سیاست فرهنگی در بوسنی و هرزگوین؛ شناسایی فرهنگ به عنوان ابزار همگرائی

توصیه های سیاستی 1. تدوین سیاست فرهنگی در بوسنی و هرزگوین در هماهنگی با سیاست های کلان آموزشی، اقتصادی و اجتماعی، به عنوان عنصر کلیدی برای دستیابی به یک جامعه پایدار. 2. حصول اطمینان از مشارکت کامل متخصصان فرهنگی، جامعه مدنی، رسانه ها، سازمان های جوانان و جامعه علمی در تدوین سیاست جدید فرهنگی. 3. تقویت تنوع فرهنگی، گفت‌وگوی بین‌فرهنگی و مشارکت شهروندان با هدف دستیابی به وحدت اجتماعی.

سارینا باکیچ[1] – استاد گروه جامعه شناسی دانشکده علوم سیاسی دانشگاه سارایوو

خلاصه

هر سیاست فرهنگی که با اصول دموکراتیک هدایت می شود، متضمن پیش بینی و اجرای اقدامات فرهنگی است که هدف آن تامین نیازها و خواسته های فرهنگی هر چه بیشتر شهروندان است. دولت بعنوان حامل اصلی این سیاست‌های فرهنگی، مقررات قانونی خاصی را وضع کرده، مؤسساتی را ایجاد و روش‌های مختلف برنامه‌ریزی و مهندسی فرهنگی را ارائه می‌کند که نه تنها محتوای فرهنگی را در دسترس شهروندان قرار می‌دهد، بلکه بر نظرات شهروندان و عملکرد شخصی هر فرد تأثیر می‌گذارد. در این زمینه، مهم است که بر اهمیت سیاست فرهنگی در رابطه با فرآیندهای همگرائی در جامعه بوسنی و هرزگوین تاکید شود. فرآیند تدوین و توسعه سیاست فرهنگی باید به ابزاری برای برقراری روابط مستحکم بین شهروندان و دولت با تاکید بر همگرائی تبدیل شود. بنابراین، این مقاله، گفتمان کنونی سیاست‌های فرهنگی جاری در بوسنی و هرزگوین را به‌طور انتقادی ارزیابی می‌کند و تلاش می‌کند تا درک بهتری از سیاست و همکاری فرهنگی را بعنوان بستری برای همگرائی اجتماعی در سطح کلان ارائه کند.

مقدمه

هنگام صحبت از سیاست فرهنگی در بوسنی و هرزگوین[2] ضروری است وضعیت فعلی کشور به طور کلی و به ویژه بحران سیاسی طولانی مدت آن را مد نظر قرار دهیم.فرهنگ در بوسنی و هرزگوین با تنوع، همگرائی و باز بودن مورد توجه و توصیف قرار گرفته است. بوسنی و هرزگوین در طول تاریخ خود فضایی برای زندگی مسلمانان، ارتدوکس ها، کاتولیک ها، یهودیان، کولی ها و بسیاری از جوامع دیگر بوده است. همه آنها در کنار یکدیگر زندگی کرده اند، سنت ها و ارزش های خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته اند، یکدیگر را به رسمیت شناخته اند و به یکدیگر احترام می گذارند. به همین دلیل است که بوسنی و هرزگوین به دلیل چندفرهنگی و چند قومیتی بودن، همچنان به عنوان الماس اروپا شناخته می شود. اما امروز، زندگی همه هویت‌های فرهنگی در این کشور تحت تأثیر گذشته «اسیر در زنجیر» قرارداد دیتون است[3]. این موضوع به شدت بر فرهنگ تأثیر می گذارد، اگرچه از بازگوئی این موضوع در حوزه عمومی تا حد ممکن اجتناب می شود.

بوسنی و هرزگوین هنوز فاقد یک مفهوم یا استراتژی کلی برای فرهنگ و همچنین تعریف روشنی از سیاست فرهنگی است. بنابراین، این ابهام، فرهنگ را به عنوان یک انگیزه و فرآیند خلاقانه در نوسازی و همگرائی جامعه نادیده می‌گیرد، اما بر نقش آن به‌عنوان «نگهبان» و مروج انحصاری هویت‌ها و سیاست‌های ملی تأکید می‌کند. علاوه بر این، مؤسسات فرهنگی حیاتی برای دولت مانند موزه‌ها، کتابخانه‌ها، بایگانی‌ها و تئاترها، به دلیل عدم حمایت قضایی و تأثیر مخرب سیاست بر فرهنگ و نهادهای فرهنگی، عمداً و به‌طور سیستماتیک تخریب شده‌اند.

  • بوسنی و هرزگوین هنوز فاقد یک مفهوم یا استراتژی کلی برای فرهنگ و همچنین تعریف روشنی از سیاست فرهنگی است.

تاریخ بوسنی و هرزگوین و الگوهای فرهنگی اصیل آن همچون احترام به تنوع فرهنگی، کثرت ادیان، ارزش ها و سنت ها، ثابت کرده اند که کلیشه های ملی گرایانه سیاسی و فرهنگی که اختلافات و درگیری های درون جامعه را طبیعی و غلبه بر آن را غیرممکن بیان می کنند، نادرست و غیر واقعی هستند و از طریق درک متقابل و احترام به یکدیگر قابل کنترل هستند. نکته حائز اهمیت آن است که این الگوهای فرهنگی توسط همان نهادهای فرهنگی اشاره شده حفظ و مراقبت می شوند. این نهادها تداوم و ماندگاری دولت بوسنی و هرزگوین را که هنوز به عنوان یک جامعه چند فرهنگی و باز قلمداد می شود، تضمین می کنند.

  • نقش فرهنگ در تقویت گفت‌وگو بین هویت‌های فرهنگی مختلف و آشتی در کل کشور مطلقاً به رسمیت شناخته نشده است و اصلاً ارزشی ندارد.

عدم وجود یک برنامه توسعه بلندمدت، یکپارچه و جامع، یکی دیگر از ابعاد بحرانی است که پیشتر به آن اشاره شد. یک برنامه توسعه جامع در تمام این سال های کثرت گرایی سیاسی که ما تجربه می کنیم ارائه نشده است. نه حاکمان جدید یا قدیم و نه اپوزیسیون، هنوز ارزش رهایی بخش فرهنگ را به عنوان سرمایه ای بزرگ که ارزش ها و جوهر جامعه را قوام می بخشد و از آن در برابر ابزارسازی و دستکاری ایدئولوژیک، سیاسی و یا هر نوع دیگر محافظت می کند، به رسمیت نشناخته اند. نقش فرهنگ در تقویت گفت‌وگو بین فرهنگ‌های مختلف و ایجاد آشتی در کل کشور، مطلقاً به رسمیت شناخته نمی شود و ارزشی ندارد.

موقعیت فعلی سیاست فرهنگی در بوسنی و هرزگوین

وضعیت کنونی در مورد سیاست فرهنگی در بوسنی و هرزگوین نتیجه تخریب حوزه فرهنگ مشترک است، زیرا سیاست فرهنگی هنوز بر عهده دولت ملی کشور بوسنی و هرزگوین نیست، بلکه از زمان پایان جنگ در دست نهادها و کانتون ها است. هیچ وزارت فرهنگی وجود ندارد که کل کشور بوسنی و هرزگوین را پوشش دهد. در عوض، وزارت امور مدنی در برخی موارد خاص با فرهنگ در سطح ملی سروکار دارد. در دو موجودیت سیاسی بوسنی و هرزگوین، سیاست‌های فرهنگی بصورت متفاوت مدیریت می‌شوند. جمهوری صربسکا فعالیت های فرهنگی را به طور متمرکز از طریق وزارت آموزش و فرهنگ سازماندهی می کند در حالی که فدراسیون بوسنی و هرزگوین سیاست های فرهنگی غیرمتمرکز را در ده کانتون خود تنظیم می کند. وزارت فرهنگ و ورزش فدرال از فعالیت ها در سطح کانتونی حمایت می کند، اما فعالیت های خاص خود را نیز دارد. این وضعیت نشان می دهد که سیاست فرهنگی در بوسنی و هرزگوین به شدت از هم جدا شده و در امتداد مرزهای قومی و سیاسی توزیع شده است. همانطور که قبلاً ذکر شد، نسبت به مؤسسات فرهنگی مربوط به کل کشور (موزه ملی بوسنی و هرزگوین، کتابخانه ملی، موزه تاریخی، گالری هنر ملی، کتابخانه نابینایان و معلولان، آرشیو فیلم، موزه ادبیات و تئاتر) در زمینه حمایت های مالی و مقررات قانونی بی توجهی صورت می گیرد. بازیگران سیاسی دولتی از آنها حمایت نمی کنند، زیرا انجام این کار به معنای اذعان به وجود میراث فرهنگی و تاریخی مشترک، جنبه های یکپارچه فرهنگی و در عین حال اشاره به وضعیت فعلی است.

  • در دو موجودیت سیاسی  بوسنی و هرزگوین، سیاست‌های فرهنگی بصورت متفاوت مدیریت می‌شوند.

از سوی دیگر، همگرائی بیانگر فرآیند اتصال و همسو شدن افراد، گروه ها و سایر بخش های جامعه در یک جامعه متنوع کارکردی، مبتنی بر برابری و احترام به تنوع فرهنگی است (پیترز، 1993). هدف از سیاست همگرائی در زمینه فرهنگ، ایجاد شرایطی است که در آن افراد بتوانند در دستیابی به اهداف مشترک و توسعه جامعه ای که در آن همه احساس امنیت کنند، استعدادهای خود را گسترش دهند، کار کنند و بیاموزند، همکاری کنند. امری که در جامعه بوسنی و هرزگوین کاملاً مورد نیاز است.

وضعیت فعلی در سیاست فرهنگی بوسنی و هرزگوین، که در آن عناصر نوآورانه تنها در بخش‌های کوچک ساختار و بخش‌های قابل تفکیک آن دیده می‌شود، امکان بروز راه‌حل‌های جایگزین را فراهم می‌آورد که به معنای تقویت فرآیندهای همگرائی مجدد در جامعه و مهم‌تر از همه، شمول حداکثر افراد، خصوصا جوانان در یکی از مهمترین حوزه های عمومی یعنی فرهنگ می شود. به ویژه در بخش‌ هنرهای با مضمون صلح و دوستی، تبادلات هنری، فعالیت‌های فرهنگی با درک متقابل، به معنای ایجاد فضایی برای گفتگوهای چندفرهنگی جدی‌تر. علاوه بر این، فرهنگ اصیل، یعنی فرهنگی مستقل از هر نهاد قومی سیاسی، می تواند وابستگی شهروندان نسبت به نظام را از بین ببرد.

  • علاوه بر این، اخبار رسانه ای در مورد رویدادهای فرهنگی جایگزین حضور شهروندان در رویدادهای فرهنگی می شود.

با این حال، دستیابی به چنین وضعیت تقریبا ایده آلی به دلیل کمرنگ شدن نقش فرهنگ در بعد قومی آن و پنهان کردن عمدی جریان ها و پتانسیل های رهایی بخش فرهنگی، بسیار دشوار خواهد بود. علاوه بر این، تأکید بر هژمونی و سلطه فرهنگ توده‌ای در شرایط کنونی اهمیت یافته است و فرهنگ عمدتاً با ارائه تصویری از رویدادهای فرهنگی رسانه‌ای معرفی می شود. علاوه بر این، اخبار رسانه ای در مورد رویدادهای فرهنگی جایگزین حضور شهروندان در رویدادهای فرهنگی می شود.

چالش‌ها و توصیه‌های اصلی برای سیاست‌گذاری فرهنگی پایدارتر

نقش سیاست فرهنگی در ارتقا و ایجاد فرآیندهای همگرائی هنوز در بوسنی و هرزگوین به رسمیت شناخته نشده است، اگرچه سال هاست که در کشورهای اتحادیه اروپا (EU) به رسمیت شناخته شده است. کمیسیون اروپا برای سال‌های 2024-2019 اولویت‌هایی را برای سیاست‌گذاری در حوزه فرهنگ در سطح اتحادیه اروپا مشخص کرد که بسیار با اهمیت هستند[4]. این سند می تواند ابزار کمکی قابل توجهی برای سیاست گذاران در بوسنی و هرزگوین باشد. در خصوص بوسنی و هرزگوین، میبایست تنوع فرهنگی و نیاز به حفظ کثرت گرایی در ابتکارات فرهنگی با هدف ارتقای همکاری و آشتی متقابل و همچنین احترام و تفاهم بین افراد و گروه های مختلف در کنار نگاه ویژه به ارزش های جهانی مد نظر قرار گیرد. سیاست فرهنگی بوسنی و هرزگوین باید از فرهنگ برای ترویج این اهداف استفاده کند.

سیاست فرهنگی بوسنی و هرزگوین باید از جنبه‌ مفاهیم هویتی، در راستای محورهای اساسی سیاست فرهنگی اتحادیه اروپایی باشد، به‌ویژه، مشارکت شهروندان باید با هدف ایجاد شهروندان منطبق با معیارهای اتحادیه اروپایی صورت گیرد. بنابراین، سیاست فرهنگی بیش از مجموع فعالیت‌های یک دولت با توجه به هنرها، سنت‌ها، زبان‌ها، میراث فرهنگی، مذهب، شیوه‌های زندگی روزمره، ارزش‌ها، نمادها و نهادهای فرهنگی است[5]، بلکه ترویج گفت‌وگوی بین‌فرهنگی، فرآیندهای آشتی و یکپارچه‌سازی و تاکید بر نقش کلیدی شهروندان، اساس سیاست های فرهنگی را تشکیل می دهند.

گفت‌وگوی بین‌فرهنگی به‌عنوان یکی از بخش‌های کلیدی فرآیندهای ادغام، یکی از چالش‌های اساسی فرهنگی و سیاسی نه تنها در بوسنی و هرزگوین، بلکه در کل جهان است که در عین حال شرط اصلی صلح و راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز نیز می باشد. گفت و گوی بین فرهنگ های مختلف در بوسنی و هرزگوین باید عنصر اساسی سیاست فرهنگی و نهادهایی باشد که آنها را نمایندگی می کنند. بازیگران سیاسی مسئول در بوسنی و هرزگوین هنوز نمی‌دانند که فعالیت‌ها و خلاقیت های فرهنگی، هسته پیشرفت اجتماعی هستند و تنوع فرهنگی، یک مؤلفه اساسی برای توسعه پایدار است.

  • کمیسیون اروپا اولویت هایی را برای سال های 2024-2019 مشخص کرد که برای سیاست گذاری در حوزه فرهنگ در سطح اتحادیه اروپا بسیار مهم است.

با در نظر گرفتن اینکه سیاست فرهنگی یکی از عناصر اصلی توسعه پایدار در هر کشور است، مهم است که تاکید کنیم فرهنگ در بوسنی و هرزگوین هرگز با سایر سیاست‌ها در حوزه‌های اجتماعی هماهنگ نبوده است. علاوه بر این، در طول همه‌گیری کووید-19، شهروندان بوسنی و هرزگوین به دلیل شرایط اجتماعی و اقتصادی خود و همچنین به دلیل این واقعیت که مسائل مربوط به مشارکت مؤثر در جامعه اطلاعاتی هرگز به طور جدی در داخل مورد توجه قرار نگرفته است، یک شکاف دیجیتالی را تجربه کردند. سیاست فرهنگی در همه سطوح همچنین باید به سمت بهبود همگرائی اجتماعی و مبارزه با هر نوع تبعیض شهروندان در بخش‌های مختلف بوسنی و هرزگوین متمایل شود[6]. این امر مستلزم همکاری نزدیک تر با جامعه مدنی و همچنین نهادهای آموزشی، رسانه ها و سازمان های جوانان است. همه نهادهای ذیربط در کل کشور باید فعالیت‌های مشترکی را برای تقویت ارتباطات و تعاملات بین‌فرهنگی و همگرائی بخش‌های مختلف جامعه اجرا کنند که در آن تنوع هویت‌ها، رفتارها و باورهای فرهنگی، فرهنگ صلح و آشتی صمیمانه را دنبال کنند.

  • با در نظر گرفتن اینکه سیاست فرهنگی یکی از عناصر اصلی توسعه پایدار در کشور است، مهم است که تاکید کنیم فرهنگ در بوسنی و هرزگوین هرگز با سایر سیاست‌ها در حوزه‌های اجتماعی هماهنگ نبوده است.

علاوه بر این، لازم است فرهنگ به شهرهای روستایی و کوچکتر در بوسنی و هرزگوین "نزدیکتر" شود. به عبارت دیگر، میبایست امکان دسترسی همه شهروندان به امور فرهنگی، ترویج و حمایت از دسترسی گسترده تر به فرهنگ برای همه جمعیت، جلوگیری از حاشیه نشینی و طرد شدن، تحکیم همه فرآیندهایی که از دموکراسی سازی فرهنگی و همگرائی اجتماعی حمایت می کنند، در دستور کار قرار گیرد.

  • علاوه بر این، لازم است فرهنگ به شهرهای روستایی و کوچکتر در بوسنی و هرزگوین "نزدیکتر" شود.

همه موارد فوق نشان می دهد که یک سیاست فرهنگی کارا در بوسنی و هرزگوین، عنصر اساسی برای ایجاد توسعه پایدار در جامعه است، به ویژه در صورتی که پیوند آن با سیاست های آموزشی، اقتصادی و اجتماعی برقرار گردد. سیاست فرهنگی کارا می تواند مشارکت شهروندان را در جامعه تقویت کند، اعتماد از دست رفته آنها را بهبود بخشد، اعضای مختلف جامعه را ادغام کند، فرهنگ صلح را ایجاد و فرهنگ درگیری و بی اعتمادی را از بین ببرد. با در نظر گرفتن شرایط سیاسی و اجتماعی امروز، این امر مستلزم زمان بیشتر و تغییرات در فرهنگ سیاسی جامعه نیز خواهد بود.

نتیجه

در نتیجه، سیاست فرهنگی[7] نمی تواند با کلیت وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور متفاوت باشد. با در نظر گرفتن بحران جاری در همه عرصه‌های زندگی، تأثیر شدید سیاست بر فرهنگ در بوسنی و هرزگوین، همراه با بی‌توجهی مطلق و بی‌علاقگی مسئولان سیاسی به فرهنگ، سؤال اصلی این است که چه کسی باید این تغییرات را انجام دهد و فرهنگ و سیاست فرهنگی تحت مسئولیت چه کسی باید سر و سامان یابد. یکی از پاسخ ها باید این باشد که فرهنگ را با وضوح و جدیت بیشتری در سیستم های آموزشی سراسر بوسنی و هرزگوین مد نظر قرار دهیم. همچنین با حمایت های مالی شفاف از پروژه های مختلف فرهنگی، می توان مشکلات را کاهش داد. صندوق های مالی اتحادیه اروپا هم اکنون در حال ارائه کمک هستند. آموزش های مدیریت فرهنگی به منظور مقابله با موانع مختلف است. زیرا آموزش به فعالین فرهنگی در مورد نحوه کسب وجوه، نحوه استفاده از آنها و شفافیت در مورد آن بسیار مهمتر است.

واقعیتی که نباید نادیده گرفته شود این است که جامعه بوسنی و هرزگوین، جامعه ای با سازمان‌های اجتماعی و سیاسی، نهادهای دولتی و فرهنگی کاملاً ناکارآمد است. این جامعه ای است که با فرهنگ توده ای و پوپولیستی و رسانه های جمعی هدایت می شود. مؤسسات فرهنگی به شدت برای بقای خود می جنگند، طبقه متوسط - تولید کننده و مصرف کننده کالاهای فرهنگی - تقریباً وجود ندارد، بودجه برای فعالیت های فرهنگی، علمی و انتشاراتی به شدت ناکافی است و وقتی بودجه اختصاص می یابد، توزیع آن بسیار مشکوک است. می توان ادعا کرد امروزه سیاست فرهنگی در بوسنی و هرزگوین وجود ندارد. وقتی صحبت از رابطه دولت و فرهنگ می شود، صرفاً تلاش برای حل مسائل وجودی نهادهای فرهنگی با مشارکت پراکنده در تحقق برخی رویدادهای فرهنگی و کاملاً کلیشه ای، بدون برنامه ریزی قبلی و راهبردهای بلندمدت در دستور کار قرار می گیرد که اغلب به دلیل فشار متخصصان فرهنگی، شهروندان و رسانه ها است.

هنگام تدوین یک سیاست فرهنگی جامع، تمام ساختارهای دولتی مسئول در بوسنی و هرزگوین باید در نهایت این واقعیت را درک کنند و بپذیرند که فرهنگ، یک پتانسیل اقتصادی و بزرگترین عامل همگرائی جامعه و شاخص واقعی پیشرفت در کشور است.

متن اصلی مقاله:

https://www.oegfe.at/policy-briefs/cultural-policy-in-bosnia-and-herzegovina-recognising-culture-as-an-integration-tool/?lang=en

 

[1]سارینا باکیچ  استاد و محقق در گروه جامعه شناسی، دانشکده علوم سیاسی دانشگاه سارایوو است. حوزه مطالعاتی اصلی او جامعه شناسی فرهنگ، روابط هنر و سیاست و پدیده های مختلف فرهنگ توده ای است.

[2] بوسنی و هرزگوین در ماه مارس سال 1992 بر اساس یک همه پرسی، استقلال خود را به دست آورد و در ماه مه 1992 درخواست عضویت در سازمان ملل را داد. جنگ در بوسنی و هرزگوین در آوریل 1992 آغاز شد و تا سپتامبر 1995 ادامه داشت. از زمان امضای توافقنامه صلح دیتون در سال 1995، با وجود پایان یافتن جنگ، بوسنی و هرزگوین همچنان با بحران مواجه است که در تخریب نظام نهادی، کند شدن پیشرفت‌های اقتصادی، صنعتی، اجتماعی و به دنبال آن دشمنی‌های قومی و بی‌اعتمادی منعکس می‌شود.

[3] توافقنامه صلح دیتون، توافقنامه صلحی است که در پایگاه نیروی هوایی رایت-پترسون در نزدیکی دیتون، اوهایو، ایالات متحده، در نوامبر 1995، و به طور رسمی در پاریس در 14 دسامبر 1995 امضا شد. این توافق به جنگ در بوسنی و هرزگوین پایان داد. از سوی دیگر، ساختار خاصی از دولت و ساختارهای سیاسی بسیار ناکارآمد و ناهنجار را ایجاد کرد.

[4] چارچوب استراتژیک برای سیاست فرهنگی اتحادیه اروپا 2019-2024، موجود در: https://culture.ec.europa.eu/policies/strategic-framework-for-the-eus-cultural-policy

[5] بر اساس دستور کار اروپا برای فرهنگ، در برنامه اقدام و اهداف استراتژیک، فرهنگ در سیاست های همگرایی اتحادیه اروپا جایگاه پیدا کرده است. سه هدف اصلی تعیین شده: ترویج گفتگوی بین فرهنگی (2008)، ترویج فرهنگ به عنوان کاتالیزور خلاقیت (خلاقیت اقتصادی)، و ترویج فرهنگ به عنوان عنصر مرکزی روابط بین‌الملل (و با فعالیت‌های خارج از اتحادیه اروپا).

[6] برای مثال، برعکس، سیاست‌های فرهنگی و آموزشی در بوسنی و هرزگوین هنوز «دو مدرسه زیر یک سقف» را تشویق می‌کنند و تبعیض را در حق دانش‌آموزان برای یادگیری زبان خود در مدارس، در مناطقی از کشور که در آن اقلیت هستند، تقویت می‌کنند.

[7] سیاست فرهنگی بیانگر و تصویری از شرایط عمومی جامعه است و مدل سیاست فرهنگی توسط راهبردهای سیاسی مورد علاقه هر جامعه شکل می گیرد (لپنیس، 2009).

کد خبر 16114

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
9 + 7 =