اشاره :
ﺗﺼﻮف ﺑﻪ ﻣﺜﺎﺑﻪی ﺷﯿﻮهای ﺧﺎص از ﺟﻬﺎن ﺑﯿﻨﯽ، ﻧﮕﺮش ﺑﻪ ﻫﺴﺘﯽ و زﻧﺪﮔﯽ اﻧﺴﺎن، ﻃﺮﯾﻘﻪای در رﻓﺘﺎر ﻓﺮدی و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﺗﻠّﻘﯽ ﮔﺸﺘﻪ و ﺑﻌﻨﻮان ﯾﮏ ﺟﺮﯾﺎن و روش ﻓﮑﺮی و ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬار در ﺟﻬﺎن اﺳﻼم ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺤﺚ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻋﻼوه اﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻘﺶ ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺗﺼﻮف در ﺣﻔﻆ و ﺗﻮﺳﻌﻪی اﺳﻼم ﻏﯿﺮﻗﺎﺑﻞ اﻏﻤﺎض اﺳﺖ؛ ﺑﺪان ﺧﺎﻃﺮ ﮐﻪ در دورهﻫﺎی ﺳﺨﺖ و ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﺎر ﮐﻪ دﻧﯿﺎی اﺳﻼم ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎر ﺳﻠﻄﻪ ﮔﺮاﻧﯽ ﻫﻤﭽﻮن ﻣﻐﻮل در ﺳﺎلﻫﺎی دور و ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺳﻠﻄﻪی اﺳﺘﻌﻤﺎرﮔﺮان ﺟﺪﯾﺪ در دﻧﯿﺎی ﻣﻌﺎﺻﺮ ﺑﻮده اﺳﺖ، ﺗﺼﻮف ﺑﺎ ﺗﻮﮐّﻞ و ﭘﺎیﺑﻨﺪی ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎدات اﻟﻬﯽ، ﻣﺮدم را ﺑﻪ آﯾﻨﺪه اﻣﯿﺪاور ﻧﻤﻮده اﺳﺖ. و ﺗﺼﻮف ﻧﻘﺶ ﻋﻈﯿﻤﯽ در ﮔﺴﺘﺮش اﺳﻼم و ﺗﺮوﯾﺞ آن در ﺳﺮزﻣﯿﻦﻫﺎی دﯾﮕﺮ داﺷﺘﻪ و از آن ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺨﺶ ﻋﻈﯿﻤﯽ از ﺗﺎرﯾﺦ دﻧﯿﺎی اﺳﻼم را ﺑﻪ ﺧﻮد اﺧﺘﺼﺎص داده و ﺑﺎ ﺣﺮﮐﺖﻫﺎی ﻋﻤﯿﻖ ﺧﻮد، ﺗﺄﺛﯿﺮات ﺑﺴﯿﺎری ﺑﺮ وﺿﻌﯿﺖ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ دﻧﯿﺎی اﺳﻼم ﮔﺬارده، دارای اﻫﻤﯿﺖ ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ اﺳﺖ. در زمینه گسترش اسلام در شبه قاره هند، به ویژه بنگلادش، صوفیان و دراویش نقش به سزایی ایفا کردهاند. تودههای غیرمسلمان، نظیر بوداییها و هندوها از حسن اخلاق و قدرت فوقالعاده روحانی و معنوی، رفتارها و منشهای شایسته، انساندوستی و سادهزیستی صوفیان و دراویش، تحت تاثیر قرار گرفتند و با میل و علاقه خود به اسلام روی میآوردند. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺿﺮورت ﺑﺤﺚ و ﺑﺮرﺳﯽ ﻣﻮارد ﻣﺬﮐﻮر، ما درﺻﺪد آن هستیم ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﻧﻘﺶ ﺗﺎرﯾﺨﯽ ﺗﺼوف در ﮔﺴﺘﺮش اﺳﻼم در بنگلادش و ﺟﺮﯾﺎن ﺷﻨﺎﺳﯽ ﺗﺼﻮف ﻣﻌﺎﺻﺮ ﻣﻨﻄﻘﻪ، ﮔﺎﻣﯽ ﻣﻘﺪﻣﺎﺗﯽ ﺟﻬﺖ ﺷﻨﺎﺧﺖ و ﺗﻮﺻﯿﻒ ﻓﺮﻗﻪﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﺼﻮف ﺑﺮداریم.
تاریخچه :
قبل از ورود اسلام به سرزمین بنگال، بودائیها و طبقات پایین جامعه که هندو مذهب بودند، تحت سلطه اشراف هندو قرار داشتند، آنان از تمامی حقوق انسانی محروم بودند، به طوری که آنها، برده به حساب میآمدند. در این شرایط وقتی که صوفیان بیگانه، پیام صلح و تساوی انسانی اجتماعی اسلام را مطرح کردند قشر محروم و ستمدیده این منطقه به زیر سایه اسلام پناه بردند.
با توجه به نفوذ معنوی صوفیان و سایر عرفای اسلامی در سرزمین بنگال، رفتار و افکار مردم بنگلادش، با سایر مناطق شبه قاره تفاوتهای زیادی دارد، همزیستی مسالمتآمیز مسلمانان با دیگر ادیان و مذاهب و گرایش قابل توجه آنها به اهل بیت پیامبر(ص) از ویژگیهای خاص مسلمانان بنگلادش به شمار میآید. به طرق یک نقل عرفای ایرانی، یمنی و عربی تبلیغات بسزایی برای گسترش اسلام در این مناطق بودهاند. (عباس نقوی و انوار الکبیر، ۳۷-۳۸)
به روایت برخی بزرگان، بایزید بسطامی صوفی معروف ایرانی بین سالهای ۸۶۶ تا ۸۷۴ میلادی در بنگلادش مشغول اشاعه اسلام بوده است. قدمگاه نسبتاً بزرگ وی در شهر چیتاگنگ به مزار بایزید معروف است. روزانه صدها تن از مردم گوشه و کنار بنگلادش برای زیارت این مزار عازم شهر چیتاگنگ میشوند. نام چند تن از صوفیهای معروفی که در مناطق مختلف بنگلادش حاکمان ستمگر هندو را شکست دادند و پرچم اسلام را در این سرزمین به اهتزاز در آوردند، به شرح ذیل است:
شاه محمد سلطان بلخی: وی در سال ۱۰۵۳ میلادی، وارد منطقه «هاریرام پور» واقع در شهر«مانیک گنج» شد و حیطه تبلیغات اسلامی وی، منطقه «ماهاستان گار» واقع در شهر«باگورا» بوده است. در همان زمان، شاه محمد سلطان رومی در منطقه «نتراکونا» مشغول انجام تبلیغات اسلامی بود. فرمانروای هندو مذهب، به نام «مادان پور» توسط ایشان مسلمان شد. در سال ۱۱۷۹ میلادی، بابا شاه آدم در منطقه «بیکرام پور» و در سال ۱۱۸۴ میلادی، شاه مخدوم در منطقه راجشاهی، به تبلیغ اسلام پرداختند. در اوائل قرن ۱۳هم میلادی حکومت این مناطق برای اولین بار به دست مسلمانان افتاد و کم کم فرهنگ اسلامی در این منطقه حاکم شد. در سال ۱۳۹۸ میلادی نیز، شاه صوفی خان جهان علی، در منطقه خولنا، ۳۶۰ مسجد ساخت که مسجد «شصت گنبد» یکی از آثار باستانی بنگلادش محسوب میشود.
حضرت شاه جلال در سال ۱۳۰۳ میلادی از مسیر دهلی وارد «سیلهت» در منطقه شمال شرق بنگلادش شد، در آن زمان، منطقه سیلهت، تحت سیطره حکومت «راجا گاورا گاویندا» فرمانروای ستمگر هندو قرار داشت. حضرت شاه جلال، همراه با۳۶۰ صوفی، وارد این منطقه شدند و «راجا گاوراگاویندا» را شکست دادند. پس از آن، مردم این منطقه از قدرت معنوی و کردار و شخصیت بالای او بسیار تحت تاثیر قرار گرفتند و در عرض چند روز، مردم ستمدیده این منطقه دسته دسته نزد او آمدند و به اسلام گرویدند.
این صوفی یمنیالاصل در سال ۱۳۴۱ میلادی درگذشت. از آن به بعد، مزار ایشان، بزرگترین زیارتگاه مردم بنگلادش بشمار میآید. در آثار باقی مانده از حضرت شاه جلال(ره)، اسامی ائمه اطهار، پنج تن آل عباء و اشعار فارسی در شان و منزلت بالای اهل بیت پیامبر(ص) نیز مشاهده میشود، به این دلایل، حدس و گمان بسیاری از محققین این است که ممکن است حضرت شاه جلال، پیرو مکتب شیعه بوده است.
مقدمه :
مردم عادی بنگلادش با آنکه با کلماتی مانند «تصوف» یا «عرفان» آشنا هستند اما به ندرت از این کلمات استفاده می کنند. در عوض آنها ازکلماتی مانند «پیر» و «درویش» زیاد استفاده می کنند. پیر همان پیر طریقت است که مریدان زیادی دارد. اما درویش انسان پاک و زاهدی است که لزوما مرید ندارد. مردم عادی تصوف یا عرفان را در پیر طریقت معنی می کنند.
تصوف: روش و طرز زندگی زاهدانه ای است که بر اساس شریعت استوار باشد و هدف اصلی وصل شدن به حضرت حق تعالی از طریق پیامبر (ص) است . تزکیه نفس، هم معنی و مترادف کلمه «تصوف» است. خود صوفیان ادعا می کنند تصوف همان شریعت اسلام است. ایشان معتقد اند برای دوری از تمام شرور و زشتی ها و نزدیک شدن به حق، تصوف بهترین راه و روش است. عملکرد تصوف یا صوفی گری معاصر در بنگلادش بیشتر به «ذکر خدا» و «مراقبه» خلاصه شده است. هر سلسله تصوف برای ذکر و مراقبه روشهای خاص خود را دارد و این روشهاست که آنها را از هم متمایز می کند.
پیر مستقیم باید زنده باشد: قابل توجه این است که هر طریقت تصوف یک پیر یا مرشد زنده دارند که او زمانی با پیر خود که اکنون مرده است در ارتباط است. آن پیر مرده نیز با پیر قبل از خود وصل بوده و الی آخر. به این طریق این پیر زنده تا حضرت علی (ع) یا ابوبکر(در نگاه اهل سنت ) وصل می شود. اگر ازاین به اصطلاح پیرهای طریقت پرسیده شود، فورا نام تمام ۴۰ پیر گذشته را سلسله وار تا اصحاب رسول (ص) ذکر می کنند و این موضوع را اساس حقانیت خود می دانند. . و می گویند ما از طریق پیر یا مرشد ؛ با پیامبر خدا و خود خدا(العیاذ بالله ) وصل هستیم. لذا هر کسی بخواهد با خدا ارتباط برقرار کند باید بیاید و به ما ملحق شود. و لذا تمام روشهای دین و مذهب و مکتب موجود در دنیا را رد یا انکار می کنند. البته باید گفت، از آنجایی که اکثر پیرهای حاضر در بنگلادش پیرهای صوفی نما هستند، نه علمی از دین دارند و نه این سلسله ها را بلد هستند.
روش پیر و مریدی: در میان سلسله های صوفی گری برنامه پیر و مریدی از ارکان تصوف به شمار می آید و شاگرد باید مستقیماً تحت نظارت مرشد و پیر و امثال آنها قرار داشته و تسلیم بی چون و چرای استادش باشد. باور مریدان این است که : پیر با پیامبر اسلام رابطه روحی و باطنی دارد و مریدان تنها می توانند با پیروی از مرشد و با بیعت با شیخ طریقت این رابطه را حاصل نمایند.
طریقت چهار گانه صوفیگری و دربار و درگاه:
به مرور زمان ۴ سلسله طریقت شهرت پیدا کردند که عبارتند از:
۱- قادریه، ۲- چشتیه، ۳- نقشبندیه (مجددیه) و ۴- سهروردیه.
بعضی ها این ۴ طریقت را اینگونه تقسیم بندی کرده اند:
۱- قادریه، ۲- چشتیه، ۳- نقشبندیه ۴- مجددیه. با آنکه بعدها طریقت فراوان دیگری مانند ماداریه، احمدیه، قلندریه و غیره به وجود آمده اما هیچ کدام به اندازه ۴ طریقت اصلی شهرت پیدا نکرده اند و نتوانسته اند مریدان زیادی را به خود جلب کنند. مریدان هر طریقت بعد ها به دسته های گوناگون تقسیم شدند اما هر کدام از این دسته ها که در کشورهای مختلف پراکنده شده اند، خود را مریدان طریقت اصلی خود معرفی می کنند. یعنی هم اکنون اگر دیده شود، صد ها هزار پیر طریقت و «دربار» وجود دارند معنی اش این نیست که طریقت هم همان اندازه زیاد است بلکه طریقت اصلی انگشت شماراند اما بعدها شاخه های زیادی پیدا کرده اند. در فرهنگ بنگلادش پایگاه پیر به عنوان «دربار پیر» و مرقد پیر مرده به عنوان «درگاه پیر» معروف است.
الف. قادریه: بانی این مکتب تصوف سید عبدالقادر جیلانی (گیلانی) (۴۷۱- ۵۶۱ هـ ق) است و سلسله آن به حضرت علی(ع) وصل است. او در استان گیلان ایران متولد شد و در بغداد درگذشت و در بغداد یک مرقد مشهور را داراست.شعار وی «فقر افتخار من است» بود. مریدان این مکتب سخت ترین تمرین (ذکر و مراقبه) را در ریاضت انجام می دادند و از تمام تجملات لذت بخش دوری می ورزیدند. به این خاطر به این مکتب «مکتب فقیر» نیز گفته می شود. در میان مردم اهل تسنن کشورهای آسیایی او به عنوان «پیر بزرگ» مشهور است. در باره او اسطوره های زیادی گفته می شود. از جمله اینکه او روز اول در مکتب ۱۸ جزء قرآن از حفظ خوانده بود و در خواب با دیدن رسول خدا (ع) یک شبه زبان عربی را فرا گرفت. عبد القادر جیلانی تمام شب عبادت می کرد و چنان عابد بود که ۴۰ سال مدام با وضوی نماز عشاء ؛ نماز صبح را هم خوانده بود.
جالب این است که طریقت قادریه را شخص عبدالقادر جیلانی بنا ننهاده است. پس از فوت او مریدان او برای حفظ شخصیت او و همچنین راه و روش و زندگی او، این طریقت را تاسیس کردند.
ب: چشتیه: منشاء این سلسله در افغانستان است و بیشتر در افغانستان و شبهقاره هند گسترش داشته است. در منطقه هرات افغانستان یک دهات بنام چشت وجود دارد که در قرون پنجم و ششم هجری قمری چندتن از بزرگان دین در این دهات این سلسله را ابداء کردند. این سلسله به نام چشتیه نام گرفت. نام ابداء کننده اصلی این طریقت ابو اسحاق بود. از آنجایی که اجداد او از شام آمده بودند، او به نام «ابو اسحاق شامی» معروف شد. این طریقت نیز مانند قادریه , نسب خود را به حضرت علی (ع) می رسانند.
جالب این است که اکثر مریدان این طریقت و مردم عادی خواجه معین الدین چشتی را بانی این سلسله می دانند. در حالی که خود معین الدین چشتی نیز از مریدان این طریقت است که با ریاضت به مرشدی رسیده بود و او از افغانستان این سلسله را در اواسط قرن ۱۲ میلادی وارد هند کرد.
ج : نقشبندیه (مجددیه): نقشبندیه طریقتی است منسوب به خواجه بهاءالدین محمد نقشبند بخارایی (۷۹۱–۷۱۸ هـ. ق)، شاخهای منشعب از سلسله خواجگان که اصل آن به عارف ایرانی خواجه یوسف همدانی بازمیگردد.
د: سهروردیه: مرشدی ایرانی به نام شیخ نجیب الدین عبد القادر بانی این طریقت است. از آنجایی که او در شهر سهرورد در منطقه جبل (استان زنجان فعلی) ایران به دنیا آمد، لذا سلسله تصوف او به سهروردیه معروف شده است.
روشهای عملی تصوف
چیزی که سلسله های تصوف را از مسلمانان عادی متمایز می کند، ذکر خاص و مراقبه آنهاست. چون خداوند فرموده : « اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا» لذا آنها روشهای مختلف برای ذکر خدا ابداع کرده اند. با آنکه هر سلسله برای ذکر و مراقبه روش و طریقه های خاصی را دارند، اما بعضی از روشها در دو طریقت با هم شباهت دارند و به ندرت روشهایی وجود دارد که در هر ۴ طریقت یکسان باشند.
مریدان با روش خاص در حال گفتن ذکر هستند
برای ذکر خدا آنها نقطه هایی در بدن انسان ابداع کرده اند که این نقاط را «لطیفه» می نامند. هر انسان لطیفه های ۶ گانه را داراست و آنها عبارتند از قلب، روح، سیر، خافی، اخفاء و نفس. «قلب» دو انگشت پایینتر از سینه سمت چپ و «روح» دو انگشت پایینتر از سینه سمت راست انسان قرار دارد. نقطه درست وسط سینه را می گویند «سیر». پیشانی را گفتند «خافی» و کف سر را گفتند «اخفاء». به تعبیر آنان «نفس» دو انگشت پایینتر از ناف انسان واقع شده است. این نقاط بدن انسان در تمام سلسله های تصوف یکسانند. اما استفاده آنان برای ذکر از روشهای بی شماری پیروی میکند. در اینجا برای مثال ذکر: «لا اله الا الله» را بیان می کنیم.
در طریقت قادریه و چشتیه روش گفتن ذکر یکسان است. کلمه لا باید از «نفس» سرچشمه بگیرد و تا روح برسد. انسان وقتی بگوید لا، او باید احساس کند که این صدا از زیر ناف بلند شده و به روح رسیده است. اما هنوز تمام نشده و او نباید نفس را قطع کند بلکه این لا را از روح از طریق شانه سمت راست و از طریق خافی باید به اخفاء برساند و نفس را توقف کند. الان از اخفاء کلمه اله آغاز می شود و از طریق خافی و شانه سمت چپ به قلب برساند.گفتن اله که تمام شد تفس مجددا بازگیری می شود و در انتها با گفتن کلمه «الا الله» یک ضربه محکم باید به قلب وارد شود. ذکرهای دیگر وجود دارد که دو ضربه ای هستند و ذکرهایی تا ۱۰ ضربه نیز وجود دارد. ذکر ۱۰ ضربه را می گویند «ذکر السلطان». ایشان معتقدند که : ذکر فنای فی الله ذکری است که ذاکر با انجام دادن آن در خداوند ذوب می شود.!
پیر کامل: پیر یا مرشد هر طریقت باید تمام روش ذکر سلسله خود را بلد باشد و بر آنان مسلط باشد تا به مریدان و پیروان خود یاد دهد. هر کسی مسلط شد می تواند بگوید من پیر فلان طریقت هستم. به عبارت دیگر، ما پیر قادریه، پیر چشتیه، پیر نقشبنیده و پیر سهروردیه داریم. بعضی از پیرها هستند که پیر دو یا سه طریقت اند. مثلا فلان «بزرگ دین» پیر قادریه و چشتیه است. بدین گونه اگر کسی توانست تمام روشهای ذکر و فکر (مراقبه) هر ۴ طریقت را یاد بگیرد، می شود «پیر کامل» یا مرشد کامل.
آموزش هایی که به مریدان داده میشود:
مرید باید مطیع پیر خود باشد. مرید نباید جستجو کند قرآن چه گفته بلکه پیر هرچه گفت باید عمل کند. پیرها برای مریدان خود معمولا این شعر فارسی را می خوانند تا مریدان را مجاب کنند که فقط باید اطاعت از پیر کنند. و کاری به قرآن و سنت واجماع و عقل نداشته باشند.
«قال را بگذار مرد حال شو
پیش مرد کامل پامال شو»
پیدایش تصوف در سرزمین بنگاله (بنگلادش): زمان دقیق پیدایش صوفیگری در منطقه بنگلا مشخص نیست. اما از قرن ۱۱ میلادی دین مبین اسلام بطور گسترده وارد این سرزمین شد. اکثر چهره های اسلامی ای که وارد این سرزمین شدند گرایشات صوفی داشتند. آنها از شبه جزیره عربستان، یمن، عراق، ایران، خراسان، آسیای میانه و از شمال هندوستان به سرزمین بنگلا آمدند و تصوف را تبلیغ کردند. در واقع اسلام توسط صوفیان به این منطقه آمده است. صوفیان معروفی که در قرن های ۱۱ و ۱۲ میلادی به این کشور آمده اند عبارت اند از شاه سلطان رومی، بابا آدم شهید، شاه سلطان بلخی، شاه نعمت الله بت شکن، شاه مخدوم، شیخ فرید الدین شاکرگانج، مخدوم شاه دوله شهید و غیره. آنها در باره دین اسلام و تصوف علم فراوانی داشتند. گفتنی است که اغلب این افراد کراماتی داشتند که مردم عادی را خیره می نمود. و باعث شد مردم سرزمین بنگلا که یا هندو یا بودایی بودند گروه گروه به دین مبین اسلام گرایش پیدا کنند. در آن زمان اسلام و صوفیگری مترادف همدیگر بودند. مردم صوفی گری را چهره اصلی دین می دانستند.
بعدا «اخیتار الدین محمد بن بختیار خیلجی» که فرمانده سپاه از سرزمین افغانستان بود , منطقه بنگلا را تصرف کرد. زیر چتر حکومت او , صوفیان بیشتری به این سرزمین آمده و دین اسلام را تبلیغ کردند. نام بعضی از صوفیان این دوره عبارت است از: شیخ جلال الدین تبریزی، شاه جلال، شیخ علاالحق، خان جهان علی، شرف الدین بو تواما، شاه فرید الدین و غیره. آنها با مطرح کردن تئوری عرفای تصوف دل مردم عادی را به خود جلب کردند و این مکتب در این سرزمین گسترش پیدا کرد. هم اکنون در شهر سیلهت مزار حضرت شاه جلال و در شهر «باگرهات» مزار حضرت خان جهان علی پابرجاست و روزانه مریدان زیادی به زیارت این درگاه ها مراجعه می کنند.
خانقاهها
بهجز خانقاههایی که در دوره اعتلا در اجمیر و دهلی و اجودهن مرکزیت داشتند، در ایالتهای دیگر هند نیز بهتدریج خانقاههایی تأسیس شد که از مهمترین آنهاست:
۱) خانقاه بنگال، که شیخ سراجالدین (متوفی ۷۵۸) معروف به اخیسراج، از مریدان شیخ نصیرالدین، آن را تأسیس کرد. این خانقاه بهصورت یکی از مراکز عمده سلسله چشتیه درآمد و توجه بسیاری از مریدان و مردم و امرا را به خود جلب کرد تا بدانجا که آنان دست ارادت به شیخ سراجالدین دادند.
۲) خانقاه دکن. برهانالدین غریب و سید محمد گیسودراز سلسله چشتیه را در دکن اشاعه دادند که باعث تأسیس خانقاههایی در جنوب هند شد و مراکزی برای آموزش و تهذیب مسلمانان بهوجود آمد.
۳) خانقاه گجرات. دو تن از مریدان خواجه قطبالدین بختیار، به نامهای شیخمحمود و شیخ حامدالدین احمد نهرواله، سلسله چشتیه را در گجرات اشاعه دادند، اما در زمان شیخ نظامالدین اولیاء بسیاری از مریدان وی به گجرات رفتند و بهویژه با تلاش علامه کمالالدین و شیخ کبیرالدین ناگوری و سید کمالالدین قزوینی، سلسله چشتیه در این منطقه بیش از پیش گسترش یافت و مراکز و خانقاههایی برای جذب مریدان در آنجا تأسیس شد.
۴) خانقاه مالْوه. در این ناحیه سلسله چشتیه را سه تن از خلفای شیخ نظامالدین اولیاء، به نامهای شیخ وجیهالدین یوسف، شیخ کمالالدین و مولانا مغیثالدین، رواج دادند و سبب ساخت خانقاههایی در آنجا شدند.
۵) در کشوره بنگلادش عاشقان زیادی از خواجه معین الدین چشتی پرورش یافته است که هر سال در تاریخ ۱۴ رجب اجتماع بزرگی در سراسر کشور دیده میشود که آن روز تولد خواجه معین الدین چشتی بوده است. لذا در این کشوره خانقاه این مسلک زیاد دیده میشود.
اما وضعیت صوفیگری در بنگلادش امروز:
صوفیگری در زمان حال در بنگلادش در دو نوع فعالیت خلاصه می شود. یک- زیارت مرقد پیرهای گذشته و دو- ارتباط و معاشرت با پیرهای زنده.
یک- زیارت مرقد پیرهای گذشته: پیرهای مرده به دو گروه تقسیم می شوند. الف- پیرهایی که هنوز از سلسله های خود بازمانده (پیر زنده) دارند. ب- پیرهایی که مرده اند و بازمانده ای ندارند و فقط مرقد آنان به جا مانده است. تعداد هر دو گروه بسیار زیاد هستند و از آنجایی که روی این موضوع کار رسمی نشده، لیست درست و دقیق آنها در دست نیست. ناگفته نماند که بعضی از پیرها بوده اند که قبرهای آنان حفاظت نشده و اثری از آنان باقی نمانده است و بسیاری از مرقدهایی که فعلا دیده می شود، ساختگی هستند و دکانی شده برای کسب درآمد آدمهای سودجو.
مرقدهای ساختگی اینگونه آغاز می شوند
و بعدا به شکل ذیل تبدیل می شوند
الف- پیرهایی که هنوز از سلسله های خود بازمانده (پیر زنده) دارند: پیرهایی که هنوز بازمانده دارند و نسلهای آنها هنوز صوفیگری را ادامه می دهند، ذکر نام همه آنان مقدور نیست. اما بعضی از پیرهای زنده معاصر بنگلادش که به عنوان «پیر حقانی» معروف هستند عبارت اند از: شاه محمد محب اللله، پیر سرسینا، مولانا رضاالکریم، پیر چارمونائی، مولانا ابوالبشار، پیر شاهتالی، خواجه محفوظ الحق، پیر آتراشی، شاه قمر الحسن سعید انصاری، پیر تِکِرهات، خواجه شاه ولی الله، پیر گاچ توتلا، مولانا فردوس، پیر بارگونا، مولانا عبد المومن ناصری، پیر میرِرشارای دربار شریف، مولانا ابو سعید، پیر تاکورگائو، مولانا طیب الرحمان پیر هادیوا دربار شریف جالاکاتی، مولانا شاهدالله پیر رحمتپور باگرهات، مولانا محمد نورالدین، پیر شینگولا، مولانا محمد صغیر محمود، پیر ماداریپور، مولانا مجمل الحق و مولانا سراج الکبیر، پیر راجباری، مولانا عبدالحلیم، پیر کومیلا، مولانا غلام ثرور، پیر آرایباری، برامهان باریا، مولانا صدیق الرحمان، پیر بارگونا، مولانا معین الدین، پیر تیلیپ لانگولکورت کوملیلا، مولانا نسار احمد، خلیفه فورفورا دربار شریف ساتکیرا، مولانا سراج الکبیر، پیر راجباری، مولانا قطب الدین پیر آرایهازار.
غیر از نام بردگان فوق، صدها بلکه هزاران پیر در ۶۴ استان بنگلادش وجود دارند که پیرگری یا صوفیگری را به عنوان شغل انتخاب نموده و از آن برای کسب مال و احیانا سوء استفاده های اخلاقی استفاده می کنند.
دو- ارتباط و معاشرت با پیرهای زنده: در اینجا به عنوان نمونه دو نفر از پیرهای حقانی (که حاشیه های منفی نداشته اند و مورد تایید علمای کشور می باشند) را معرفی می کنیم:
شاه محمد محب الله، پیر سَرسینا (استان جنوبی پیراجپور): پیرهایی که سعی دارند تمام خصوصیات صوفیگری را زنده نگاه دارند و پیر طریقت حقیقی هستند، انگشت شماراند. شاه محمد محب الله یکی از آنان است. پدربزرگ او مولانا نصار الدین پیر اول سرسینا بود و او نیز از مریدان پیر پدربزرگ «فورفورا» بوده است. منطقه فورفورا در ایالت بنگال غربی واقع شده است و پیر فورفروا از سلسله طریقت مجددیه می باشد.
شاه محمد محب الله
مولانا محب الله همزمان رییس حوزه علمیه دینی سَرسینا نیز است و شاگردان زیادی دارد. حوزه علمیه دینی او هزاران دانش آموز و دانشجو دارد و تعداد مریدان او صدها هزار نفر می رسد. مانند دیگر پیرها در سال یک اجتماع بزرگ ۳ روزه برگزار می کند که در آنجا او سخنران اصلی است. دیگر علما نیز در آن تجمع سخنرانی می کنند. مریدان نذرها و صدقات زیادی می کنند که از طریق آن مخارج این تجمع تامین می شود. مریدان غیر از مراسم اصلی این ۳ روزه در اوقات دیگر سال نیز به پیر مراجعه می کنند تا دستورات شرعی را از وی سوال کنند و خیرات و نذورات را به دست او برسانند. خرافاتی مانند پابوسی، سجده در برابر پیر، ذکر (خدا) انحرافی یا رقص و غیره در درگاه این پیر دیده نشده است. پیر محب الله به عنوان صوفی واقعی در بین مردم عادی و رهبران سیاسی نیز احترام زیادی داراست. نمایندگان پارلمان و وزیران کابینه در تجمع ۳ روزه سالانه حاضر می شوند و در زمان نیازها (مانند انتخابات) از او دعا می طلبند. یکی از جذابیت های این محفل سالانه , غذاخوردن با ذبح کردن گاوهای زیادی می باشد که اصطلاحا «عٌرُس» گفته می شود. بدون استثناء تمام پیرهای حقانی و صوفی نما مراسم عرس سالانه را دارند. شاه محمد محب الله خود را از سیاست دور نگاه داشته است و در باره سیاست کشور اظهار نظر نمی کند.
مولانا سید رضاالکریم، پیر چارمونائی: دربار این پیر در استان جنوبی دیگر «بریشال» واقع شده است. مولانا سید محمد اسحاق، پدر بزرگ رضا الکریم موسس این دربار است و سید اسحاق از مطیعان سلسله چشتیه بوده است.
مولانا رضاالکریم، پیر چارمونائی
اکثر راه و روش این پیر با پیر سرسینا شباهت دارد. تفاوت این است که مولانا رضا الکریم مرد سیاست است و رهبر حزبی به نام «جنبش اسلامی بنگلادش» است. در انتخابات پارلمانی سال گذشته در تمام ۳۰۰ حوزه انتخاباتی نامزد اعلام کرده بود که هیچ کدام پیروز نشدند. در انتخابات اخیر شهرداری داکا نیز نامزدهای این حزب با نشانه بادبزن دستی رقابت کردند.
یکی دیگر از تفاوتها این است که در هنگام ذکر دست جمعی که در تجمع پیر سرسینا آرامش برقرار است، در چارمونائی تحرکات بدنی زیاد است و بعضی از مریدان از پایه های چوبی به سمت بالا می روند و همانجا آویزان می شوند.
ذکر دست جمعی که بعضی از مریدان کنترل خود را از دست می دهند.
پیر این دربار در هنگام سخنرانی هم خودشان گریه می کند و هم مریدان را (از وحشت روز معاد) می گریاند. او می گوید اگر بخشش خدا را بخواهید باید هرچه میتوانید گریه کنید. با وجود آنکه این پیرها برای اهلی بیت (ع) احترام زیادی قائل هستند اما گریه یا عزاداری به مناسبت شهادت آن حضرات در دربار آنها مرسوم نیست.
ب- پیرهایی که مرده اند و بازمانده ای ندارند و فقط مرقد آنان به جا مانده: بیشترین فعالیت صوفیگری فعلی در بنگلادش به مرکزیت مرقدهای چنین پیرهایی انجام می گیرد. با آنکه بعضی از این مرقدها پیر زنده دارند اما اکثر این مرقدها فقط متولی دارد و تعداد زیادی از افراد فرصت طلب در این مرقدها جمع شده اند. البته در بین این مرقدها بعضی از مرقدها که صوفیگران آنها سرشناس بودند به همت افراد و علمای محلی و در بعضی موارد با کمک دولت هویت اصلی آنها حفظ شده است. در میان صوفی هایی که برای تبلیغ دین مبین اسلام از منطقه خاورمیانه به سرزمین بنگال آمده بودند، حضرت شاه جلال و حضرت خان جهان علی بیشترین شهرت را کسب کردند و هنوز پس از صدها سال مورد احترام مردم بنگلادش قرار دارند. به گونه ای که ( فرودگاه بین المللی بنگلادش در داکا نیز به نام حضرت شاه جلال ) می باشد.
حضرت شاه جلال( ۱۲۷۱ الی ۱۳۴۱ میلادی): او تقریبا ۷۰۰ سال پیش همراه با هزاران مرید و پیاده نظام از شمال بنگلادش وارد این کشور شد و حاکم هندوی شهر سیلهت (شمال-شرقی) را شکست داد. از آنجایی که مردم هندو زیر ستم حاکم وقت بودند از شاه جلال استقبال کردند و اکثر مردم مسلمان شدند. گفته می شود، از هزاران نفری که شاه جلال همراه خود آورده بود، ۳۶۰ نفر آنان از اولیاء بودند.
مرقد حضرت شاه جلال در سیلهت
از آنجایی که کنیه این صوفی «مجرد» بود گمان می شود او ازدواج نکرده بود. معلوم نیست پس از فوت او کسی سلسله صوفی گری او را ادامه داده یا نه. در حال حاضر پیری در اینجا فعالیت ندارد. اما درگاه او متولی دارد و از طریق کمیته ای کارهای اینجا انجام می شود. افراد زیادی در طول سال برای زیارت قبر او وارد شهر سیلهت می شوند. می گویند روزانه از این مرقد صدها هزار تاکا ( هزاران یورو ) پول به عنوان نذورات و خیرات جمع می شود.
نمای داخل مرقد حضرت شاه جلال
با آنکه سلسله صوفیگری توسط اشخاص روحانی در اینجا ادامه پیدا نکرد اما عُرُس سالانه از همان سال فوت او برقرار بود چنانچه در دوم و سوم اوت سال ۲۰۱۹، ۷۰۰مین عرس سالانه در درگاه حضرت شاه جلال برگزار شد.
نمونه ای از ارتباط صوفیهای فعال در سرزمین بنگلا با اهل بیت (ع): سپهسالار پیاده نظام حضرت شاه جلال، سید شاه نصیر الدین مدنی بود. او همراه با ۱۲۰ نفر از اولیاء به دستور شاه جلال برای تبلیغ دین به منطقه ای به نام مورارباند (استان هابیگانج فعلی) رفت و همانجا درگذشت.
روی گنبد زیر کلمه لااله... نام «پاک پنجتن» نوشته شده است
ورودی مرقد شاه نصیر الدین از رنگ سبز و از نام «پاک پنج تن» معلوم می شود که ایشان ارادت خاصی به اهل بیت (ع) داشت. از سمت راست یا محمد، یا علی، یا فاطمه، یا حسن و یا حسین نوشته شده است. زیر آن با رنگ قرمز به زبان بنگلا نوشته شده «حضرت سید شاه نصیرالدین سپهسالار (ره) مدنی». ۱۵ ژانویه سال ۲۰۲۰ (چند روز پیش) ۶۹۹ مین عُرُس سالانه در این مرقد برگزار شد و ده ها هزار نفر در آن شرکت داشتند. دهها نفر از نیروهای پلیس برای امنیت این عرس مستقر شده بودند. این مرقد هم در حال حاضر پیر زنده ندارد اما شخصی به نام حاجی سید شفیق احمد چشتی متولی این مرقد است.
نمایی از مرقد داخلی حضرت سید شاه نصیرالدین سپهسالار مدنی
گفتنی است، شاه نصیر الدین به مریدان خود وصیت کرده بود تا جنازه او را به جای شمال-جنوب، شرق-غرب دفن کنند. اما از آنجایی که شریعت چنین اجازه ای را نداده، مریدان جسد او را شمال-جنوب دفن کردند. اما پس از آنکه آنها ۴۰ قدم از قبر دور شدند، به طور معجزه وار، این قبر به طرف شرق-غرب چرخید که هنوز هم به همان شکل باقی مانده است.!
مرقد حضرت خان جهان علی (۱۳۶۹ الی ۱۴۵۹) : او نیز صوفی بزرگی بود و برای تبلیغ دین به سرزمین بنگلا آمده بود.
مرقد خان جهان علی در باگِرهات
با آنکه اجداد او از ترکیه آمده بودند اما او در دهلی نو در یک خانواده آبرومند به دنیا آمد. پس از یادگیری علوم دین از شاه نعمت الله، وارد ارتش شد و به زودی رییس ارتش دهلی گردید. او با ۶۰ هزار نیرو از طرف حاکم مسلمان دهلی به بنگاله حمله کرد و بر این سرزمین مسلط شد.
مسجد ۶۰ گنبد در باگرهات که ۶۰۰ سال قدمت دارد
خان جهان علی دین اسلام را تبلیغ کرد و مردم مناطق وسیعی از جنوب-غربی بنگلادش فعلی به دعوت او به دین اسلام گرویدند. یکی از کارهای ارزشمند او ساخت مسجدی بزرگ با ۶۰ گنبد در شهر باگرهات در استان باگرهات بنگلادش بود. این مسجد به نام «مسجد ۶۰ گنبد) هنوز پابرجاست و یکی از مراکز توریستی بنگلادش به حساب می آید که نامش در لیست ثبت شده یونسکو قرار دارد. خان جهان علی غیر از این مسجد دو مسجد دیگر به نام دو همسر خود بنا کرده بود. هزاران مرید داشت و در سن ۹۰ سالگی در هنگام خواندن نماز عشاء در گذشت. مرقد او با بنایی که مریدان در آن زمان ساخته بودند هنوز پابرجاست و این بنا نیز از بناهای قدیمی بنگلادش می باشد. مرقدش متولی دارد و سالانه در این مرقد عرس برگزار می شود.
پیر آتراشی (استان فریدپور): نام ثروتمندترین پیر بنگلادش مصطفی امیر فیصل است.
آستانه مرقد و دربار پیر آتراشی در فریدپرو
پدر بزرگ او شاه عنایت فریدپوری یک صوفی بزرگ بود و این صوفیگری بطور ارث به او رسیده است. مسئولین این دربار از طریق تبلیغات فراوان یک ذهنیت در بین مردم ایجاد کرده اند که هر کسی مرید این پیر گردد، ثروتمند می شود. پدر مصطفی امیر فیصل در حیاتش در دهه ۱۹۹۰ میلادی توانسته بود، رییس جمهوری وقت بنگلادش، ژنرال حسین محمد ارشاد را مرید خود قرار دهد. حسین محمد ارشاد از رییس ارتش به ریاست جمهوری رسیده بود و آن زمان رییس جمهور همه کاره مملکت بود، نه نخست وزیر. پس از مرید شدن ژنرال ارشاد، تعداد مریدان این دربار به مراتب بیشتر شده بود و بیشتر پولدارها به این سمت کشیده شدند تا ثروت خود را افزایش دهند. مردم فقیر هم به قصد پولدار شدن به آنجا می رفتند. پیر آتراشی مصطفی امیر فیصل، که در شکل ظاهری او اثری از دین دیده نمی شود چه برسد به صوفیگری. اما مریدان از او به عنوان پیر جانشین پدر (موروثی ) اطاعت می کنند. در عرس سالانه صدها میلیون تاکا (ده ها میلیون یورو ) خرج می شود و از این لحاظ هیچ صوفی یا دربار پیری به پای این پیر نمی رسد. این پیر ماشینهای لوکس زیادی دارد که بسیار برای ناظران خیره کننده است.
مصطفی امیر فیصل؛ که حداقل شکل ظاهری او با صوفیگری سازگار نیست.
مصطفی امیر فیصل , یک حزب سیاسی به نام «حزب زاکر» نیز دارد اما این حزب طرفدار آنچنانی ندارد. زمانی که ژنرال ارشاد در قدرت بود، این پیر دوران اوج قدرت و شهرت خود را هم در صوفیگری و هم در سیاست سپری نمود. اما وقتی حسین محمد ارشاد از قدرت برکنار شد، دیگر این دربار از جذابیت افتاد، اما هنوز از لحاظ زرق و برق ظاهری، دربار این پیر در بین صوفی های کشور حرف اول را می زند. ژنرال ارشاد در ژوییه سال ۲۰۱۹ به مرگ طبیعی درگذشت.
پیرهای صوفی نما: عمدتا ویژگی بارز این پیرهای صوفی نما این است که نه از علوم دینی بهره ای دارند و نه از سایر علوم. و لذا برای نگه داشتن مریدان در حلقه خویش به انواع و اقسام ترفند ها و شگرد های فریب عوام الناس متوسل می شوند که برای رعایت حرمت نوشتار از بازگو نمودن انواع این حقه ها معذوریم.
مشکلات مشترک دیگر پیرها عبارت اند از پابوسی، سجده در برابر پیر، خلوت کردن زنان با پیر محفل رقص به بهانه ذکر خدا، و استفاده از مواد مخدر و غیره.
این پیر جوان پس از آنکه به دست پلیس بازداشت شد، معلوم شد که با بیش از صد زن رابطه نا مشروع داشته و در مطبوعات جنجال شد.
روش پابوسی که کم کم به سجده در برابر پیر تبدیل شده است
نمونه هایی از سجده در برابر پیر مرده و زنده
تهیه کنندگان گزارش : آقای دکتر محمد سمیع الحق و جناب آقای مجاهد الاسلام
منابع و مآخذ
۱- ابو سعید، محمد، ادیان و مذاهب در بنگلادش منبع :نشریه طلوع : شماره ٦.
۲- انوار الکبیر و راشد عباس نقوی، جریان شناسی فکری اسلامی در پاکستان و بنگلادش، معاونت پژوهش جامعة المصطفی العالمیة، ۱۳۸۷ش.
۳- سرکار، دکتر سمیع الحق، ضرورت زبان بنگالی در فضای مجازی تبلیغی افکار اهل بیت ع. قم، ۲۰۱۸م.
۴- فصلنامه دانش (نشریه رایزنی جمهوری اسلامی ایران در پاکستان/ اسلام آباد) شماره ۲۳، پاییز ۱۳۶۹ کلیم سهسرامی . استاد بخش زبانها، دانشگاه راجشاهی ، بنگلادش.
۵- محمد محفوظ الحق، کارشناس دینی فارغ التحصیل از قم.
۶- فضای مجازی از جمله ویکیپدیا و بنگلاپدیا
نظر شما