«اولویهروآ»، نویسنده و پژوهشگر ارشد «مرکز ملّی تحقیقات علمی فرانسه» و از جمله نظریهپردازان شناختهشده در حوزه سیاسی و اجتماعی، اخیراً در دو مصاحبهای که انجام داده، به موضوع تغییرات اساسی در فرهنگ اجتماعی فرانسه پرداخته، در آنها گفتهاست: «امروز در جامعهای به سر میبریم که از نظر فرهنگی دیگر مسیحی نیست!».
وی در مصاحبه نخست خود با هفتهنامه «ماریان» در این زمینه میافزاید:
«مدتی طولانی بود که اروپا بهرغم کاهش اعتقادات دینی، همچنان با فرهنگی مبتنی بر ارزشهای مسیحی به حیات خود ادامه میداد. اما شاهد آن هستیم که از دهه ۶۰ میلادی، این روند سیر نزولی به خود گرفتهاست. البته کاتولیکها همچنان میخواهند که به حرفهایشان توجه شود، اما میدانند که چنین نیست!».
در این مصاحبه، وی درباره اینکه آیا مسیحیان در اروپا (و فرانسه) همچون سایر اقلیتهای دینی به یک اقلیت تبدیل شدهاند یا نه، میگوید:
«مسیحیان اولین افرادی هستند که با همسطح قرار دادن خود با مسلمانان و یا یهودیان مخالفت میکنند. هرچند آنان میدانند که اعمال مذهبی آیین مسیحیت چندان رعایت نمیشود، اما همچنان مسیحیت را به دلایل تاریخی و فرهنگی مذهب غالب میدانند و معتقدند که جامعه اروپای غربی هویت مسیحی خود را حفظ کردهاست. از آن طرف، همه میبینند که کلیساها خالی است و از کشیشهای آفریقایی برای این اماکن استفاده میشود. اگر بخواهیم شاخص مسیحیت را اعتقاد به خدا و پیروی از دستورهای کلیسا بدانیم، عملاً آنها در اقلیت هستند. کاتولیکها از فشار و آزار لائیکها و از نوعی لائیسیته دگماتیک صحبت میکنند، اما در دل خود از خیانت جامعه بیدین به خود ناراحت هستند. آنها مایلند به حرفهایشان گوش داده شود، اما میدانند که چنین چیزی رخ نمیدهد. لذا میتوان گفت امروزه در جامعهای زندگی میکنیم که از نظر فرهنگی، دیگر مسیحی نیست و تلخی کار برای کلیسا در همین نکته است».
اولویه روآ در مصاحبه دیگری با هفتهنامه «نوول ابسرواتور» نیز در همین زمینه بدین موضوع پرداختهاست و به عنوان مثال در پاسخ به سؤالی درباره اینکه با کمرنگ شدن مسیحیت، ما (غرب) چه پاسخی در برابر (گسترش) اسلام داریم، میگوید:
«در این زمینه دو شیوه نامناسب اتخاذ میشود که یکی از آنها مخالف نشان دادن اسلام با ارزشهای لیبرال (مانند سکولاریسم، فمینیسم، حقوق همجنسگرایان و...) است و دیگری مغایرت آن با ارزشها و هویت مسیحی اروپاست. این در حالی است که ارزشهای پذیرفته کلیسای کاتولیک، خود با ارزشهای لیبرالی مغایرت دارد. در بسیاری از زمینهها (مانند آزادی بیان، توهین به مقدسات دینی، تساوی زن و مرد، همجنسگرایی و...) مسیحیان معتقد (بیش از لیبرالها) به مسلمانان نزدیک هستند. ضمن اینکه نباید فراموش کرد این مسلمانان نبودند که در اعتراض به ازدواج همجنسگرایان در خیابانها دست به تظاهرات زدند، بلکه مسیحیان بودند. پس چگونه میتوان تضادهای موجود بین ارزشهای مسیحی و ارزشهای اروپای لیبرال را نادیده گرفت؟!».
وی در بخش دیگری درباره مسلمانان نیز میگوید:
«در فرانسه، اسلام از اواخر دهه ۸۰ میلادی با ظهور پدیده حجاب در این کشور بیش از پیش دیده شد و به این ترتیب، کسی که پیشتر در فرانسه مهاجر شناخته میشد، با عنوان مسلمان معرفی شد. اما این اتفاقات از بیرون نیز با طرح موضوع نامزدی ترکیه برای پیوستن به اتحادیه اروپا در سال ۱۹۸۷ میلادی تقویت شد که هیچ گاه کمترین توفیقی نیافت. اگرچه برخی از نمایندگان پارلمان اروپا برای جلوگیری از این امر، خواستار درج ریشههای مسیحی اروپا در قانون اساسی اروپا بودند، اما هدف این کار صرفاً کنار زدن ترکیه بود که تازه در آن زمان، ترکیه لائیک بود که حجاب را در دانشگاههایش ممنوع کرده بود. بر اساس نظرسنجیهای صورتگرفته، امروزه تمام آنهایی که خود را مسیحی معرفی میکنند، غالباً به اعمال و دستورهای دینی مسیحیت عمل نمیکنند!».
همچنین، وی به نقش پوپولیستها در انتخابات مختلف برای جذب آرای مسیحیان (مثلاً آمریکا یا برزیل) اشاره کرده، میگوید:
«سوءتفاهم بزرگ در این زمینه، آن است که پوپولیستها طرفدار هویت مسیحی هستند، نه مسیحیت. آنها از اروپای مسیحی صحبت میکنند، فقط برای اینکه بگویند اروپا مسلمان نیست، بدون اینکه بتوانند از حدّ برگزاری پیکنیک با سوسیس خوک یا شراب قرمز فراتر روند! همین موضوع هویت مسیحی است که به کاریکاتوری برای مسیحیت مبدل شدهاست».
با این حال، کلیسای مسیحی (با حمایت ضمنی از پوپولیستها،) امیدوار است که پوپولیستها بتوانند قوانینی را وضع کنند تا مذهب و قوانین دینی را به جامعه بازگردانند. اما این محاسبه غلطی است؛ زیرا مردم برای مقابله با نخبگان، تکنوکراتهای بروکسل (اروپایی) و مسلمانان به پوپولیستها رأی میدهند.
این پژوهشگر فرانسوی درباره کاهش رفتار دینی در اروپا میگوید:
«در سراسر اروپا، انجام اعمال دینی با کاهش روبهروست. شمار افراد عامل به مسیحیت در اروپا، بیش از %۵ـ۱۰ نیست. این در حالی است که شمار بیدینها در دَه سال گذشته، از %۶ به %۱۴ افزایش یافتهاست. البته این وضعیت در جهان اسلام (بهویژه ایران)، حتی ترکیه و تونس نیز مشهود است. به همین دلیل، السیسی در مصر اخیراً تصمیم گرفتهاست که بیدینی را مشمول مجازات قرار دهد».
در پایان، وی در پاسخ به این سؤال که «حال با تمام این توضیحات، آیا میتوان گفت که اروپا همچنان مسیحی است یا نه»، میگوید:
«اروپا مسیحی بود و آثاری از آن نیز مشهود است، اما دیگر نیست! کلیسای مسیحی امروز با بحرانهای جدّی روبهروست و مسائلی مانند رسواییهای کودکآزاری و فساد از جمله آنهاست. از این رو، مشروعیت خود را برای چنین جایگاه مهمی از دست دادهاست».
* معرفی«اولویهروآ»
الیویه روآ متولد ۱۹۴۹ میلادی در یک خانواده پروتستان فرانسوی است و در زمینه فلسفه و مطالعه زبانهای شرقی موفق به گرفتن مدرک دکتری در فلسفه و علوم سیاسی شد. وی زبان فارسی را نیز در انستیتوی ملّی زبانهای شرقی (اینالکو) پاریس فراگرفت.
در سال ۱۹۸۸ میلادی، وی مشاور دفتر هماهنگیهای افغانستان سازمان ملل متحد بود و در زمره معدود کسانی است که مدت زیادی را در میان قبایل و مردم افغانستان سپری کردهاست و به گونهای ملموس با شیوه زندگی دهقانان افغانی آشنا شدهاست، تا آنجا که رساله دکتری خود را درباره «جامعه در افغانستان معاصر» نوشتهاست. روآ استاد مدرسه مطالعات عالی در علوم اجتماعی و انستیتوی ملّی زبانهای زنده شرقی (اینالکو) و یکی از برجستهترین کارشناسان مسائل افغانستان است و در زمینه مسائل اسلام سیاسی، خاورمیانه و آسیای مرکزی نیز تحقیقاتی دارد. تخصص وی در مسائل پیرامون پیوند بین دین و سیاست و نیز مباحث مربوط به اسلام سیاسی و تأثیرات آن بر جوامع اروپایی و اسلامی، از او چهرهای برجسته در میان متخصصان جنبشهای جدید اسلامی ساختهاست.
از سال ۲۰۰۹ میلادی، اولیویه روآ استاد دانشگاه اروپایی فلورانس در ایتالیاست. علاوه بر این، روآ مقالات بسیاری درباره روابط خارجی ایران نوشتهاست و این نوشتهها پایه موج جدیدی از تحقیقات ایرانشناسی درباره انقلاب شدهاست. از الیویه روآ کتب و مقالات زیادی نیز در زمینه مسائل اسلام سیاسی معاصر به چاپ رسیدهاست که برای نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد: «جهاد و مرگ»، «جذابیت جهانی دولت اسلامی»، «افغانستان: اسلام و نوگرایی سیاسی»، «شکست اسلام سیاسی»، «اسلام در آسیای جنوبی؛ دیدگاه منطقهای»، «ترمیدور ایران با همکاری ژان فرانسوا بیارت و فریبا دلخواه»، «قومیت و سیاست در آسیای مرکزی»، «طلاب و علما در مقاومت افغانستان» و... .
نظر شما