اشاره :
رسانه های بنگلادش هم با توجه به روحیه مردم, اخبار و تحلیلهای خود را نسبت به ترور سردار شهید سلیمانی منتشر کرده اند. جالب این است که روزنامه نایادیگانتا، که به عنوان نشریۀ حزب جماعت اسلامی بنگلادش فعالیت می کند نیز خود را در این مسیر قرارداده و از ایران و سردار سلیمانی تمجید کرده. در حالی که معمولا مواضع رهبران جماعت اسلامی به گونه دیگری است.
به هر حال نشریه ماهانه این روزنامه که در اوسط ماه ژانویه و به صورت ویژه نامه منتشر می شود ، ترور سردار سلیمانی را به عنوان موضوع اصلی خود انتخاب کرده و یک مقاله ۳ هزار کلمه ای به ابعاد ۱۴ صفحه اول به چاپ رسانده است. این مقاله به شرح ذیل می باشد:
ترور ژنرال سلیمانی و خاورمیانه پس از آن
مقاله اصلی ماهنامۀ روزنامه نایادیگانتا، چاپ داکا، شماره ژانویه ۲۰۲۰: قاسم سلیمانی، ژنرال ایرانی، در سطح جهان به عنوان یک بازیگر مهم نظامی نقش ایفا می کرد. این ژنرال ۶۲ ساله، دومین شخص قدرتمند این کشور بود. او برای انجام وظیفه خود فقط به آیت ا... علی خامنه ای جوابگو بود. او در نزد مردم ایران بیشتر به نام «حاج قاسم» مشهور بود و این تاکتیک جنگ نامتعارف بود که او را به سرعت به اوج شهرت رساند. در مناطق وسیع، از افغانستان گرفته تا لبنان، هیچ کسی در استراتژی جنگ حریف او نبود. او در جبهه های رو در رو با دشمن در خط مقدم حاضر می شد و در حال جنگ با رزمندگان مستقیما تماس می گرفت. بعضی اوقات همانجا و کنار رزمندگان می جنگید. نظامیان آمریکایی ۳ ژانویه به دستور دونالد ترامپ، رییس جمهور ایالت متحده، او را با حمله پهپاد در فرودگاه بغداد ترور کرده اند. ارتش آمریکا بامداد آن روز از پهپاد بر کاروان خودروی حامل قاسم سلیمانی موشک پرتاب کرد. در این حمله از پهپاد فوق پیشرفته «ام کیو-۹» استفاده شد. در اثر این حمله ۱۰ نفر از جمله قاسم سلیمانی شهید شدند. در بین آنها ۵ نفر از اتباع ایران و ۵ نفر باقی مانده از اتباع عراق بودند. یکی از ۵ اتباع عراقی، ابو مهدی المهندس بود، کسی که در کنار فرماندهی کتائب حزب ا...، گروه شبه نظامی دیگر عراقی یعنی حشد الشعبی را هدایت می کرد. هر دوی این گروه ها مورد حمایت ایران می باشند.
این حادثه باعث شد بر سیاست و اقتصاد جهان یک شوک ناگهانی وارد شود. چیزی که در اینجا حائز اهمیت بود، واکنشی بود که در سطح جهان در اثر ترور سلیمانی دیده شد. در جهانِ معاصر پس از مرگ هیچ کدام از فرماندهان نظامی در هیچ کشور دیگری دیده نشد. لذا هم اکنون با بی توجهی به اختلافات شیعه – سنی ، سلیمانی در نزد مردم مظلوم کشورها به عنوان یک «رزمنده مقاومت» شناخته می شود.
بدون شک ترور او خسارت بزرگی برای ایران است، اما این خسارت جبران ناپذیر نیست. با آنکه ایران این مصیبت بزرگ را دید اما واکنش مقامات این کشور نسبت به آن، بسیار تاکتیکی و صبورانه بود. درست است که ایران در واکنش اولیه با ادبیات تهدیدآمیز صحبت کرد اما از لحن دیپلماسی مرسوم خارج نشد. و در این امر بصیرت و دوراندیشی ایران به اثبات رسید.
در تاریخ ۵۰ سال گذشته ایران دو اتفاق بزرگ رخ داد. یکی از آنها «انقلاب اسلامی» در سال ۱۹۷۹ بود و دیگری البته ترور سلیمانی است. حادثه اول یعنی انقلاب ایران در ۴۰ سال گذشته به نوعی بر تمام ملتهای اسلامی اثر گذاشته است. اما هنوز مشخص نیست اثر حادثه دوم چگونه خواهد بود. البته باید گفت، سلیمانی در سیاست ژئوپلیتیک شخصیتی معتدل بوده است.
مسئله نگران کننده این است که آمریکا در تقابل با ایران تنها او را نشانه نگرفته است. نیازی به گفتن نیست که ترور او ضربۀ سنگین به ایران زد. اما این کشور اشتباها با سرنگون کردن هواپیمای مسافربری اوکراین آن ضربه را به فاجعه تبدیل کرد. هم اکنون توجه بین المللی دیگر به ترور سلیمانی معطوف نیست بلکه تظاهرات مردم معترض به سرنگون کردن هواپیما بیشتر مورد توجه رسانه های بین المللی قرار گرفته است. با آنکه این تظاهرات در اعتراض به سرنگون کردن هواپیما ست، اما این امر واقعیت دیگری را نیز نمایان کرد و آن این است که نارضایتی هایی در بین مردم ایران نسبت به حاکمان وجود دارد.
کشته شدن ۱۷۶ مسافر پرواز شماره ۷۵۲ خطوط هواپیمایی بین المللی اوکراین در اثر خطای انسانی یک حادثه غم انگیز است. این خطا نه فقط خطا ای غیر قابل بخشش بود، بلکه این خطا برابر بود با خودکشی ایران. اما دور از انصاف می شود اگر اقرار نکنیم که ایران با پذیرفتن مسئولیت این حادثه، اتفاقی مثال زدنی را در سطح جهان رقم زد. این کشور ولو با ۶۰ ساعت تاخیر؛ صادقانه با پذیرش مسئولیت بی قید و شرط عذرخواهی کرد. در جهان معاصر نمونه ای دیگر مانند آن وجود ندارد. آنهایی که از ایران انتقاد می کنند، باید بروند قاتلان دیگر انسانهای بی گناه در حوادث مشابه در سراسر جهان را به عنوان مقصر بشناسند و آنها را نیز مجبور به پذیرش اعمال مجرمانه خود کنند. بسیاری از افراد هم اکنون درباره این اشتباه ایران , سر و صدای زیادی راه انداخته اند. آنها الان باید بروند به کشورهای مختلف از جمله یمن و افغانستان نگاه کنند و ببینند چه کسانی با خونسردی کامل، بی رحمانه خون انسانهای بی گناه را به زمین می ریزند. آنها باید مجرمان آن قتل ها را شناسایی کنند.
همچنین حادثه سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایران توسط آمریکا از یاد نرفته است. در ماه ژوئیه سال ۱۹۸۸ پرواز ۶۵۵ هواپیمایی ایران که از تهران به سمت دبی در حال حرکت بود، آمریکا با شلیک موشک آن را سرنگون کرد. در آن حادثۀ دلخراش ۲۹۰ مسافر آن هواپیما جان باختند. آمریکا تا امروز برای آن حادثه عذرخواهی نکرده است. البته آمریکا در سال ۱۹۹۶ به خاطر فشارهای دادگاه بین المللی ؛ راضی شد به خانواده های بازمانده ۶۰ میلیون دلار غرامت پرداخت کند. تجربۀ مشابهی در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۴ در فراز آسمان اوکراین به وقوع پیوست. در آن حادثه، شبه نظامیان اوکراینی مورد حمایت روسیه یک هواپیمای مسافربری مالزی را سرنگون کردند. در آن حمله که با استفاده از موشک پدافند هوایی روسی انجام شد، تمام ۲۹۸ مسافر آن پرواز جان باختند. تفاوت این حوادث این است که ایران به خاطر خطای انسانی فرد خاطی را مورد بازخواست قرار داده و او را دادگاهی کرده است. در حالی که آمریکا در حادثه ۱۹۸۸ به کاپیتان ویلیام راجرز، دستور دهنده پرتاب موشک به سمت هواپیمای ایرانی مدال افتخار نظامی داد. از طرف دیگر، روسیه هرگز به ماجرای تحویل دادن موشکهای پدافند هوایی به شبه نظامیان مورد حمایت خود در شرق اوکراین اعتراف نکرده است. شبه نظامیان هم مسئولیت ساقط کردن هواپیما را به عهده نگرفته اند.
البته ایران هر چند از لحاظ وجدانی در حوادث ترور سردار سلیمانی و سرنگون کردن هواپیمای اوکراینی در موقعیت خوبی قرار داشته باشد، اما حاکمیت در تهران ,در فشار بی سابقه ای قرار گرفته در حال حاضر مردم ایران اعتراضاتی علیه دولت برپا می کنند. علاوه بر آن، پدیده هایی مانند ناتوانی نیروهای اطلاعاتی این کشور درپیش بینی حادثه ترور سلیمانی، عدم اقدام موثر انتقامجویانه توسط ایران علیه آمریکا، ایجاد خشم در بین بخش هایی از مردم عراق علیه ایران و همچنین ناتوانی فائق آمدن دولت ایران بر بحران اقتصادی به طور واضح نمایان شده.
رییس جمهور آمریکا در دفاع از ترور ژنرال سلیمانی اعلام کرده، برای مهار کردن یک جنگ با ایران، قاسم سلیمانی را ترور کرده است، نه برای آغاز جنگی دیگر.
آمریکا یا ایران هیچ کدام از آنها هم اکنون تمایلی به جنگ متعارف را ندارند. اما آمریکا می خواهد جنگ نیابتی را گسترش دهد و علامتهایی از آن نیز مشهود است. بعضی از کارشناسان شاید بگویند که هدف واشنگتن از ترور ژنرال سلیمانی فراخواندن ایران به سمت جنگ بود. اما واقعیت این است که آمریکا الان اصلا نمی خواهد در جنگی متعارف درگیر شود. یکی از اهداف آن می تواند حفظ امنیت میادین و پالایشگاه های نفتی عربستان سعودی باشد. همه می دانند، در صورت آغاز هرگونه جنگ تمام عیار بین ایران و آمریکا، یکی از اهداف مهم ایران میادین و ذخایر نفتی عربستان خواهد بود.
ناگفته نماند، ترور سلیمانی در چارچوب حفظ منافع مشترک اسرائیل و عربستان سعودی انجام شده است. ژنرال سلیمانی قدرت نمادین حاکمیت ایران بود. در همان روز ترور، علیه عبدالرضا شهلایی، از فرماندهان ارشد نیروی قدس نیز در نزدیکی صنعاء، پایتخت یمن حمله شده بود. اما او جان سالم به در برد. افرادی که از طرف سلیمانی در یمن مستقر بودند تا اوضاع یمن را زیر نظر داشته باشند و منافع ایران را تامین کنند، شهلایی فرمانده آنان بود.
آمریکا از سال ۲۰۰۸ درپی شهلایی بود تا او را ترور کند. واشنگتن از قبل برای پیدا کردن شهلایی ۱۵ میلیون دلار جایزه تعیین کرده بود. شکست عملیات ترور او ثابت کرد که آمریکا هنوز او را پیدا نکرده است. اما حملات علیه دو فرمانده نیروی قدس در یک روز می تواند بیانگر این باشد که دولت ترامپ قصد دارد در تمام جبهه های جنگ نیابتی در خاورمیانه ؛ با قدرت ایران مقابله کند. آمریکا به خصوص می خواهد نیروهای قدس را سرکوب کند. البته پس از ترور سلیمانی تنشهای زیادی که بین ایران و آمریکا ایجاد شده بود، فعلا کاهش پیدا کرده است.
سردار قاسم سلیمانی یک فرمانده شکست ناپذیر علیه امپریالیسم غرب بود. بسیاری ترور او را به عنوان تروریسم دولتی نامیده اند. در این صورت مجرم اصلی این تروریسم آمریکاست. لذا می شود گفت، الان پدیده «جنگ علیه تروریسم» خود به شکل «تروریسم» در آمده است. آمریکا پس از شکست دادن گروه های تروریستی مانند القاعده و داعش، خود جایگزین آنها شده است.
ژنرال سلیمانی سپهسالال پیشگام در نبرد مقاومت علیه تروریسم بود. یکی از خصوصیات بارز جنگ مقاومتی این است که هیچوقت جایگاه فرماندهی خالی نمی ماند. لذا به نظر نمی رسد عدم حضور سلیمانی جنگ مقاومت علیه آمریکا را زیاد تضعیف کند، بلکه امکان دارد قدرتمندتر هم بشود.
آمریکا می تواند فکر کند ایران در حادثۀ مرگ سلیمانی دچار «خسارت جبران ناپذیری» شده است. اما این یک تحلیل اشتباه است. در واقع آمریکا پس از آنکه نتوانست رو در رو با سلیمانی بجنگد، او را شبانه ترور کرد. بنابر این، معلوم شد که از دست آمریکا هر کاری بر بیاید و امکان دارد آمریکا علیه ایران و متحدان ایران اینگونه حملات را تکرار کند. اخیرا در عرصه بین المللی کشورهایی که به عنوان قدرت محوری به ایران نزدیک شده اند، عبارت اند از چین، روسیه، ترکیه، عراق و قطر. این هم از ثمرات فرماندهی نظامی سلیمانی بوده است. استراتژی او نه فقط باعث نابودی داعش در عراق و سوریه شد بلکه آن دو کشور به متحدان نزدیک ایران نیز تبدیل شده اند. این سردار سلیمانی بود که حزب ا... لبنان، حماسِ فلسطین و حتی شبه نظامیان افغان را زیر چتر حمایت ایران قرار داد. به خاطر استراتژی او، متحدان عربستان و آمریکا نمی توانستند در جنگ یمن علیه حوثیها برتری پیدا کنند. بنابر این، او در نبرد بین کشورها توانسته بود به جایگاه یک فرمانده مقبول برسد. بسیاری از تحلیلگران او را با قهرمان تاریخ اسلام، صلاح الدین ایوبی مقایسه می کنند. پیروزیهای سلیمانی در نبردهای خارج از مرز ایران این امکان را به ایران داده بود تا بر بحران اقتصادی و نارضایتیهای مردم فائق آید. این تواناییهای او بود که تحریم شدید اقتصادی آمریکا و فشار حد اکثری علیه ایران را ناکام گذاشت.
رسانه های جهان ترور سلیمانی را به عنوان «قتل» قلمداد کرده اند. آنها از زوایای مختلف این قتل را مورد بررسی قرار داده اند و تحلیلها همچنان ادامه دارد. به طور طبیعی در این تحلیلها این سئوال مطرح می شود که ایران چگونه انتقام خون این قهرمان را از آمریکا می گیرد؟ سئوال بعدی این است که چرا آمریکا برای قتل سلیمانی این مقطع زمانی را انتخاب کرد و خطری بسیار بزرگ را با جان خرید؟ به نظر اکثر تحلیلگران، لابی اسرائیلی در دولت آمریکا در قتل سیلمانی، به عنوان نیروی فعال عمل کرد. آنها دلیل این گمانه زنی را نیز مطرح کردند و گفتند، پس از پنتاگون طرح ترور سلیمانی را فقط تل آویو از قبل آگاهی داشت.
ظاهر قضیه این است که رییس جمهور آمریکا و نخست وزیر اسرائیل هر دو هم اکنون در سیاستهای داخلی خود در انزوا قرار دارند. ترامپ و نتانیاهو خواستند با قتل سلیمانی، در کشورهای خود از حالت انزوا بیرون آیند. البته این نمی تواند تنها عامل این ترور باشد. علت دیگر این است که آمریکا و اسرائیل از سالها پیش در تلاش بودند با شکستن ستون فقرات ایران جایگاه خود را در خاورمیانه تقویت کنند. به علاوه واشنگتن مسئولیت دارد تا امنیت متحدان خود در منطقه به ویژه اسرائیل را حفظ کند. بنابر این آمریکا و اسرائیل با قتل سلیمانی به طور مشترک مانع اصلی خود را از سر راه بر داشتند. ژنرال سلیمانی با استراتژی اقدام سریع خود توانسته بود به طور موثر مانع گسترش نفوذ و سلطه آمریکا در منطقه شود.
آنهایی که نسبت به مسائل ایران آگاهی دارند می دانند، ایران یا فارس باستان یکی از خاستگاههای تمدنهای باستانی جهان است. در حال حاضر مردم ایران وارثان همان تمدن هستند. آنها دارای تاریخی غنی و پرحادثه هستند. تحلیلگران مسائل ایران همچنان می دانند، ملت ایران خونسرد است و در همه حالات آرامش خود را حفظ می کند. آنها با در نظر گرفتن تمام زوایا قدم بر می دارند. در هر قدم آنها اثر تفکرات عمیق نمایان است. لذا آنها با هر تحریکی سریعا از خود تحرک نشان نمی دهند. تاریخ اقدامات تحریک آمیز توسط آمریکا علیه ایران پدیدۀ جدیدی نیست. همانگونه که قبلا هم گفته شد، آمریکا در سال ۱۹۸۸ با سرنگون کردن هواپیمای ایرانی، ۲۹۰ آدم بی گناه ایرانی را به قتل رسانده بود. ایران در آن زمان نیز در تله آمریکا پا نگذاشت. البته این بدان معنی هم نیست که یکی بیاید قهرمانترین مرد این سرزمین را به طور فجیعی بکشد و ایران انتقام خون او را نگیرد. ایران در ارزیابی توانایی و موقعیت خود خیالپردازی نمی کند. این کشور در هر اقدامی تمام ابعاد ماجرا را در نظر می گیرد و همچنین تجربیات خود را به کار می برد. حاکمیتی که در اثر انقلاب ۱۹۷۹ به قدرت رسید از روز اول تا امروز این خصوصیت را حفظ کرده است. از روزی که«نظام اسلامی» با براندازی رضا شاه پهلوی، حاکم دیکتاتور وقت، تاسیس شد، آمریکا و اسرائیل در صدد سرنگون کردن ایران بر آمدند. بنابر این، این توطئه آمریکا و اسرائیل بود که یک سال پس از پیروز انقلاب، ایران و عراق خود را در جنگی که جزء برادرکشی چیزی دیگر نبود، مشغول ساختند. صدام حسین، حاکم وقت عراق به مدد آمریکا جنگی ظالمانه علیه ایران تحمیل کرد. این جنگ تحمیلی ۸ سال طول کشید و در سال ۱۹۸۸ پایان یافت. این جنگ در واقع جنگ نیابتی آمریکا در منطقه بود. آمریکا از طریق عراق این جنگ را بر ایران تحمیل کرده بود.
از طرفی خاندان آل سعود دولت انقلابی ایران را همیشه به عنوان تهدید بزرگی برای خود می دانست. لذا حاکمان آل سعود همیشه از ته دل می خواست دولت انقلابی ایران سرنگون شود. هم اکنون این آرزوی ریاض به اوج خود رسیده است. حتی عربستان سعودی برای جلوگیری از قدرت نفوذ ایران در منطقه با اسرائیل نیز دسیسه می کند. معاملات پنهانی عربستان با اسرائیل که تا دیروز نیز محرمانه بود، امروز دیگر پنهان نمانده و آشکار شده است.
از آنجایی که ایران از لحاظ اقتصادی و توانایی های نظامی نسبت به آمریکا ضعیف است، تهران همین الان نمی خواهد خود را با آمریکا در جنگی تمام عیار درگیر کند. اما بدون شک این کشور برای گرفتن انتقام خون سلیمانی، جنگهای نیابتی خود را تقویت می کند. ممکن است حملات حوثی ها علیه عربستان را شدت بخشد. ایران دیگر هیچ فرصتی برای حملۀ متحدان خود علیه اسرائیل را از دست نخواهد داد.
از طرفی دیگر با آنکه در عراق دولتی مورد حمایت آمریکا بر سر قدرت قرار دارد، پارلمان این کشور لایحه عدم حضور نظامیان آمریکا در عراق را به تصویب رساند. در اثر این اقدام، امکان دارد قدرت نفوذ آمریکا و متحدان او در منطقه کاهش پیدا کند. لذا امکان برتری ایران در نبرد غیر متعارفِ مقاومتی بیشتر است تا آمریکا. به قول محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران: «شاخه های درخت مقاومت بیشتر و بیشتر می شود و گسترش پیدا می کند.»
اگر درست نگریسته شود، دیده می شود که در مناقشه ایران و آمریکا در منطقه، این ایران است که به پیروزیهای نهایی دست پیدا می کند. به صدا درآمدن زنگ بدرود آمریکا از عراق، باقی ماندن دولت بشار الاسد در سوریه، سیلی خوردن عربستان در جنگ یمن و باقی ماندن حاکمان ایران در مقابل این همه توطئۀ براندازی، نمونه هایی از این واقعیت است. کسی که در جنگ در اثر حملات سنگین دشمن ایستادگی می کند، نمی توان او را شکست خورده تلقی کرد. همین ایستادگی ایران پس از ۴۰ سال به معنی عقب زدگی آمریکاست.
بدون شک، پس از ترور سلیمانی نه فقط در عراق بلکه در تمام منطقه خلیج {فارس}نفوذ ایران در حال افزایش است. این نفوذ صد در صد در آینده بیشتر می شود. با آنکه فعلا هر دو طرف خویشتنداری نشان می دهند اما تاکنون خسارات سنگینی به بار آمده است و مسئولیت تمام این خسارتها بر گردن آمریکاست. همه تحلیلگران در این نکته متفق القول هستند که در ماجرای ترور سلیمانی کل جهان ضربه سنگینی خورده است. به طور حتم این ترور می تواند وضعیت سیاسی ای به وجود بیاورد که کل جهان را با بحران جدی روبرو کند. به ویژه علامتهای دگرگونی معادلات سیاسی منطقه روز به روز دارد نمایانتر می شود.
درتحلیل کلی از حوادث ماههای اخیر بین ایران و آمریکا , می توان گفت :
ترور سلیمانی به طور کل یک حادثه ناگهانی نبود. بلکه این یک اقدامی حساب شده بود. بنابر این , ایران شاید به خاطر در نظر گرفتن روحیه جنگ طلب آمریکا از اقدام شدیدتر انتقام جویی دست کشیده باشد. چراکه در صورت در گرفتن جنگ ؛ایران با فاجعۀ بزرگی مواجه می شد. با وجود آن روشن است که ایران از لحاظ تجهیزات نظامی یک کشور قدرتمند منطقه ای است. قدرتی که با تلاش سالیان سالِ حاکمان این کشور و با هدف جلوگیری از هرگونه تجاوز نظامی به اوج رسیده است. ایران نمونه ای متفاوت از کشورهای جهان است که آمریکا پس از جنگ جهانی دوم تا به امروز با آنان جنگ کرده است. با وجود آن مجددا باید گفت، ایران به احتمال قوی علیه آمریکا اعلان جنگ نمی کند. در عوض سعی خواهد کرد با جنگ نامتعارف و نیابتی تجاوزگری آمریکا را مهار کند. ایران این مسئله را تاکنون با حرکات خود ثابت کرده است. ایران اعلام کرده است که با حملات موشکی علیه دو پایگاه نظامی آمریکا در عراق انتقام خون سلیمانی را گرفته است. تهران این را هم اعلام کرده است که دیگر تصمیم به جنگ علیه آمریکا را ندارد. از طرفی آمریکا هم گفته، همه چیز درست است. بنابر این باید گفت، در آینده ای نه چندان دور خاورمیانه به میدان جنگ نیابتی ( و نه مستقیم ) بین ایران و آمریکا تبدیل خواهد شد./
امیر حمزه چودری
نظر شما