کمونیسم، همراه با سرکوب خاطرات پس از جنگ جهانی دوم، زمینه را برای رشد ملیگرایی در اواخر دهه ۱۹۷۰ هموار کرد. اسلوبودان میلوشویچ از فرصت استفاده کرد و با مسئلهدار کردن جایگاه کوزوو (که در آن زمان استانی خودمختار در جمهوری صربستان بود) تودهها را برای حمایت از پروژه «صربستان بزرگ» بسیج نمود. این زمانبندی کاملاً با ششصدمین سالگرد نبرد کوزوو (۱۳۸۹–۱۹۸۹) منطبق بود، نبردی قرون وسطایی میان سپاه عثمانی و سپاه صرب.
میلوشویچ بسیار ماهرانه از نبرد کوزوو برای بسیج افکار عمومی استفاده کرد و خود را منجی صربستان و اروپا جلوه داد. او در سخنرانی خطاب به جمعیت انبوهی که برای سالگرد گرد آمده بودند گفت:
«شش قرن پیش، صربستان در اینجا، در کوزوو، از خود دفاع کرد. اما او همچنین از اروپا دفاع کرد. در آن زمان، صربستان سنگر دفاعی بود که از فرهنگ، دین و کل جامعه اروپایی پاسداری میکرد.»
در سال ۱۹۹۱، اسلوونی از یوگسلاوی اعلام استقلال کرد که به یک جنگ کوتاه منجر شد. جمهوری بعدی که استقلال خود را اعلام کرد کرواسی بود که واکنش تند دولت یوگسلاوی را برانگیخت. پس از استقلال این دو کشور، اکثریت مردم بوسنی و هرزگوین نیز به استقلال رأی دادند.
نخستین انتخابات دموکراتیک در سال ۱۹۹۰ برگزار شد، اندکی پیش از سرشماری سال ۱۹۹۱. پس از فروپاشی کمونیسم در اروپای شرقی و اوجگیری ملیگرایی و در حالی که میلوشویچ رئیسجمهور صربستان بود، اسلوونی و کرواسی تصمیم گرفتند از یوگسلاوی جدا شوند و استقلال اعلام کردند. بلگراد، که ارتش خلق یوگسلاوی (JNA) را کنترل میکرد، با آغاز جنگ به این همهپرسیها واکنش نشان داد. پس از درگیریهای کوتاه، ارتش از اسلوونی عقبنشینی کرد و تمرکز خود را بر کرواسی گذاشت که جمعیت صرب بیشتری داشت. جنگ چندین ماه طول کشید و با میانجیگری بینالمللی و توافق صلح پایان یافت.
حزب دموکرات صربستان (SDS) به رهبری رادوان کاراجیچ از همان سال ۱۹۹۱، هنگامی که متوجه شد بوسنی نیز در مسیر استقلال گام برمیدارد، شروع به تشکیل نهادهای موازی کرد. این نهادها بعداً نقش مهمی در تسلط سیاسی صربهای بوسنی ایفا کردند. استراتژی SDS بر ایجاد اشکال موازی حکومت در سطح شهرداریها استوار بود. این نهادهای موقت که «ستادهای بحران» نام داشتند، عملاً نقش دولتهای موقتی را پس از تسلط SDS و JNA ایفا میکردند.
تا پاییز ۱۹۹۱، نهادهای مدیریتی منطقهای نیز در سراسر کشور شکل گرفتند. «مناطق خودمختار صرب» (SAO) از چندین شهرداری در یک منطقه جغرافیایی تشکیل میشدند. این مناطق در نواحی با جمعیت قابلتوجه صرب ایجاد شدند تا فعالیتها را هماهنگ کنند و در زمان لازم کنترل سیاسی بر آن مناطق را در دست گیرند. در اواخر اکتبر ۱۹۹۱، چند روز پس از رأی پارلمان بوسنی و هرزگوین به جدایی از یوگسلاوی، نخبگان سیاسی صرب بوسنی مجمع مردم صرب را تشکیل دادند که متشکل از نمایندگان صرب پارلمان بوسنی بود. بدینسان یک مجلس موازی قومی با مشروعیت انتخابی شکل گرفت. در ۹ فوریه ۱۹۹۲، جمهوری صرب بوسنی و هرزگوین تشکیل شد و مناطق SAO رسماً جزئی از این جمهوری اعلامشده شدند. بوسنی و هرزگوین نمیخواست در یوگسلاویِ تحت سلطه صربها و بدون اسلوونی و کرواسی باقی بماند؛ بنابراین در اول مارس ۱۹۹۲ استقلال خود را اعلام کرد. احزاب ملیگرای صرب استقلال بوسنی را رد کردند و وفاداری خود را به بلگراد ابراز نمودند. با حمایت یوگسلاوی، SDS تصمیم گرفت جمهوری صرب خود را در بوسنی تشکیل دهد. این جمهوری بهعنوان سرزمینی قومی-همگن طراحی شده بود که در نهایت به صربستان ملحق شود.
پس از یک ماه درگیری و کشمکش در سراسر کشور، در ۶ آوریل ۱۹۹۲ ارتش خلق یوگسلاوی رسماً علیه بوسنی اعلام جنگ کرد. دو روز پیش از آن، در ۴ آوریل ۱۹۹۲، پلیس صربهای بوسنی تشکیل شد که قرار بود نیروی ضربتی برای تصرف شهرداریها باشد. طی چندین ماه بعد، هزاران نفر کشته شدند و هزاران نفر دیگر از خانههای خود رانده شده و به مناطق تحت کنترل دولت بوسنی یا کشورهای همسایه گریختند. دهها هزار غیرنظامی در اردوگاههای کار اجباری زندانی شدند، جایی که تحت شکنجه و کشتار قرار گرفتند. دستکم سی هزار زن و دختر مورد تجاوز و سوءاستفاده جنسی قرار گرفتند.
در نبرد با نیروهای صرب، بوسنی با کرواسی و نمایندگانش در بوسنی (شورای دفاع کرواسی – HVO) متحد شد. اما در سال ۱۹۹۳ رهبری سیاسی و نظامی کرواسی به نیروهای صرب پیوست و علیه دولت بوسنی جنگید. این جنگ که به «جنگ بوسنیایی-کرواسی» شهرت دارد، از ۱۹۹۳ آغاز شد و تا امضای توافقنامه واشنگتن در ۱۹۹۴ به ابتکار آمریکا ادامه یافت. در ژوئیه ۱۹۹۵، نیروهای صرب بوسنی در عملیاتی یکهفتهای دست به نسلکشی در «منطقه حفاظتشده سازمان ملل در سربرنیتسا» زدند. سرانجام پس از عملیات موفق مشترک بوسنی-کرواسی در پاییز ۱۹۹۵، در دایتون اوهایو و تحت نظارت آمریکا، توافقنامه صلح دایتون در نوامبر امضا شد که جنگ را پایان داد.
نیت نابودی مسلمانان بوسنی را میتوان از مکالمات تلفنی شنودشده میان سیاستمداران صرب بوسنی دریافت. یکی از نمونهها گفتوگوی تلفنی در ۱۲ اکتبر ۱۹۹۱ میان رادوان کاراجیچ و دوست بلگرادی او – شاعر گویکو جوگو – است که کاراجیچ گفت:
«آنها نمیفهمند که خونریزی در پیش است و مسلمانان ریشهکن خواهند شد. آنها محو خواهند شد، این مردم از روی زمین ناپدید خواهند شد...»
چند روز بعد، کاراجیچ آشکارا تهدید خود را در جلسه پارلمان تکرار کرد:
«فکر نکنید که شما بوسنی و هرزگوین را به جهنم نخواهید برد و شاید مسلمانان را به نابودی؛ چرا که مردم مسلمان نمیتوانند از خود دفاع کنند اگر جنگی در اینجا آغاز شود.»
در تابستان ۱۹۹۲ خبرنگاران وجود اردوگاههای کار اجباری و تجاوز را کشف کردند، جایی که بوسنیاییها و کرواتها به آنجا منتقل میشدند. شهر پرییدور در شمال غربی بوسنی به دلیل اردوگاههایش بدنام شد که در آن دهها هزار نفر زندانی بودند. تصاویر اردوگاه خشم جامعه جهانی را برانگیخت و موجب تأسیس دادگاه بینالمللی جنایی برای یوگسلاوی سابق (ICTY) شد.
خبرنگار ادوارد ولیامی درباره دیدار خود با نیکولا کولیویچ، استادی که بهخوبی از فعالیتهای ساختارهای مدیریتی صربهای بوسنی آگاه بود، یک روز پس از افشای اردوگاه اومارسکا نوشت:
«– پس اردوگاهها را پیدا کردید، – با خندهای ناخوشایند گفت. – تبریک! و سپس با لحنی تند که شبیه قهرمان شکسپیری محبوبش بود، تحقیر مضاعف را آغاز کرد: – خیلی طول کشید، نه؟ سه ماه! همه این اتفاقات نزدیک ونیز در جریان بود! همه شما فقط به سارایوو چندفرهنگی دل میسوزاندید. هاها! – و سپس با صدایی سرد پرسید: – هیچیک از شما برای تعطیلات به اومارسکا نرفتهاید، نه؟ هیچ بازی المپیکی در پرییدور نبود!»
برآورد میشود که در طی سه سال و نیم تجاوز و نسلکشی، دستکم ۱۰۰ هزار نفر کشته شدند که ۳۰ هزار نفر آنها مفقودالاثر هستند. همزمان، دستکم ۳۰ هزار زن و دختر در اردوگاهها و بازداشتگاههای سراسر بوسنی مورد تجاوز قرار گرفتند و حدود دو میلیون نفر ناچار به ترک کشور شدند.
نویسنده مقاله: دکتر حکمت کارچیچ – موسسه سنت های اسلامی بوشنیاک ها
منبع: https://www.bosnianexperiences.com/02-text-no07
نظر شما