برخی لحظات در تاریخ یک ملت برای قرنها در حافظه جمعی آن حک میشوند. از میان این لحظات، ۲۷ دسامبر ۲۰۰۷ یکی از تاریکترین و در عین حال تعیینکنندهترین روزها در تاریخ پاکستان است. در این روز، شهید محترمه بینظیر بوتو در یک حمله تروریستی بیرحمانه به شهادت رسید و برای همیشه به نمادی از فداکاری برای کشور و مردمش تبدیل شد.
بازگشت بیبی
زمانی که محترمه بینظیر بوتو تصمیم گرفت پس از هشت سال تبعید در اکتبر ۲۰۰۷ به پاکستان بازگردد، این تصمیم را برخلاف توصیه دوستان، خانواده و حتی نهادهای اطلاعاتی اتخاذ کرد. هشدارهایی درباره تهدیدات قریبالوقوع علیه جانش از سوی منابع داخلی و خارجی مطرح شده بود. اما پاسخ او قاطع بود: امنیت و آینده پاکستان به حضور او نیاز دارد. او معتقد بود که بیعملی در چنین زمان بحرانی میراث او و حزبش را بهعنوان بزدلان در تاریخ ثبت خواهد کرد.
پیش از بازگشت، با آگاهی کامل از خطرات، وصیتنامه خود را نوشت و درخواست کرد که در مقبره خانوادگی بوتو به خاک سپرده شود. به کسانی که او را به تجدیدنظر در تصمیمش تشویق میکردند، با اعتقادی راسخ پاسخ میداد: "پاکستان در خطر است و نمیتوانم مردمم را در زمان نیازشان تنها بگذارم."
شجاعت رهبری در برابر تهدیدات
در ۱۸ اکتبر ۲۰۰۷، کراچی شاهد استقبال بینظیری بود که میلیونها نفر برای خوشامدگویی به او گرد آمدند. فضا پر از امید برای یک انقلاب دموکراتیک صلحآمیز بود. با این حال، این حمایت گسترده نیروهای مخالف چشمانداز او را نگران کرد. همان شب، یک حمله تروریستی مرگبار در منطقه کارساز جان بیش از ۲۰۰ نفر از حامیان او را گرفت. اگرچه شهید بیبی از این حمله جان سالم به در برد، این فاجعه خطرات پیش روی او را آشکار کرد.
در یک کنفرانس خبری روز بعد، زمانی که از او درباره پایداریاش با وجود تهدیدات سؤال شد، پاسخ او با شجاعتی همیشگی همراه بود: "این نیروها میخواهند کمپینم را رها کنم و بروم. آنها نمیخواهند دموکراسی در کشور احیا شود. اما اگر دموکراسی احیا نشود، پاکستان با خطرات بیشتری مواجه خواهد شد. من با مردمم خواهم ماند."
مبارزه مادامالعمر برای دموکراسی
طی دوران فعالیت سیاسی خود، بینظیر بوتو با شجاعت در برابر ظلم، افراطگرایی و دیکتاتوری ایستاد. او با از دست دادنهای شخصی، از جمله اعدام پدرش ذوالفقار علی بوتو، و مشکلات بیشمار دیگر مواجه شد. کتاب او، "آشتی"، انگیزهها و نگرانیهایش را به تصویر میکشد و وضعیت شکننده پاکستان در آن زمان را به وضوح توصیف میکند: "پاکستان در خطر طالبانیزه شدن و تجزیه قرار دارد." او با آگاهی کامل از این تهدیدات، به خانه بازگشت و نیروهای افراطگرا و تجزیهطلب را که وحدت کشور را تهدید میکردند، به چالش کشید.
فداکاری نهایی او، نه یک اقدام منفرد از شجاعت، بلکه نتیجه دههها مبارزه علیه دو دیکتاتوری نظامی و تلاش برای احیای دموکراسی بود. او در برابر رژیم سرکوبگر ژنرال ضیاءالحق و سپس ژنرال پرویز مشرف ایستاد، رژیمهایی که شرایطی را برای رشد افراطگرایی فراهم کردند.
میراث فداکاری
در دو زمان حساس—۱۰ آوریل ۱۹۸۶ و ۱۸ اکتبر ۲۰۰۷—بوتو به پاکستان بازگشت و کشور را در سختترین زمانهای خود هدایت کرد. با مقابله با استبداد، او مستقیماً نیروهای افراطی و تجزیهطلب را به چالش کشید. اقدامات او زمینهساز دموکراسیای شد که امروز در پاکستان وجود دارد، از جمله نقاط عطف فدرالی مانند تعدیلات ۱۸ و ۲۶ قانون اساسی که خودمختاری استانی را تقویت کرد و نیروهای غیردموکراتیک را تضعیف نمود.
اگر او در آن زمانهای بحرانی باز نمیگشت، وضعیت امروز پاکستان ممکن بود غیرقابل تصور باشد. دموکراسیای که امروز در پاکستان وجود دارد، تضعیف نیروهای افراطی، فاشیستی و تجزیهطلب و تقویت آرمانهای فدرال دموکراتیک، همگی گواه تعهد و فداکاری بیچون و چرای بی نظیر است.
میراث او نه تنها بهعنوان یک شخصیت تاریخی، بلکه بهعنوان نمادی ماندگار از امید، مقاومت و فداکاری برای کشوری که دوست داشت، همچنان الهامبخش است.
https://tribune.com.pk/story/2518472/a-metaphor-for-sacrifice-for-the-country-and-the-people
نظر شما