دولت قبلی را رد کردند که منجر به درگیر شدن آموزش عالی در سیاست شد و هیچ خدمتی به توسعه ملت و تغییرات اجتماعی نداشت.
  10. سیاسی شدن مؤسسات آموزش عالی منجر به از بین رفتن اعتبار آنها و بی تفاوتی عمومی نسبت به یادگیری شد.

 در مجموع می توان گفت که سیاست ها خوب بود اما کمبود بودجه مانع اجرای آنها شد و نتیجه مطلوب حاصل نشد.

پیشنهاد:

 توصیه های زیر برای حوزه های مختلف ارائه شده است:

 برنامه ریزی

  1. به منظور بهبود آموزش عالی، اساتید از هر دو بخش کالج ها و دانشگاه ها باید طرحی را با هدف ترسیم رویه ها و سیستم های شفاف پاسخگویی که منصفانه باشد، تدوین کنند.
  2. HEC ( کمیسیون آموزش عالی) باید یک هیئت مشاور خارجی برای دستورالعمل های فرآیند تصمیم گیری داشته باشد و از شفافیت این تصمیمات اطمینان حاصل کند.
  3. معاونت بین الملل HEC باید دریابد که چه برنامه‌ها و رویه‌هایی اجرا شده‌اند و با چه میزان موفقیت انجام شده‌اند.
  4. دانشگاه هایی که از HEC بودجه دریافت می کنند باید پس از تایید شورای حکام خود، از این وجوه استفاده کنند و گزارشی در مورد استفاده از آن به HEC ارائه کنند. در صورت بازخورد رضایت بخش از HEC، این وجوه ممکن است دوباره پرداخت شود.
  5. نهادهای ملی ارزشیابی باید به دنبال ارزیابی مؤسسات بر اساس استانداردهای بین المللی و تأیید مؤسسات با دقت بیشتری باشند.

مدیریت

  1. رهنمودهایی برای تصمیم گیری باید تنظیم شود.
  2. . تحقیقات باید برای کل ملت استراتژیک شود.
  3.  هزینه های تحصیل برای هر دانش آموز باید به دقت محاسبه شود تا دانش آموزان بتوانند بر اساس آن بودجه را آماده کنند.

تخصیص بودجه

  1. بودجه HEC برای دانشگاه ها باید بر اساس برنامه های تحصیلی و رتبه های هیئت علمی باشد.
  2.  دانشجویان بخش خصوصی نیز باید واجد شرایط دریافت کمک هزینه تحصیلی باشند.
  3.  بخش خصوصی باید تشویق شود که برای آموزش کمک های مالی بدهد.

دستمزد

  1.  دستمزد اعضای هیئت علمی باید بهبود یابد.
  2.  برنامه های آموزشی و توسعه بیشتر اساتید باید سازماندهی شود.
  3.  اساتید باید تشویق شوند تا روش‌شناسی و برنامه‌های درسی تدریس را با استفاده از تفکر انتقادی و فلسفه‌های یادگیری مبتنی بر مسئله ارتقا دهند.

کیفیت مؤسسات:

  1. منابع باید به روز باشد.
  2.  زیرساخت های فیزیکی باید از نظر فنی کافی باشد.

 مشارکت عمومی/خصوصی:

  1. موسسات بخش خصوصی باید تخصص اساتید خود را با دانشگاه های بخش دولتی به اشتراک بگذارند.
  2.  دانشگاه‌های بخش خصوصی باید از طریق بورسیه‌های مبتنی بر نیاز به دانشجویان اقشار کم برخوردار  خئمات آموزشی ارائه دهند.

مراجع

 اقبال، ک. (2006). یک طرح سراسری و یک مشارکت عمومی-خصوصی برای کمک به بهبود آموزش عالی در پاکستان. جهش به جلو: گزارشی در مورد آموزش عالی در پاکستان. سازمان ملل متحد، نیویورک: بنیاد ترویج آموزش در پاکستان.

جهانگیر، ک.(1387). مدیریت اصلاحات آموزش عالی در پاکستان: چشم انداز اجرایی اسلام آباد، پاکستان: انتشارات دانشگاه ملی زبان های مدرن.

خان، H.G.A.، سراج ا.، و سلطانا، ا. (2010). محدودیت‌های پویایی مدیریت آموزش عالی در پاکستان. مجله جهانی مدیریت و تحقیقات بازرگانی، 10(9)، 2-6.

Ravitch ،. (2006). D بهبود استانداردها و فرصت برای آموزش عالی در پاکستان. جهش رو به جلو: گزارشی در مورد آموزش عالی در پاکستان. سازمان ملل متحد، نیویورک: بنیاد ترویج آموزش در پاکستان

. Saiyid, B.H. (2006). دانشگاه های بخش دولتی پاکستان: راه رو به جلو جهش به جلو: گزارشی در مورد آموزش عالی در پاکستان. سازمان ملل متحد، نیویورک: بنیاد ارتقای آموزش در پاکستان

لینک منبع :https://www.researchgate.net/publication/338912299_Analysis_of_Pakistan's_Educational_Policy_in_Terms_of_Higher_Education_Fareeda_Ibad

کد خبر 20593

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 4 =