اقبال لاهوری هرگز به ایران سفر نکرد، اما بیشتر اشعار خود را به فارسی سرود و عشق عمیقی به فرهنگی داشت که اسلام را به شکلی ژرف دگرگون کرد.
اگر تهران بتواند ژنوِ شرق شود،
شاید سرنوشت این نیمکره تغییر کند.
(اقبال در شعر جمعیت اقوام یا جامعهی ملل)
ایران اقبالی را شیفتهی خود کرده بود. پایاننامهی دکتری او با عنوان سیر فلسفه در ایران که در سال ۱۹۰۸ در دانشگاه مونیخ ارائه شد، بررسی جامعی از اندیشهی فلسفی ایرانی در طول قرون، از دوران زرتشتی تا دورهی اسلامی و اواخر قرن نوزدهم است. اقبال ایرانیان را به خاطر آداب و رسوم ظریف، ذهن فلسفی، تمدن کهن و فرهنگ غنیشان تحسین میکرد. در مجموعهی مقالات و نوشتههایش، مقالات اقبال (منتشر شده در ۱۹۶۳)، او بیان داشت که مهمترین رویداد در تاریخ اسلام فتح ایران بود، چرا که تأثیر بزرگی بر پیشرفت فکری و فرهنگی این دین داشت.
تأثیر ایران بر تمدن اسلامی
در سخنرانیای در علیگر در مارس ۱۹۱۰ با عنوان اجتماع مسلمانان – بررسی جامعهشناختی، اقبال اظهار داشت:
"تمدن اسلامی ما حاصل پیوند اندیشههای سامی و آریایی است. این تمدن لطافت و ظرافت مادر آریایی و شخصیت استوار پدر سامی را به ارث برده است. فتح ایران همان نقشی را برای مسلمانان داشت که فتح یونان برای رومیان؛ بدون ایران، فرهنگ ما کاملاً یکجانبه میبود."
گذار اقبال به شعر فارسی
تحقیقات اقبال برای پایاننامهی دکتریاش دربارهی فلسفهی ایرانی تأثیر عمیقی بر اندیشههای او گذاشت. او که از دههی ۱۸۹۰ به زبان اردو شعر میسرود، در دوران اقامتش در اروپا برای اخذ دکتری تصمیم گرفت به فارسی شعر بگوید. او در اسرار خودی این تصمیم را چنین توضیح میدهد:
گرچه هندی در عذوبت شکر است
طرز گفتار دری شیرین تر است
فکر من از جلوه اش مسحور گشت
خامه من شاخ نخل طور گشت
پارسی از رفعت اندیشه ام
در خورد با فطرت اندیشه ام
اگرچه شعر اردو به شدت از تعبیرات و تصاویر فارسی تأثیر گرفته است، اما اقبال فارسی را برای اندیشهها و روحیات خود مناسبتر یافت. فارسی همچنین به او این امکان را میداد که پیامش را به طیف وسیعتری از مخاطبان، چه در شبهقارهی هند و چه در دنیای اسلام، منتقل کند. در نهایت، نزدیک به دو سوم اشعار اقبال به فارسی بود—حدود ۷۰۰۰ بیت فارسی در برابر ۵۰۰۰ بیت اردو. از میان ده دیوان شعریاش، شش دیوان به فارسی، سه دیوان به اردو و آخرین اثرش، ارمغان حجاز، ترکیبی از هر دو زبان است.
اولین دیوان او، اسرار خودی (۱۹۱۵)، کاملاً به فارسی بود، در حالی که نخستین مجموعهی اردو، بانگ درا، در سال ۱۹۲۴ منتشر شد. هنگامی که از اقبال دربارهی ترجیحش به فارسی سؤال میشد، میگفت که اندیشههایش بیشتر به فارسی به ذهنش خطور میکنند.
پیوند معنوی و فرهنگی اقبال با ایران
اقبال مولانا جلالالدین رومی را مرشد معنوی خود میدانست و سبک شعر خود را بر اساس مثنوی رومی شکل داده بود. او در زبور عجم با افتخار چنین میگوید:
مرا بنگر که در هند اینچنین دیگر نمیبینی
برهمنزادهای رمزآشنا با روم و تبریز است
و در پیام مشرق خود را چنین به شیراز، مهد هنر و فرهنگ ایران، پیوند میدهد:
تنم گُلی ز خیابان جنت کشمیر
دلم ز حریم حجاز و نوا ز شیراز است
کشف اقبال توسط ایران
دو آرزوی بزرگ اقبال هرگز برآورده نشد: زیارت حجاز و سفر به ایران. در ۱۹۳۳، هنگامی که به دعوت پادشاه افغانستان به این کشور سفر کرد، قصد داشت از طریق هرات وارد ایران شود، اما فراتر از قندهار نرفت.
با اینکه اقبال هرگز ایران را ندید، اشعار فارسیاش دل ایرانیان را به دست آورد. با این حال، او در زمان حیاتش چندان در ایران شناختهشده نبود. در ۱۹۳۲، زمانی که رضا شاه پهلوی از شاعر بنگالی، رابیندرانات تاگور، برای بازدید از ایران دعوت کرد، اقبال احساس بیاعتنایی و نادیدهگرفتهشدن کرد.
پس از درگذشت اقبال در ۱۹۳۸، ملکالشعرای ایران، محمدتقی بهار، نقش مهمی در معرفی او به ایرانیان داشت. وی اقبال را "وارث هزار سال میراث فرهنگی اسلامی" نامید. تا دههی ۱۹۵۰، اقبال در محافل روشنفکری ایران شناختهشده بود.
در ۱۹۵۲، نخستوزیر ایران، محمد مصدق، که به دلیل سیاست ملیسازی نفت شهرت داشت، در پیام رادیویی ویژهای به مناسبت روز اقبال، از او تمجید کرد.
اقبال و انقلاب ایران
تا دههی ۱۹۷۰، اندیشههای اقبال در میان روشنفکران ایرانی محبوب شد، چرا که آنها نیز درگیر مبارزه با امپریالیسم غرب و مسئلهی نقش اسلام در حکومت بودند. اقبال بر چهار متفکر اصلی انقلاب ایران تأثیر گذاشت: علی شریعتی، مهدی بازرگان، حضرت آیتالله خامنهای و دکتر عبدالکریم سروش. شریعتی، که از او به عنوان ایدئولوگ انقلاب یاد میشود، بیش از همه اقبال را معرفی کرد.
در ۱۹۸۶، حضرت آیتالله خامنهای، که آن زمان رئیسجمهور ایران بود، در سفرش به پاکستان، این شعر انقلابی اقبال را قرائت کرد:
خواجه از خون رگ مزدور سازد لعل ناب
کشتهی دهقان ز جفای دهخدایان شد خراب
انقلاب! ای انقلاب! ای انقلاب!
فارسی: نگهبان میراث اقبال
پس از ۱۹۴۷، مطالعهی فارسی در هند و پاکستان به شدت کاهش یافت. با کاهش نفوذ اردو در هند، بسیاری از مردم دیگر قادر به خواندن اشعار اقبال، چه در فارسی و چه در اردو، نیستند. از آنجا که نزدیک به دو سوم اشعار اقبال به فارسی است، امروز ایرانیان مهمترین پاسداران میراث شعری او هستند.
اقبال در زبور عجم شعری ویژه برای ایرانیان سرود که سرشار از عشق و شوری جاودانه است:
چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما
ای جوانان عجم جان من و جان شما
عشق اقبال به ایران یکی از درخشانترین نمونههای تحسین متقابل فرهنگی است—ادای احترامی جاودانه به عظمت فکری و شعری ایران.
https://thefridaytimes.com/25-Apr-2014/love-letter-to-persia
نظر شما