جدایی پاکستان شرقی، ضربهای بود نه فقط سیاسی بلکه فرهنگی و اجتماعی برای پاکستان.
نویسنده این گزارش، از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۰ سردبیر پرتیراژترین مجله سینمایی انگلیسیزبان پاکستان، Eastern Film، بوده است.
در بحبوحهی هرج و مرج خیابانهای داکا در روزهای پایانی جنگ داخلی در دسامبر ۱۹۷۱، «شاهدالله قیصر» نویسنده و روزنامهنگار برجسته و برادر بزرگتر «زاهد رحمان» ناپدید شد. او در ۱۴ دسامبر توسط نیروهای حامی پاکستان غربی، همراه با دیگر روشنفکران، بازداشت شد و از سرنوشتش خبری نبود. پس از تسلیم ارتش پاکستان در ۱۶ دسامبر و اعلام استقلال بنگلادش، زاهد به جستوجوی برادرش ادامه داد.
در اواخر ژانویه، علیرغم خطرات، زاهد برای یافتن برادرش راهی منطقه میرپور در حومهی داکا شد. میرپور از پایگاههای جامعهی بیهاری حامی پاکستان غربی بود که با نیروهای استقلالطلب جنگیده بودند؛ زاهد که خود از حامیان پرشور استقلال بود، در آنجا نیز ناپدید شد.
ایجاد استودیوهای شرکت توسعهی فیلم (FDC) در داکا، با امکانات مدرن از جمله لابراتوار فرآوری فیلم، جهشی بزرگ برای فیلمسازان بود. تعداد فیلمهای تولیدی از ۵ فیلم در ۱۹۶۳ به ۱۶ فیلم در سال بعد رسید.
زاهد رحمان یکی از آیندهدارترین کارگردانهای پاکستان متحد بود. او که خود روزنامهنگار و نویسندهای پرکار بود، کار عملی در سینما را با دستیاری اصلی در فیلم اردو-بنگالی جگو هوا سویرا )۱۹۵۹(آغاز کرد؛ فیلمی نوشتهی فیض احمد فیض و ساختهی ای. جی. کاردار. زاهد بعدها نخستین فیلم رنگی پاکستان سنگم )۱۹۶۴(و نخستین فیلم سینمااسکوپ آن بهانه )۱۹۶۵(را ساخت. او همچنین کارگردان فیلمهای بنگالی هنری مانند کاخونو آشنی )۱۹۶۱(، شونار کاجول )۱۹۶۲(و کانچار دیوال )۱۹۶۳(بود که با آثار ریتویک گتاک مقایسه میشوند. فیلم سیاسی جیون تکه نیا )۱۹۷۰(نیز بهعنوان طنزی پنهان علیه حکومت ایوب خان ساخته شد و مورد ستایش فیلمسازانی چون ساتیاجیت رای قرار گرفت.
اما از دست دادن زاهد رحمان تنها یک بخش از فاجعهای بود که با جدایی پاکستان شرقی بر سر سینمای پاکستان آمد. جدای از از دست رفتن استعدادها و تکنسینهای مجرب، سینمای پاکستان همچنین یک بازار عمده و مرکز تولید را از دست داد. در سال ۱۹۷۱، حدود ۴۰۰ سینما در کل پاکستان وجود داشت که یکچهارم آنها در پاکستان شرقی قرار داشتند. تنها در سال ۱۹۷۰، ۱۱۴ فیلم در آن منطقه تولید شد که سه تای آن به زبان اردو بود.
با اینکه این ضربه گاه بهطور گذرا در سخنان فیلمسازان آمده، اما بهندرت به شکل مفصل دربارهاش نوشته شده است. صنعت فیلم پاکستان یک دههی دیگر طول کشید تا اندکی بهبود یابد — و سپس در دوران حکومت نظامی ژنرال ضیاءالحق، بار دیگر به بحران رفت؛ بحرانی که آثارش تا به امروز ادامه دارد.
نفوذ پاکستان شرقی در سینمای اردو
در سال ۱۹۶۲، تنها اتفاق مهم سینمایی در پاکستان غربی، آغاز بازیگری وحید مراد در فیلم اولاد ساختهی اس. ام. یوسف بود. در همین سال، نخستین فیلم اردوی ساختهشده در پاکستان شرقی با نام چندا در ۳ اوت اکران شد، بیآنکه توجه خاصی برانگیزد.
تهیهکننده انیس دوسانی که قبلاً با احشام و مصطفیظ همکاری کرده بود، اینبار از آنها خواست تا فیلم اردویی در داکا تولید کنند. پیش از آن، فیلمهایی مانند جگو هوا سویرا و همسفر )۱۹۶۰(در شرق کشور فیلمبرداری شده بودند، اما عملاً محصول پاکستان غربی محسوب میشدند.
هیچ توزیعکنندهای حاضر به اکران چندا نشد تا اینکه جاگدیش آنند از شرکت Eveready Films آن را در پنجاب و ایالت شمالغربی (امروز خیبر پختونخوا) توزیع کرد. دوسانی مجبور شد فیلم را در مناطق دیگر مانند کراچی، سند و بلوچستان به صورت مشارکتی در سالنها اکران کند.
اما این فیلم با تبلیغات دهانبهدهان محبوب شد.چندا تصویربرداری زیبا، بازیهای واقعگرایانه و موسیقی گوشنواز داشت. در ابتدا مخاطب زیادی جذب نکرد، اما بعدها به یک فیلم نقرهای (۲۵ هفته نمایش) تبدیل شد. ژرنا، بازیگر نقش دوم — که یک دختر هندو بود — جایزهی بهترین بازیگر نقش مکمل زن را در جوایز نگار دریافت کرد و سوبهاش داتا نیز جایزهی بهترین کمدین را برد.
طلوع شابنم و شکوفایی روبین گوش
در سال بعد، همان تیم فیلم موفقتری به نام تلاش ساخت که با حضور شابنم و رحمان و موسیقی زیبای روبین گوش به یکی از سه فیلم پاکستانی تبدیل شد که پس از آزاد شدن نمایش فیلمهای هندی قدیمی، همچنان در سالنها باقی ماند — آن هم برای ۵۰ هفته پیاپی (فیلم طلایی).
استودیوی FDC در داکا به سرعت رشد کرد: از ۵ فیلم در ۱۹۶۳ به ۱۶ فیلم در ۱۹۶۴، که هفتتای آنها به زبان اردو بودند؛ از جمله سنگم. فیلم نایلا از پاکستان غربی، یک سال بعد نخستین فیلم رنگی آن منطقه شد؛ همان زمانی که بهانه و مالا در داکا ساخته شدند — نخستین فیلم رنگی سینمااسکوپ پاکستان.
فیلمسازی هنری، دوبلهها، و تضادهای زبانی
خان عطاالرحمن — کارگردان، نویسنده، آهنگساز، تهیهکننده و بازیگر — موسیقی فیلمهای زاهد را میساخت. او فیلمهایی مانند نواب سراجالدوله )۱۹۶۷(و سوی نادیا جاگه پانی )۱۹۶۸(را در دو نسخه اردو و بنگالی ساخت. در فیلم دوم، چون قهرمان زن، کَبوری، اردو بلد نبود، دوستخوانندهاش نجما نیازی دیالوگهای او را دوبله کرد.
فیلمهای دوزبانهی دیگری چون شهید تیتو میر )۱۹۶۹(نیز تولید شدند. اما برخلاف جگو هوا سویرا که دیالوگها بسته به شخصیتها به اردو یا بنگالی بود، فیلمهای جدید کاملاً به دو زبان مجزا ضبط میشدند.
فیلم جگو هوا سویرا اقتباسی از داستانی از مانیک بندوپادهی و با فیلمنامه و ترانههایی از فیض احمد فیض بود. موسیقی آن را تیمیر باران از کلکته ساخت که پیشتر برای فیلم دیوداس )۱۹۳۵(نیز موسیقی ساخته بود.
ورود فیلمسازان و هنرمندان شرقی به سینمای غربی
طبق کتاب سینمای پاکستان ۱۹۴۷–۱۹۹۷ نوشته مشتاق گزدر، در مجموع ۴۷ فیلم اردویی در پاکستان شرقی ساخته شدند که همه در پاکستان غربی هم اکران شدند. هزینه تولید در داکا پایینتر بود و بازیگرانی چون رحمان دستمزد بسیار کمتری از وحید مراد یا محمدعلی میگرفتند.
فیلمهایی مانند چندا، تلاش، بندھن، میلَن، اندھن، سنگم، کاجَل، نواب سراجالدوله و چاکوری از جمله برجستهترین آثار اردویی تولیدشده در شرق بودند.
هنرمندان، مهاجرت، و افول
سورور بارابنکوی، ترانهسرای چندا، بعدها فیلمنامهنویس و کارگردان نیز شد. فیلم آخرین ایستگاه )۱۹۶۵(به نویسندگی هجرا مسرور و بازی برجسته شابنم در نقش زن ناتوان ذهنی، از آثار ماندگار او بود.
پیش از جدایی، تبادل بازیگران میان دو منطقه جریان داشت. شمیم آرا در فیلم بنگالی میشِر کُماری )۱۹۷۰(نقش اول را بازی کرد. زبیده خانم نیز یک ترانه بنگالی برای فیلم آذان )۱۹۶۱( خوانده بود.
خوانندهی خوشصدای بشیر احمد، با تلفظ بینقص اردو، در هر دو زبان آواز خواند و موسیقی ساخت. او پس از استقلال بنگلادش در داکا ماندگار شد. فردوسی بیگم نیز در داکا باقی ماند. اما موسیقیدان مسلمالدین به لندن مهاجرت کرد.
برخی مانند نقی مصطفی نتوانستند در پاکستان پس از ۱۹۷۱ موفق شوند. اما انیس دوسانی با همکاری پرویز ملک، فیلمهای موفقی مانند انمول )۱۹۷۳(، پهچان (۱۹۷۵)، تلاش (۱۹۷۶) و گمنام (۱۹۸۳)ساخت. اما همواره از امپراتوری ازدسترفتهاش در داکا حسرت میخورد.
نذرالاسلام، کارگردانی اهل کلکته، پس از مهاجرت به لاهور، آثار موفقی چون احساس (۱۹۷۲)، بندش (۱۹۸۰)، نهی ابهی نهی (۱۹۸۰)و شاهکار آئینه (۱۹۷۷) را ساخت که هشت سال در سینماها باقی ماند.
از دیگر چهرهها نذیر نادیم بود که اصالتاً اهل کراچی و ستارهای در داکا بود. رونا لیلا، خوانندهی بنگالی، در کراچی در فیلم همدونو (۱۹۶۶) نخستین ترانهاش را خواند و بعدها در پاکستان، بنگلادش و هند ستاره شد.
از شهنواز بیگم هم نباید گذشت که سرودهای ملی و ترانههای زیبا خواند، اما پس از بازگشت به داکا به توطئه علیه بنگلادش متهم شد و امروز زندگی مذهبیای دارد و از پاسخ به سؤالات درباره کارنامهاش خودداری میکند.
پایان یک رویا
هیچکس نمیداند که سینمای پاکستان چه شکلی به خود میگرفت اگر نبوغ، تنوع و ظرافتهای فکری پاکستان شرقی همچنان در آن جاری میماند. اما آنچه روشن است، این است که از سال ۱۹۷۱، ما تنها یک قلمرو جغرافیایی را از دست ندادیم — بلکه بخشی از فرهنگ و روح خلاقیتمان را نیز.
نظر شما