راسم اوزدن اورن شاعر و نویسنده برجسته ترکیه ای درگذشت

راسم اوزدن اورن از شخصیتهای مهم ادبیات و اندیشه اسلامی در ترکیه بود. وی در سال ۱۳۸۷ از سوی رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در آنکارا به همراه یک هیأت ادبی فرهنگی برای حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و بازدید از چند شهر ایران به کشورمان اعزام شد و در بازگشت از این سفر سلسله مقالاتی را در باره ایران با رویکرد مثبت منتشر کرد.

راسم اوزدن اورن از شخصیتهای مهم ادبیات و اندیشه اسلامی در ترکیه بود. وی اخیرا به ویروس کرونا مبتلا شده بود و  تحت درمان قرار داشت.

راسم اوزدن اورن در سال ۱۹۴۰ در مرعش به دنیا آمد و همزاد برادر شاعرش علاءالدین اوزدنورن بود. وی تحصیلات ابتدایی را در شهرهای مرعش و در مالاتیا خواند و در سال ۱۹۵۵ تحصیلات دبیرستان را در شهر تونجلی به پایان برد.

وی از همان دوران نوجوانی با افکار و اندیشه های متفکرانی چون اردم بایزید، حسن سعید اوغلو و جاهد زفیر اوغلو آشنا شد.

راسم در دوران دانشجویی، به همراه دوستانش با تأسی از مجلات ادبی برجسته ترکیه شروع به ویرایش صفحات هنری در نشریات محلی کردند و مجله ای به نام «حمله» را منتشر کردند. در همین دوران بود که او به نوشتن داستانهای کوتاه روی آورد و اولین داستان خود را در سال ۱۹۵۷ در «مجله وارلیک» منتشر کرد.

پس از آن داستانهای دیگری با عنوان «قصاب» و «قصه های بایر دردن» از وی منتشر شد. در واقع اولین سری از داستان های کوتاه اوزدن اورن بین سال های ۱۹۵۸- ۱۹۵۷در مجلات «وارلیک» و «درجستجوی هنر» منتشر شد.

اوزدن اورن تحصیلات عالی خود را در دو رشته مدیریت اقتصادی و روزنامه نگاری در دانشکده اقتصاد دانشگاه استانبول (سال ۱۹۶۴) و رشته حقوق را در دانشکده حقوق همان دانشگاه (سال ۱۹۶۷) انجام داد.

در این سالها او با «سزایی کاراکوچ» شاعر و نویسنده اسلام گرای معاصر آشنا شد. او در بین سال های ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۵ صفحات هنری روزنامه «ینی استقلال» را مدیریت کرد و به نوشتن در این صفحات پرداخت. در همان دوره داستانهایی با عنوان «قدیمی»، «اتاق»، «در جاده»، «گیاهان خونین»، «مرد مانع شده»، «رجعت»، «چرخ»، «صبح»، «راهرو» و «گره» را در این صفحات منتشر کرد..

وی به بومی کردن داستان در زبان ترکی اعتقاد داشت و در سال ۱۹۶۹ با نوری پاکدل، محمت عاکف اینان، اردم بایزیت و علاالدین اوزدن ورن مجله "ادبیات" با سردبیری نوری پاکدل را بنیاد گذاشتند.

راسم اوزدن اورن در سال ۱۹۷۰ برای تحصیلات تکمیلی خود در زمینه "اقتصاد توسعه" به آمریکا رفت.

وی پس از بازگشت از آمریکا در سال ۱۹۷۵ به عنوان مشاور وزیر فرهنگ ترکیه منصوب شد و در سال ۱۹۷۷-۱۹۷۸ به عنوان مدیرکل بازرسی این وزارتخانه مشغول به کار شد. اما پس از مدتی از این کار کناره گرفت و به کار نویسندگی در نشریات ادبی ادامه داد.

در سال ۱۹۷۶ به اتفاق جمعی از همفکران خود مجله ادبی «ماورا» را تأسیس کرد و به نوشتن مقالات ادبی و شعر و داستان در این مجله پرداخت. علاوه بر این، مقالات و داستانهای این نویسنده چیره دست در مجلات وارلیک، هنر ترکی، جستجو، حرکت، دوست، چکیده، ینی استقلال، دیریلیش، ادبیات، ماورا، ینی دویر، ینی زمین، هفت اقلیم، کاشغر، هجه، زمان، ینی شفق، زمان و عصر جدید نیز منتشر می شد.

اولین کتاب وی با عنوان «بیماران و چراغها» در سال ۱۹۶۷ منتشر شد. پس از آن کتابهای «ذوب ‌شدن» ( ۱۹۷۳) و «مرگ چند صدایی» (۱۹۷۴) منتشر شدند. این کتاب همچنین برنده جایزه ویژه هیئت داوران در مسابقه بین‌المللی فیلمهای تلویزیونی در پراگ شد و کتابهای «ذوب شدن« و« مرگ چند صدایی» به عنوان سناریو برای دو فیلم تلویزیونی مورد استفاده قرار گرفتند.

همچنین کتابهای «نفرین شده ها» (۱۹۷۷)، رمان «مردی که گل رز پرورش می دهد» (۱۹۷۹)، «دری به دریا» (۱۹۸۳)، قصه «چاه» که بر اساس داستان یوسف نوشته بود، (۱۹۹۹)، «ناگهان راه خروج» و «خش‌خش» (۲۰۰۰) و «غبار» (۲۰۰۲) آثار دیگری هستند که از این نویسنده به چاپ رسیده اند.

همچنین دهها مقاله ادبی از این نویسنده برجسته در مجلات معتبر به چاپ رسیده است. وی علاوه بر نوشتن دستی نیز در کار ترجمه داشت. برخی از کتابهایی که وی ترجمه کرده است عبارتند از: مزرعه حیوانات (جورج اورول، ۱۹۶۴)، نظم دولتی در اسلام (مودودی، ۱۹۶۷)، ساختار مالی در دولت اسلامی (دکتر س.ا. صدیقی، ۱۹۷۲).

منبع: سایت خبری تحلیلی آنالیز اسلامی 
تاریخ:۱۴۰۱/۰۵/۰۲

 

راسم اوزدن اورن در سال ۱۳۸۷ از سوی رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در آنکارا به همراه یک هیأت ادبی فرهنگی برای حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و بازدید از چند شهر ایران به کشورمان اعزام شد و در بازگشت از این سفر سلسله مقالاتی را در باره ایران با رویکرد مثبت منتشر کرد.

وی در یکی از این مقالات نوشته بود: ... این سفر اول من به ایران بود.. قبل از هر چیز باید اعتراف کنم که تمام  پیش داوریهای من درباره ایران بکلی زیر و رو شد. چه پیش داوریهایی !؟! مثلا خیال می کردم که تهران مانند یکی از شهرهای متوسط آناطولی است، می توانم بگویم که اولین ضربه به تخیلاتم از همین ناحیه بود... به محض نشستن هواپیما در فرودگاه [امام خمینی]، جمله خوش آمدید که به صورت رقص نور با رنگهای شاد در مقابل چشمانتان قرار می گیرد، برای زیرو رو کردن تصورات شما کافی است... بزرگراه منتهی به مرکز شهر که کیلومترها طول دارد، همچون روز روشن چراغانی شده است...

بخشهایی از مقاله وی در اینجا بازنشر می شود:

«... باید اعتراف کنم که تهران شهری عجیب سرسبز، پر از درخت و شهری است که درون انسان در آن احساس خنکی می کند. خیابانهایش به قدری منظم است که گویی با خط کش ترسیم شده باشد. در حاشیه خیابانها جویهای بزرگ و کوچک آب را می بینی که گاهی کیلومترها ادامه دارد... و درختان چنار در حاشیه دو طرف کانالهای آب... انبوهی از درختان شمشاد... گلدانهای بزرگ گل... گلهای محمدی، پارکهای بزرگ و خنک... در گرمای نیم روز چند ساعتی را در پارک لاله سپری کردیم. چنان نسیم خنک و دل انگیزی می وزید که گویی با سیستمهای مخصوص خنک شده باشد... دیدن همه این زیباییها آنهم بدون برنامه قبلی، نشان از ریشه های عمیق فرهنگ و تمدن صاحبان این سرزمین دارد. حتما می پذیرید که انسانهایی که در این شهر بزرگ زندگی می کنند متوجه سنن و عادات منحصر بفرد خود بوده و بر حفظ آن همت می گمارند...»

«... صبحدم بر هر کوچه و خیابان که گام می گذاشتیم، با تعجب می دیدیم که برخلاف آنچه در خارج به ما القاء می شد - زنان تهرانی در خانه هایشان محبوسند-  حقیقت چیز دیگری بود و این تصور را تکذیب می کرد. حقیقت این است که در فرهنگ ایران، زن سالاری وجود دارد. زن ایرانی در هر صحنه زندگی حضور دارد. رانندگان تاکسی از طریق بی سیمهایشان از مدیران زن دستور می گیرند. زنانی عضو هیئت علمی دانشگاهها هستند... در همه بخشهای مختلف اداری خانمها مشغول کار هستند...در ترافیک سنگین تهران ۴۰ درصد رانندگان زن هستند. جالبتر از همه اینکه، گفته می شود ۶۷ درصد دانشجویان دانشگاههای ایران را دختران تشکیل می دهند. واقعا هم چه در خیابانها و چه در مکانهایی که ما از آنجا بازدید کردیم (دفاتر روزنامه ها، مجلات، دانشگاهها، نمایشگاه کتاب و ...) اکثر شاغلین و در بعضی جاها تقریبا همه آنان را زنان تشکیل میدادند..»

«... چیزی که در نمایشگاه کتاب به چشم می خورد این بود که انسان ایرانی تمایل زیادی به مطالعه دارد. تعداد بازدیدکنندگان از نمایشگاه کتاب فقط در سه روز اول از سه میلیون نفر فراتر رفته بود که بیشتر آنان را جوانان تشکیل می دهند. و اکثریت این جمعیت بازهم زنان  هستند...»

کد خبر 13142

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =