در یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین تحولات امنیتی منطقه خاور میانه، در حملات هدفمند، تعدادی از فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی ایران که نزدیکی با رهبر جمهوری اسلامی داشته و افرادی بودند که از دل انقلاب اسلامی بیرون آمده و تاکنون در ردههای مختلف ساختار نظامی ایران فعالیت داشتند را به شهادت رساند. اگرچه مقامهای اسرائیلی این عملیات را بخشی از استراتژی پیشگیرانه برای متوقفساختن توان هستهای ایران عنوان میکنند، اما نوع اهداف و دقت حملات نشان میدهد که هدفی فراتر از ممانعت از فعالیتهای هستهای مد نظر بوده است: تضعیف ساختار نخبهسالار فرماندهی نظامی ایران و ارسال پیام روانی به بالاترین سطوح مدیریت نظام.
شدت و وسعت این حملات؛ ایران را در موقعیت بسیار حساس قرار داده است. اکنون تهران با یک دوگانه دشوار روبهروست: یا در برابر این حملات سکوت کند و ضربه استراتژیک را بپذیرد، یا دست به تلافی پرهزینه برای هر دو طرف بزند و منطقه را بهسوی یک جنگ تمامعیار با پیامدهای نامعلوم سوق دهد.
سکوت یا واکنش جدی؟ دوراهی سخت تهران
جمهوری اسلامی ایران پس از این عملیات نظامی پیچیده و حساس در معرض انتخاب دشواری قرار گرفته است. سکوت یا عدم واکنش فوری از سوی تهران میتواند از نگاه جامعه داخلی و بازیگران منطقهای نشانهای از ضعف و تردید در توانمندیهای امنیتی و سیاسی ایران تلقی شود. از سوی دیگر، واکنش تند و تلافیجویانه میتواند هزینههای سنگینی برای تهران داشته باشد و امکان تشدید بحران و درگیری مستقیم با ایالات متحده را افزایش دهد.
از منظر راهبردی، تهران مجبور است هزینههای هر گزینه را با دقت سنجیده و پیامدهای بلندمدت آن را در نظر بگیرد. حمله انتقامجویانه مستقیم، بهرغم واکنش احساسی و انتظارات داخلی، میتواند به بروز واکنشهای بینالمللی سخت و تشدید تحریمها و انزوای سیاسی ایران منجر شود. از سوی دیگر، اگر تهران تصمیم بگیرد بیشتر بر دیپلماسی و مقاومت نامتقارن تکیه کند، شاید بتواند در عین حفظ قدرت بازدارندگی، فرصتهایی برای تعامل و کاهش تنش فراهم آورد. به این ترتیب، تعادل میان واکنش نظامی و دیپلماتیک میتواند کلید عبور ایران از این بحران پیچیده باشد.
اما شرایط و تقاضای داخلی و شدت این حمله؛ ایران را مجبور میکند به حملات پاسخ دهد، همانطور که تاکنون چندین موشک به سمت اسرائیل پرتاب کرده (تا زمان نوشتن این مقاله)، اما بحث اصلی چگونگی پاسخ است. آیا همانند دورههای قبلی صرفاً به پرتاب چند موشک اکتفا میکند و یا به سمت یک جنگ تمام عیار با اسرائیل پیش خواهد رفت که در این صورت، قطعاً آمریکا در کنار او خواهد بود و میتوان بهنحوی گفت که جنگ میان ایران و آمریکا خواهد بود.
آسیبپذیری ساختار فرماندهی ایران
برخی رسانههای نزدیک به دولت ایران از دو روز قبل از اجرای حملات به ایران، به نقل از مقامات نظامی بارها گزارش داده بودند که در مقابل هر نوع سناریو و تهدید احتمالی آمادگی کامل دارند. در حالی که پیامد حملات نشان داد که نهتنها مهمترین مراکز استراتژیک نظامی و هستهای ایران بدون تدابیر محافظتی لازم بودند، بلکه فرماندهان نیز بهجای اینکه در مراکز امن و مقر فرماندهی خود باشند، در خانههای لاکچری خود در خواب راحت بودند.
با توجه به تبلیغات مبنی بر آمادگی کامل، حضور فرماندهان بلندپایه نظامی در اماکن غیرنظامی و عدم جابهجایی فوری و اقدامات حفاظتی نشان از نقاط ضعف جدی در ساختار امنیتی و اطلاعاتی ایران دارد. این مسئله بهطور مستقیم امنیت فرماندهی کلیدی و انسجام نیروهای مسلح این کشور را تهدید میکند و میتواند انگیزه مخالفان داخلی را برای تشدید اعتراضات و فعالیتهای ضدحکومتی افزایش دهد. ضعف در سامانههای هشداردهی و تحلیل تهدیدات، که باید از پیش از وقوع حملات اینچنینی شناسایی و مدیریت میشد، این سئوال را ایجاد میکند که آیا در درون نظام سیاسی – نظامی ایران اختلافات و مشکلات مدیریتی عمیقی وجود دارد که امنیت کل کشور را به مخاطره میاندازد؟
علاوه بر این، این رخداد موجب تضعیف روحیه نیروهای مسلح و کاهش اعتماد به رهبری عالی نظامی خواهد شد. فرماندهان و کارکنان امنیتی با چنین ضربهای ممکن است انگیزه و اعتماد به نفس خود را در مقابله با تهدیدات از دست دهند و احساس کنند که حتی در داخل کشور نیز امنیت آنها تضمینشده نیست. از سوی دیگر، رسانههای مخالف جمهوری اسلامی از این ضعف بهعنوان نقطهای برای زیر سئوال بردن مشروعیت نظام بهره خواهند برد و به افزایش نارضایتیهای سیاسی و اجتماعی دامن خواهند زد.
تواناییهای پدافند هوایی دو طرف
اسرائیل با سرمایهگذاری کلان در سامانههای پدافندی توانسته است در برابر موج گستردهای از حملات موشکی و پهپادی مقاومت کند و از بسیاری از اهداف حیاتی خود حفاظت نماید. سامانههای گنبد آهنین، فلاخن داوود، پیکان و تاد هر یک با قابلیتهای متفاوت، در ایجاد یک شبکه دفاعی چندلایه عمل میکنند که از نظر فناوری و کارآمدی در سطح جهانی شناخته شدهاند. این شبکه دفاعی، با بهرهگیری از فناوریهای راداری پیشرفته و سامانههای موشکی ضد موشک، امکان کشف و انهدام حملات را در فواصل مختلف فراهم میآورد. با این حال، واقعیت این است که هیچ سامانه دفاعی کامل نیست و نفوذ موشکها و پهپادهای ایرانی ضمن شکست این تدابیر ، نشان میدهد که اسرائیل نیز باید همواره برای مقابله با تهدیدات جدید، تکنولوژی و تاکتیکهای خود را بهروزرسانی کند.
از سوی دیگر، جمهوری اسلامی ایران با تمرکز بر توسعه موشکهای بالستیک، پهپادهای پیشرفته و سیستمهای جنگ الکترونیک در تلاش است تا نقطه ضعفهای پدافند را شناسایی و از آن بهرهبرداری کند. حملات هوایی اخیر، بهرغم عدم موفقیت کامل، نشانهای از افزایش توانمندیهای عملیاتی ایران در میدان جنگ نامتقارن است. این واقعیت که فرماندهان بلندپایه ایران هدف گرفته شدهاند، میتواند بخشی از یک استراتژی پیچیدهتری باشد تا نهتنها از حملات نظامی جلوگیری کند، بلکه به کاهش توان رزمی و اراده فرماندهی ایران منجر شود.
در سمت دیگر، ایران نیز بارها از موجودیت پدافند هوایی مدرن که دارای توانایی فوقالعاده در محافظت از فضای ایران در مقابل هر نوع تهدید خارجی خواهد بود سخن گفته است. این پدافند در حملات قبلی به خاک ایران نسبتاً موفق عمل کرد. اما براساس اطلاعات موجود، اسرائیل در دو حمله قبلی خود بهطور جدی سیستم پدافند هوایی ایران را هدف قرار داده و به آن آسیب رسانده است. به همین دلیل، حملات بدون مزاحمت قابل توجه پدافند هوایی ایران، تا حد قابل توجه موفق به از بین بردن اهداف تعیینشده بوده است.
پیامهای نمادین و روانی عملیات اسرائیل
انتخاب نام «خیزش شیران» برای عملیات، فراتر از یک برچسب نظامی ساده است و دارای بار معنایی سیاسی میباشد. شیر بهعنوان نماد تاریخی قدرت، در پرچم دوره پادشاهی پهلوی بهعنوان سمبل وجود داشت و استفاده از آن توسط میتواند بهعنوان اشاره ضمنی به حمایت از جنبشهای اعتراضی و مخالفان نظام کنونی ایران، بهویژه طرفداران پادشاهی تعبیر شود. این پیام نمادین ممکن است هدفی فراتر از صرف ضربه نظامی داشته باشد؛ هدفی که شامل القای همسویی با مخالفان سیاسی، بهویژه طرفداران نظام شاهی است که مقاومت و ایستادگی علیه رژیم کنونی ممکن و مشروع است و ما با شما هستیم.
همچنین، عملیات هدفمند علیه فرماندهان بلندپایه نظامی در داخل خاک ایران، تأثیر روانی قوی بر ساختار رهبری و مردم خواهد داشت. این اقدام، تصویری از نفوذ عمیق اطلاعاتی و امنیتی ارائه میدهد که ممکن است به کاهش اعتماد داخلی به نهادهای امنیتی و نظامی ایران منجر شود. چنین ضربهای میتواند شکافهای سیاسی و اجتماعی درون کشور را عمیقتر کرده و نارضایتیها را شعلهورتر سازد.
آیا حملات اسرائیل بخشی از بازی آمریکا برای اعمال فشار بر ایران است؟
حملات گروههای جهادی فلسطینی (حماس و جهاد اسلامی) در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ دقیقاً زمانی سازماندهی و اجرا شد که توانست تمام پایههای چیدهشده برای دیواری که قرار بود براساس پیمان ابراهیم، به منظور عادیسازی روابط با کشورهای مسلمان منطقه و با میانجیگری ایالات متحده آمریکا ساخته شود را عملاً تخریب کند و این روند را تاکنون متوقف سازد. در همین حال، جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا نیز از چند هفته پیش روی مذاکرات جدی کار میکردند و جلسات متعددی برگزار شده بود و هر دو طرف تا حدی نسبت به نتایج آن خوشبین بودند. اما این حملات قطعاً روند مذاکرات را به شدت آسیب زده و ممکن است حتی آن را متوقف کند.
از سوی دیگر، رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در اظهارات اخیر خود گفت اگر ایران به مذاکرات بازنگردد، ممکن است حملات شدیدتری انجام دهد. وی همچنین اعلام کرد که به ایران ۶۰ روز فرصت داده بود و اکنون روز ۶۱ است. اینگونه پیام میرساند که هر روز تأخیر میتواند پیامدهایی به دنبال داشته باشد. این اظهارات شک و تردیدهایی ایجاد کرده که ممکن است این حملات بخشی از بازیهایی باشد که آمریکا برای تحت فشار قرار دادن ایران و وادار کردن آن به پذیرش نتایجی که آمریکا میخواهد، به کار میبرد.
ضرورت دیپلماسی فعال برای مهار بحران
با توجه به پیچیدگی بالای شرایط منطقهای و تنشزاییهای اخیر، نقش دیپلماسی فعال و میانجیگری بینالمللی بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. کشورهای کلیدی همچون روسیه، چین و اتحادیه اروپا میتوانند با استفاده از ظرفیتهای دیپلماتیک خود، به مهار بحران کمک کرده و زمینه گفتوگوهای سازنده میان ایران و را فراهم آورند. سازمان ملل نیز بهعنوان نهاد بینالمللی میتواند با ایجاد مکانیسمهای نظارتی و کاهش تنش، از تشدید احتمالی درگیری جلوگیری کند.
بیتوجهی به ضرورت دیپلماسی، ریسک بروز جنگ منطقهای را به شدت افزایش میدهد که پیامدهای انسانی، اقتصادی و امنیتی فاجعهباری برای کل جهان خواهد داشت. فعال شدن کانالهای ارتباطی پشت پرده و فشارهای دیپلماتیک همزمان با حفظ آمادگی نظامی، میتواند بهترین راهکار برای حفظ ثبات نسبی و اجتناب از بحران گستردهتر باشد. این امر نیازمند اراده سیاسی قوی و همراهی همه طرفهای ذینفع است.
لینک:
نظر شما