۱۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۷:۱۸
ادیبان فارسی گوی بوسنی و هرزگوین

با ورود بوسنی و هرزگوین به قلمرو امپراتوری عثمانی، معیارها و موازین ادبی‌ای که در دیگر بخش‌های امپراتوری رایج و مسلط بودند، به این سرزمین نیز منتقل شدند. روشن است که ادبیات ترکی تحت تأثیر عمیق ادبیات فارسی، به‌ویژه ادبیات دیوانی عثمانی، رشد یافته بود. «انگیزه رشد این ادبیات را زندگی پرشکوه و مجلل دربار فراهم آورد؛ جایی که شاعران فارسی‌زبان آن زمان دعوت می‌شدند و بعدها جای خود را به شاعران محلی دادند که شیوه سرایش کلاسیک‌های فارسی را تقلید می‌کردند».

با ورود بوسنی و هرزگوین به قلمرو امپراتوری عثمانی، معیارها و موازین ادبی‌ای که در دیگر بخش‌های امپراتوری رایج و مسلط بودند، به این سرزمین نیز منتقل شدند. روشن است که ادبیات ترکی تحت تأثیر عمیق ادبیات فارسی، به‌ویژه ادبیات دیوانی عثمانی، رشد یافته بود. «انگیزه رشد این ادبیات را زندگی پرشکوه و مجلل دربار فراهم آورد؛ جایی که شاعران فارسی‌زبان آن زمان دعوت می‌شدند و بعدها جای خود را به شاعران محلی دادند که شیوه سرایش کلاسیک‌های فارسی را تقلید می‌کردند» (نمتک، ادبیات دیوانی…، ص. 9).
نماتک همچنین درباره ادبیات دیوانی عثمانی می‌نویسد که شاعران «کلیشه‌های آماده، تعبیرهای پرداخته‌شده در شعر فارسی در قرون پیشین را اخذ کرده و توانستند آنها را نه‌تنها در شعر عثمانی به زبان ترکی، بلکه با سرودن اشعاری به زبان فارسی نیز به‌کار گیرند» (نمتک، واژه‌نامه ادبیات دیوانی و تصوف، ص. 7).

بسیاری از بوسنیایی‌ها به زبان‌های شرقی می‌نوشتند و در میان آنان شمار قابل توجهی آثاری ادبی به زبان فارسی – که در آن روزگار یکی از زبان‌های جهانی و بین‌المللی ادبیات بود – پدید آوردند. حسن ضیائی موستاری، ثابت اوژیچانین، ذکریا سوکری، احمد حاتم بیلوپلجاک، احمد رشدی موستاری، احمد طالب بوشنیاک، نبی توزلاک، محمد رشید، فوزی موستاری، حسین لامکانی، محمد نرگسی، احمد صباحی، مصطفی لدنی از نام‌های برجسته این سنت ادبی‌اند. گستره زمانی آفرینش ادبی بوسنیایی‌ها به فارسی از سده شانزدهم تا نیمه دوم سده نوزدهم ادامه دارد. با این حال، محمد حنظیچ یاد می‌کند که صفوت‌بیگ باشاگیچ پس از وفات پدرش در سال 1902 مرثیه‌ای به فارسی سرود (حنظیچ، ص. 33) که این بازه زمانی را تا آغاز سده بیستم نیز می‌کشاند. شهر موستار خاستگاه یا محل فعالیت شماری از این نویسندگان بود و به همین دلیل به‌منزله مرکزی برای حضور ادبیات فارسی در این سرزمین شناخته می‌شود.

از زندگی‌نامه‌ها و آثار باقی‌مانده روشن می‌شود که این شاعران از دانش وسیع و آشنایی عمیق با ادبیات فارسی و میراث آن برخوردار بودند. اسماعیل بالیچ می‌نویسد که مصطفی لدنی هنگامی مشهور شد که در دیدار از اصفهان، در حضور شاه وقت ایران، فی‌البداهه شعری به فارسی سرود (بالیچ، 1994: 122) و حنظیچ می‌افزاید که او در مسابقه‌ای با شاعران دربار در سرودن فی‌البداهه شعر فارسی شرکت کرد و شاه را شگفت‌زده ساخت (حنظیچ، ص. 186). نمونه‌های فراوانی نشان می‌دهد که تولیدات ادبی بوسنیایی‌ها به فارسی مستقیم از ادبیات کلاسیک فارسی الهام گرفته و از نظر شکلی و محتوایی هدایت شده بود. حسن ضیائی موستاری، شاعر غنایی سده شانزدهم، در دیوان خود قصیده‌ای در مدح شاعران فارسی سروده که در آن نام بیش از 20 شاعر از جمله حافظ شیرازی، عبدالرحمن جامی، امیرخسرو دهلوی، نظامی گنجوی، سعدی شیرازی، فردوسی و عطار را آورده است. او خویش را با آنان هم‌سنگ می‌داند و بی‌پرده می‌گوید: «من جامی زمان خویشم» (گاچانین، از دیوان حسن ضیائی موستاری، ص. 214).

فوزی موستاری در بلبلستان شاعران الگوی خود را سعدی و جامی معرفی کرده و اثر خود را بر اساس آثار آنان سامان داده است. بلبلستان همچون مجموعه‌ای از حکایات متعدد و غالباً مستقل است. شخصیت‌ها، نام‌ها و مضامین حکایات فوزی، کمابیش همان‌هایی هستند که در آثار کلاسیک بزرگانی چون سعدی، عطار، مولوی و سنایی یافت می‌شوند. جالب اینکه میلیویه مالیچ در پاریس (1935) رساله دکتری خود را درباره بلبلستان و فوزی موستاری دفاع کرد و او و اثرش را به جهان غرب معرفی نمود. ذکریا سوکری نیز ساقی‌نامه‌ای به جا گذاشت؛ گونه‌ای شعری ویژه که درون‌مایه‌اش شراب – در معنای حقیقی یا استعاری – است و بدین‌سان بوسنیایی‌ها را در شمار اقوام مسلمان وارد کرد که شاعرانشان در این نوع ادبی دشوار و پرظرافت قلم زده‌اند.

کاربست طیف گسترده‌ای از موضوعات و مضامین، اصطلاحات تخصصی، به‌ویژه صوفیانه، در شعر فارسی این شاعران نشان می‌دهد که آنان با اشکال مختلف شعر آشنا بودند و استعداد خویش را در قالب‌های گوناگون بروز می‌دادند. در حقیقت، این امر گواه بر تسلط آنها بر سنت کامل ادبی و توانایی پیاده‌سازی آن در آثارشان است؛ حتی در پیچیده‌ترین جریان‌های ادبی. آنان در رفت‌وآمد میان میراث پرمایه و پیچیده فارسی و عثمانی، الگوهای ادبی آماده، زبان پرداخته، استعاره‌های تثبیت‌شده، نمادها و موتیف‌های کلیشه‌ای را می‌یافتند و در کار خود به‌کار می‌گرفتند.

از منظر معاصر و با توجه به زمینه اجتماعی، این نکته اهمیت ویژه دارد که چنین ادبیاتی در یک کشور اروپایی پدید آمد؛ جایی که مردمی که وارث آن بودند، هنوز هم مستقیماً این سنت را ادامه داده، از آن بهره می‌گیرند و آن را توسعه می‌دهند. این میراث ادبی زنده است و پیام‌های خود را همچنان بازمی‌تاباند. چنین میراثی فرهنگ و تاریخ معنوی اروپا را غنی می‌سازد. در مقایسه با دیگر جوامع ملی در کشور و منطقه و فضای اروپایی، این جریان ادبی مستقل و اصیل بوده است. در تاریخ فرهنگی بوسنیایی‌ها می‌توان به‌درستی بر این سنت تأکید کرد و آن را دستاوردی اصیل فرهنگی و ادبی دانست، فارغ از دیدگاه‌های متفاوت درباره ارزش‌گذاری آن.

در تاریخ اندیشه بشری، ایده‌های بزرگ و الگوهای فرهنگی سترگ همواره محرک اندیشه و آفرینش در فرهنگ‌ها و حوزه‌های زبانی گوناگون بوده‌اند و تقلید از آنها امری طبیعی محسوب می‌شود. بی‌گمان شاعران بوسنیایی با اندیشه‌های والا و معیارهای فرهنگی لطیف آشنا بوده‌اند، مقاصد و اصطلاحات و شبکه‌های معنایی پیچیده آنها را می‌شناختند و توانسته‌اند آنها را در آثار خویش جذب کرده و با خلاقیت شخصی بیامیزند.

همچنین شعر بوسنیایی‌ها به فارسی – چه در سطح شکلی و چه در سطح محتوایی – به‌روشنی نشان‌دهنده تداوم جریان انتقال فرهنگی و هنری از منطقه‌ای به منطقه دیگر و از متنی به متن دیگر است. این فرایند گریزناپذیر و همواره جاری است.

نویسنده متن: دکتر اکرم توکاکوویچ، عضو ریاست جامعه اسلامی در بوسنی و هرزگوین

منابع:

  • Balić, Smail (1994), Kultura Bošnjaka, 2. dopunjeno izdanje, Tuzla PP “R&Rˮ.

  • Bašagić, Safvet-beg (1986), Bosanci i Hercegovci u islamskoj književnosti, Sarajevo.

  • Ćehajić, Džemal (1986), Derviški redovi u jugoslavenskim zemljama, Sarajevo: Orijentalni institut, Posebna izdanja XIV.

  • Ćehajić, Džemal, “Vidovi stvaranja muslimanskih mistika porijeklom iz Bosne i Hercegovine i drugih krajeva Jugoslavije od XV do XIX vijekaˮ, Godišnjak Instituta za jezik i književnost u Sarajevu, III-IV, Sarajevo, 1975.

  • Džaka, Bećir (1997), Historija perzijske književnosti, Sarajevo: Naučnoistraživački institut “Ibn Sinaˮ.

  • Gačanin, Sabaheta, “Sakinama kao poetska forma divanske književnosti: Sakinama Zekerijjaa Sukerijeˮ, Prilozi za orijentalnu filologiju, 52-53/2002/03, Sarajevo, 2004.

  • Gačanin, Sabaheta, “Iz Divana Hasana Zijaije Mostarca: Stihovi na perzijskom”, Prilozi za orijentalnu filologiju, br. 55/2005, Sarajevo, 2006.

  • Handžić, Mehmed (1992), Al-Ğawhar al-asnā fī tarāğim ‘ulamā’ wa šu‘arā’ Būsna, Kairo: Hidžr.

  • Karahalilovć, Namir, “Kruženje čaše – Od Walid Ibn Yazida do Zijaije Mostarcaˮ, Prilozi za orijentalnu filologiju, vol. 57/2007, Sarajevo, 2008.

  • Mostarac, Fevzi (2003), Bulbulistan, Sarajevo: Kulturni centar Islamske Republike Iran.

  • Nametak, Fehim (1997), Divanska književnost Bošnjaka, Sarajevo: Orijentalni institut, Posebna izdanja XXI.  

  • Nametak, Fehim (2007), Pojmovnik divanske i tesavufske književnosti, Sarajevo: Orijentalni institut, Posebna izdanja XXVII.

  • Šabanović, Hazim (1973), Književnost Muslimana BiH na orijentalnim jezicima, Sarajevo: Svjetlost.

کد خبر 24952

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 5 =